حاشیه‌ای شدن نقش منطقه‌ای آمریکا در بحران سوریه

نقش ملی کشورها تاثیری قابل توجه بر رفتار سیاست خارجی واحدهای سیاسی و بازیگران منطقه‌ای دارد. از آنجا که آمریکا دارای نقش ملی فرامنطقه‌ای است در حوزه‌های مختلف جغرافیایی به ایفای نقش مبادرت می‌کند.
کد خبر: ۹۹۱۹۴۲
حاشیه‌ای شدن نقش منطقه‌ای آمریکا در بحران سوریه

بسیاری از بحران‌های منطقه‌ای غرب آسیا را می‌توان انعکاس الگوی مدیریت بحران منطقه‌ای آمریکا دانست. در یک دوران تاریخی مدیریت بحران بر اساس سازوکارهای ایجاد ثبات منطقه‌ای حاصل می‌شد.

در سال‌های بعد از جنگ سرد، مدل گسترش بحران بخشی از سیاست امنیتی آمریکا شده است.

هدف اصلی آمریکا برای گسترش بحران را می‌توان فرسایش قدرت بازیگران منطقه‌ای دانست؛ بازیگرانی که از قابلیت لازم برای کنترل و مهار توسعه‌طلبی اسرائیل در محیط منطقه‌ای برخوردار بوده‌اند.

هم‌اکنون قدرت ملی و نقش منطقه‌ای کشورهایی همانند عراق و سوریه به شکلی قابل توجه کاهش یافته است. دو کشور یادشده در دهه 1970 و 80 از قدرت و قابلیت زیادی برای مدیریت بحران‌های منطقه‌ای برخوردار بوده‌اند.

هریک از این کشورها می‌توانستند زمینه‌های لازم را برای محدودسازی تحرک ژئوپلتیک اسرائیل به وجود آورند.

اگر باراک اوباما در سخنرانی تاریخی خود درباره انتقاد از سیاست‌های امنیتی اسرائیل به نشانه‌هایی از راستگرایی افراطی اشاره دارد، باید علت آن را در فرسایش قدرت بازیگران منطقه‌ای دانست که می‌توانستند در برابر توسعه‌طلبی اسرائیل به ایفای نقش بازدارنده مبادرت کنند.

نقش ملی ایران و روسیه در فرآیند بحران سوریه و عراق، معطوف به تثبیت جایگاه قدرت دولت ملی بوده است. به همان گونه‌ای که آمریکا تلاش داشت زمینه‌های کاهش نقش دولت ملی در عراق و سوریه را فراهم کند، ایران و روسیه از انگاره‌هایی کاملا متفاوت بهره گرفتند.

حمایت ایران از بشار اسد را می‌توان نمادی از حراست همه‌جانبه نسبت به قداست دولت ملی دانست.

در حالی که ایران از سوی رسانه‌های بین‌المللی و قدرت‌های بزرگ به بی‌ثبات‌سازی منطقه‌ای متهم می‌شود، اما واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که ایران، انگاره گسترش ثبات از طریق تعادل و توازن قدرت را پیگیری می‌کند در حالی که آمریکا حتی در دوران باراک اوباما نقشی موثر در روند تغییر در موازنه منطقه‌ای داشته است.

باراک اوباما انگاره موازنه ضعف را چاشنی سیاست منطقه‌ای آمریکا کرده است. او برای حمایت از گروه‌های تروریستی و نیروهای آشوب‌ساز منطقه‌ای، متحدان اروپایی و عرب خود را بسیج و آنان را در مقابله با دولت بشار اسد هماهنگ کرد.

برگزاری اجلاسیه ژنو 1 و ژنو 2 بر اساس ابتکار باراک اوباما و جان کری انجام گرفت. هم اکنون اجلاسیه‌های یادشده کارکرد خود را در مدیریت بحران‌های منطقه‌ای از دست داده است.

نقش‌یابی روسیه در فضای امنیت منطقه‌ای توانست معادله قدرت، امنیت و چانه‌زنی دیپلماتیک را تحت تاثیر قرار دهد.

هرگاه قدرت نظامی و نیروی نهضتی در روند مقابله با بحران‌های منطقه‌ای براساس تاکتیک‌های مناسب به کار گرفته شود، طبیعی است آثار خود را در حوزه کنش دیپلماتیک به جا می‌گذارد.

برگزاری نشست آستانه را باید نشانه‌ای از چرخش در معادله مدیریت منطقه‌ای دانست. آمریکا که درصدد ایجاد فرسایش قدرت بازیگران منطقه‌ای بود، نتوانست اهداف خود را از طریق سازوکارهای نظامی و عملیاتی تامین کند.

مشارکت در بحران زمانی می‌تواند مطلوبیت‌های راهبردی داشته باشد که براساس نشانه‌هایی از موازنه قدرت حاصل شود.

بازیگرانی که نقش بی‌ثبات‌کننده در مدیریت بحران‌های منطقه‌ای داشتند بتدریج جایگاه خود را در فضای مدیریت بحران از طریق کنش دیپلماتیک از دست می‌دهند.

دکتر ابراهیم متقی - استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها