نقد و بررسی «واچ‌داگز۲» که درباره دنیای هک است

زیر پوست شهر

قسمت دوم واچ داگز که شاید از نظر هیجان کاذب، حتی به سری Assassin’s Creed هم بچربد، بتازگی منتشر شده و بازخوردهای جالبی داشته است. البته مخاطبان از قسمت اول این گیم چندان دل خوشی نداشته و این را در استقبال خود از آن نشان دادند. هرچند فروش قسمت جدید هنوز بالاست، اما به نسبت قسمت قبل بسیار کمتر بوده است.
کد خبر: ۹۷۴۳۶۴

برخی معتقدند در این قسمت بسیاری از مشکلات سری اول رفع شده و برخی دیگر با وجود استقبال از شخصیت جدید این قسمت که برخلاف آیدن قسمت اول شوخ‌طبع است، ایراداتی منطقی و اخلاقی به داستان آن وارد کرده‌اند. با این حال، در کل با یک عنوان خوب دیگر از سوی یوبی‌سافت روبه‌رو هستیم که البته بدون ایراد نیست.

شهر قشنگ سوخته

پس از وقایع شیکاگو در قسمت اول، شهر سانفرانسیسکو نیز سیستم ctOS یا سیستم‌عامل مرکزی را نصب می‌کند. مارکوس هالُوِی، هکری باهوش از اهالی اوکلندِ کالیفرنیاست که به اشتباه توسط ctOS به جرمی محکوم می‌شود که مرتکب نشده است. او با عبرت از این موضوع و پی بردن به این مساله که ctOS می‌تواند به بیگناهان آسیب بزند، به گروهی هکر می‌پیوندد تا این سیستم‌عامل را سرنگون کند.

شخصیت مارکوس در قیاس با آیدن قوی‌تر ظاهر شده، اما او هم بی‌کاستی نیست. پیش از هر چیز باید توجه داشت تم این گیم به یک مساله جدی می‌پردازد و با تکیه بر یکی از دغدغه‌های جامعه امروز شکل گرفته است، بنابراین منطق خاصی از این بازی انتظار می‌رود. با توجه به ظلم بزرگی که در حق شخصیت اصلی داستان شده، توقع این است که حس عدالتخواهی قابل توجهی را از وی شاهد باشیم؛ در مقابل برخی از اقدامات او بیش از حد ناگهانی و بی‌منطق به نظر می‌رسد. از جمله ترساندن یک دختر نوجوان تا او را به قول خودش متوجه خطرات مزاحمان آنلاین کند. متاسفانه نویسندگی این گیم آنچنان دقیق و موشکافانه نیست که بتواند از موضوع مورد بحث استفاده لازم را ببرد و با جدیت به مساله هک و نظارت اطلاعاتی در دنیای مدرن بپردازد.

هدف اصلی در این قسمت، جمع کردن هواداران بیشمار برای گروه هکری است که مارکوس با آن همکاری دارد تا در نهایت سازندگان ctOS را سرنگون کنند. شخصیت شوخ‌طبع مارکوس، از طرفی باعث روح بخشیدن به این بازی شده و از طرف دیگر شرایطی مانند سری بازی‌های SaintsRow ایجاد کرده است. به این معنا که بازیکن در همذات‌پنداری با شخصیت اصلی بازی و هدفش مشکل پیدا کرده و نمی‌تواند آن‌طور که باید ارتباط برقرار کند. شخصیت‌های دیگری هم که او را همراهی می‌کنند، بیش از حد سطحی و سبک هستند.

نیمه پر لیوان

قسمت اول این سری، نتوانست آنچه را که وعده داده بود فراهم کند. سازندگان از القای حس هکر بودن در دنیای آن حرف می‌زدند، اما نتیجه چیز دیگری بود. هک کردن‌ها بیشتر عملی تکراری یا هیجان‌انگیز بود و نتایج آنها نیز عمدتا بیش از حد محدود بود. مکانیک‌های رانندگی بیشتر حس سُر خوردن روی یخ را القا می‌کرد تا رانندگی روی آسفالت. در این قسمت، هر دوی این موارد بهبود یافته ‌است. عمل هک کردن محور اصلی گیم شده و راندن خودروها نیز بسیار بهتر از قبل است.

در این قسمت از طرق مختلف می‌توانید هیاهو بیافرینید، می‌توانید چیزی به بزرگی یک بالابر را کنترل کرده یا با فعال کردن ویبره گوشی یکی از دشمنان باعث حواس‌پرتی آنها شوید. هک کردن‌ها در این گیم تنها با فشار یک دکمه انجام شده و سادگی خوشایندی را پدید می‌آورد. در عین حال، امکان عملکرد دقیق‌ و عمیق‌تر نیز وجود دارد. می‌توانید تله‌های میدانی ساخته یا مثلا دشمنان را به سمت فیوزهای برق هدایت کنید. یکی از جذاب‌ترین موارد این قسمت، کنترل خودروهای دشمن از راه دور و از دور خارج کردن آنهاست. در عین حال، انواع راه‌های دیگر را هم برای آزار دشمنان دارید. به ‌عنوان مثال، می‌توانید با تغییر اطلاعات یکی از دشمنان، او را به هدفی برای همدستانش تبدیل کنید. چنین گزینه‌هایی کمک کرده بسیار بیشتر از قبل احساس هکر بودن به بازیکن دست بدهد.

تصمیم در باب چگونگی انجام مراحل به‌عهده بازیکن است؛ هم می‌توانید سلاح به دست سراغ دشمنان بروید، هم درنهایتِ مخفیکاری. با این حال در حالت مخفیانه به دلیل تاکید بر هک، لذتی دوچندان خواهید برد. مکانیک‌های تیراندازی خوب عمل می‌کنند، اما در مقابل مخفیکاری رنگ می‌بازند.

شوکر مارکوس

در مقرهایی که در بازی وجود دارد، می‌توانید توسط پرینترهای سه‌بعدی انواع سلاح را تولید کنید. متاسفانه این اسلحه را به هیچ شکل خاصی نمی‌توان تغییر داد و شخصی‌سازی کرد، درحالی که فرصت‌های شخصی‌سازی در دیگر قسمت‌های بازی فراوان است.

مارکوس از یک سلاح خاص برای حملات تن به تن استفاده می‌کند. انیمیشن‌های این حملات بیش از حد طول کشیده و در بهبوهه تیراندازی، مارکوس را در معرض خطر قرار می‌دهد. می‌توان کل این بازی را بدون کشتن یک دشمن و با تکیه بر سلاح شوکر مارکوس به پایان برد. چنین گزینه‌ای، در عنوانی مانند Dishonored، دنیایی متفاوت ایجاد کرده و واقعا احساسی کوبنده القا می‌کند، اما در این عنوان، فرق خاصی بین نتیجه حاصل از رویکرد «بُکش‌بُکش» و رویکرد صلح‌آمیز دیده نمی‌شود.

لذت همکاری

دو تا از بهترین افزوده‌های این قسمت، یکی پهپاد پرنده مارکوس و دیگری خودروی کنترل از راه دور است که با تکیه بر آنها می‌توانید به بسیاری از نقاط دور دسترسی داشته باشید. بعضی از مراحل را می‌توان تنها با تکیه بر این دو به انجام رساند.

«تهاجم‌های هکری» در این قسمت نیز وجود دارد که با وقوعشان یا خودتان اطلاعات کسی را سرقت می‌کنید یا باید سارق اطلاعات خود را دستگیر کنید. چند ماموریت جنبی هم هست که می‌توانید دونفره بازی کنید. همکاری با هم‌تیمی‌ها در این مراحل، لذتی فراوان دارد. برای مثال یکی می‌تواند با پهپاد خود از بیرون شرایط را بررسی کرده و شما را در داخل هدایت کند.

سانفرانسیسکوی قسمت دوم، از هر لحاظ به شیکاگوی نچسب قسمت اول می‌چربد و فراوانی فعالیت‌ها در آن بیداد می‌کند. شوخ‌طبعی روایت آن، گرچه از جدیت موضوع می‌کاهد، جذابیتی خاص برای این قسمت رقم زده و بهبود لحاظ شده در بسیاری از بخش‌های آن، لذتبخش بودن بازی را تقویت کرده است.

سیاوش شهبازی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها