بچه‌های طلاق؛ غایبان سینما

زمانی چشم سینماگران به روی معضلات اجتماعی و خانوادگی مثل طلاق بازتر بود. هر چند در دهه‌های 60 و 70 میزان طلاق به اندازه امروز نبود، اما فیلم‌‌نامه‌نویسان و کارگردانان روی این موضوع بیشتر کار می‌کردند. آنها نگران فرزندان طلاق بودند و تلاش می‌کردند که با ساخت فیلم‌هایی با این موضوع به زن و شوهرها هشدار بدهند که مراقب فرزندان خود و آینده جامعه باشند، برای همین فیلم‌هایی مانند «بچه‌های طلاق» ساخته می‌شد که مستقیما به این موضوع می‌پرداخت یا در فیلم‌هایی مانند «شمعی در باد» و «خون ‌بازی» به آسیب‌هایی که بچه‌های طلاق را تهدید می‌کند، می‌پرداخت. اما چه اتفاقاتی باعث شد تا این شخصیت‌ها و کاراکترها در سینما به حاشیه بروند و کمتر به آنها توجه شود؟
کد خبر: ۹۹۴۶۲۹
بچه‌های طلاق؛ غایبان سینما

لزوم سرمایه‌گذاری هدفمند

پوران درخشنده فیلمسازی است که معمولا در فیلم‌هایش دست روی معضلات اجتماعی می‌گذارد. او امسال با «زیر سقف دودی» که درامی است با محوریت طلاق‌های عاطفی بین زوج‌های جوان در جشنواره فیلم فجر حضور دارد. درخشنده درباره نقش سینما در پیشگیری از طلاق به جام‌جم می‌گوید: بچه‌ها نه تنها در زندگی یک خانواده که در آینده یک جامعه نقش مهم و اساسی دارند. پرداختن به مضامینی چون طلاق در خانواده و بازنمایی آن در سینما بستگی به دغدغه فیلمسازها دارد و این‌که چقدر این معضلات برای آنها مهم است. طبیعتا در اینجا منظورم از فیلمسازان فقط شخص کارگردان نیست و تهیه‌کننده‌ها و سرمایه‌گذاران را هم شامل می‌شود. از آن طرف متولیان و مسئولان فرهنگی هم در حمایت از سینماگران برای ساخت چنین آثاری نقش اساسی دارند. سینما ابزار فرهنگی قدرتمندی است که اگر روی آن سرمایه‌گذاری شود نقش موثری در رشد و اعتلای یک جامعه ایفا می‌کند.

کارگردان «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» یادآور شد: هر مضمونی اگر روایت جذابی داشته باشد در گیشه هم به فروش می‌رسد و فیلمسازها در ساخت چنین آثاری نباید دغدغه بازگشت سرمایه در گیشه را داشته باشند.

تهیه‌کننده‌ها استقبال نمی‌کنند

پیمان عباسی نویسنده فیلم‌هایی چون «پرتقال خونی»، «توفیق اجباری» و سریال‌های «بچه‌های نسبتا بد»، «مسیر انحرافی» و...درباره پرداختن به موضوع طلاق در سینما به جام‌جم می‌گوید: زمانی‌که ما درخواست پروانه ساخت می‌دهیم یکی از سوالات این است که چه هدفی از ساخت فیلم داریم؟ یکی از اهدافی که در فرم پروانه ساخت طراحی شده موضوع تحکیم بنیان خانواده است. یعنی تحکیم بنیان خانواده جزو عناصری است که دولت باید در فیلمسازی از آن حمایت کند. سینمای ما به لحاظ اقتصادی، سینمای ضعیفی است و در نتیجه سرمایه‌گذاران سراغ سوژه‌هایی می‌روند که در گیشه بتوانند موفق عمل کنند. بنابراین قصه‌های اینچنینی که سوژه‌های اجتماعی است و تم معمولی دارد مورد توجه قرار نمی‌گیرند. ساخت آثاری با محوریت طلاق و تبعات آن در جامعه باید حامی دولتی داشته باشد. اگر مسئولان فکر می‌کنند این فرهنگسازی باید در سینما انجام شود باید خودشان دست به کار شوند. او ادامه داد: وقتی ما به عنوان نویسنده می‌دانیم که قصه‌ای با محوریت‌های خانواده در بهترین شکلش هم توسط هیچ تهیه‌کننده‌ای ساخته نمی‌شود، اصلا سراغ آن نمی‌رویم. یک تهیه‌کننده اولین سوالی که از ما به عنوان فیلمنامه‌نویس می‌پرسد این است که این فیلم می‌فروشد؟ از آنجا که تلویزیون مخاطب وسیع‌تری نسبت به سینما دارد این فرهنگسازی بهتر است در تلویزیون انجام شود.

عباسی خاطرنشان کرد: ما باید شیوه درست زندگی کردن را در رسانه‌ها آموزش بدهیم که کارشان به طلاق نکشد. سینما و تلویزیون می‌تواند تاثیر زیادی در این زمینه داشته باشد.

راهکار درست و منطقی ارائه دهیم

بهزاد عشقی منتقد سینما هم در این باره معتقد است: در دهه 60 فیلم‌های زیادی با محوریت طلاق و تبعات آن ساخته می‌شد با پیشنهادهایی که برای بقای یک خانواده که معمولا خیلی ساده‌انگارانه بود. از جمله این‌که زن یا شوهر هر مصیبت و نقص و بدبختی را از طرف مقابل باید تحمل کنند که خانواده‌شان از هم نپاشد که اکنون دیگر نمی‌توان از آن نسخه استفاده کرد! چون قطعا تحمل در هر شرایطی از سوی زن یا مرد راهکار مناسبی برای بقای یک خانواده نیست و سینما اگر می‌خواست در این باره کمک کند باید شیوه صحیح رفتاری یک زوج را به تصویر می‌کشید. نمونه این مدعا فیلم «خانه ابری» با بازی ثریا قاسمی است که زن هر زجر و بدبختی را تحمل می‌کرد تا شاید مرد اصلاح شود که در این فیلم هم شد، اما تصویری که این فیلم از زن ارائه داد، زنی زبون و خوار بود. ارائه چنین پیشنهادها و راه‌حل‌های ساده‌انگارانه‌ای نه تنها به هدفی مطلوب منجر نمی‌شد که اصلا در جامعه تاثیرگذار هم نبود.

عشقی خاطرنشان ساخت: الان فیلم‌ها اتفاقا به معضلات خانواده می‌پردازند، اما از آن سوی بام افتادند. یعنی خانواده‌هایی نابسامان که همه به هم خیانت می‌کنند و فیلم‌ها شده کارناوالی از نقص و ایراد. بعد از فیلم «چهارشنبه‌سوری» اصغر فرهادی که از نظر روایت و ساختار فیلمی کامل بود، ساخت فیلم‌های شبیه به آن رایج شد. کپی‌هایی ناقص که عمدتا تاثیری معکوس داشتند. مثلا «عصر یخبندان»، «برف روی کاج‌ها»، «خشکسالی و دروغ» و... .در تمام این فیلم‌ها خانواده‌هایی را می‌بینیم که به‌ظاهر کنار هم هستند، اما در نهان همه به هم دروغ می‌گویند و خیانت می‌کنند. در فیلم «هفت ماهگی» که الان روی پرده است همه کاراکترها از همان ابتدا به هم خیانت می‌کنند و... . اتفاقا رواج این فیلم‌ها از منظری به لحاظ اخلاقی می‌توانند برای خانواده‌ها مضر هم باشند. در واقع نشانگر اوج بی‌اخلاقی در خانواده‌هاست و بی‌توجه‌اند به مشکلات فقر، بیکاری و... که گریبانگیر اکثر خانواده‌های امروزی است. انگار درگیری اقشار متوسط جامعه تنها و تنها خیانت، بی‌اخلاقی و... است و بس.

این منتقد سینما در پایان گفت: فیلمساز معلم اخلاق نیست و فیلم هم اخلاق در خانواده نیست. در بیان چنین معضلی باید به چطور و چگونه گفتن توجه داشت. باید توجه کرد که طرح ماجرای طلاق نه فقط به نصیحت‌گویی‌های ظاهری بلکه به این نیاز دارد که ما در پردازش شخصیت‌پردازی شخصیت‌های کنش‌مند و درستی به‌وجود آوریم. قطعا سینما باید به هر معضلی در جامعه بپردازد. نیچه جمله‌ای دارد که اگر هنر نبود واقعیت ما را خفه می‌کرد. یعنی هنر در عین حال که به واقعیت می‌پردازد در جاهایی هم می‌تواند واقعیت را آرمانی کند. یعنی باید بتواند شکل برون‌رفت از واقعیت ناسازگار را هم مطرح کند، اما نه با راه‌حل‌های سردستی بلکه با راه‌حل‌های درست و منطقی.

ساناز قنبری

سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها