البته مشکل لویکه حل شد و او به کشورش برگشت، اما این سیاست شیطنتآمیز نمایندههای جشنوارههای مختلف سینمایی جهان درباره سینمای ایران همچنان وجود دارد و برخی سینماگران در داخل که مزه این حضورهای خارجی، تمجیدها و جوایز به مزاجشان خوش آمده و یا حسرت آن را دارند، همچون گذشته ارادتمند ثابت این جریان خواهند ماند.
جامجم در گفتوگوی اختصاصی با جواد کراچی، فیلمساز ایرانی مقیم آلمان و سازنده مستندهایی چون «نمک گیر» و «برسان سلام ما را»، به پشت پرده انتخاب هدفمند و با سوء نیت فیلمهای سینمای ایران توسط برخی جشنوارههای جهانی میپردازد. جواد کراچی از جمله فیلمسازان مشهوری است که چندی پیش شبکه مستند سیما با مرور و پخش آثارش بزرگداشتی را به او اختصاص داد.
در چند سال اخیر همواره صحبتهایی درباره سیاستگذاری هدفمند برخی جشنوارهها و مراسمهای سینمایی خارجی مثل کن، برلین، ونیز و حتی اسکار شده است و این اعتقاد وجود دارد که آنها برخی فیلمهای سیاهنما را بهصورت هدفمند انتخاب کرده و با دادن جایزه و یا به طرق دیگر مورد حمایت قرار میدهند. این موضوع و این تحلیل درست است؟
در مورد انتخاب فیلم از کشورهای در حال توسعه برای نمایش در جشنوارههای کشورهای غربی باید بگویم که این جشنوارهها بازوهای فکری و فرهنگی سیاستمداران کشورهای غربی هستند و سیاست فرهنگی و مدون آنها هم بهوسیله کارشناسان و متخصصان، طراحی و اجرا میگردد. اینکه سیاهنمایی در فیلمها برایشان اهمیت دارد، مرتبط میشود با فازی که آن کشور مورد هدف در حال گذار از آن است. مسلما در مورد فیلمهایی که در سالهای گذشته مطرح شدهاند میتوانیم براحتی اینگونه سیاه نماییها را مشاهده کنیم. مثلا مجسم کنید اگر خانه زوج هنرمندی که در فیلم «فروشنده» دچار مشکل میشوند بر بالای بیغوله پشت بامی اجارهای نبود و در یک ویلای بسیار شیک و مجلل در لواسان بود آیا بازهم این درام به همین شکلی بود که الان است؟ من به عنوان فردی که بیش از 30 سال از عمرم را در کشورهای غربی سپری کردهام به تمامی این دوستان میگویم بیایید و یک شاهکار سینمایی با بهترین و زیباترین لوکیشنهای ایران بسازید و ببینید آیا باز هم به شما جایزه میدهند. فیلمهای «تاکسی»ِ جعفر پناهی که دو سال قبل در جشنواره برلین برنده جایزه شده و یا «رویاهای دم صبح» ساخته مهرداد اسکویی که در آسایشگاه دختران بیسرپرست فیلمبرداری شده، دو نمونه دیگر از این فیلمهاست. جشنوارههای خارجی به دنبال چنین سوژههایی هستند و این موضوع سیاه نمایی و نگاه منفی و نگاه مادی به زندگی کاملا صحت دارد، در حالی که کشور ما دارای قدمت دیرینهای در نگاه معنوی به زندگی و انسان است.
سینماگرانی که خود مهمان، داور یا نامزد و برنده جوایز این جشنوارهها هستند با ایجاد موج رسانهای در داخل و خارج از کشور، اتفاقا میخواهند ماجرا را طور دیگری نشان دهند و اینگونه بیان کنند که در اهدای جوایز، نگاه سیاسی ملاک نیست و هر فیلمی که جایزه میبرد صرفا به دلیل کیفیت ساخت بالای آن بوده است. این تحلیل آنها چقدر میتواند درست باشد؟ اگر درست نیست چرا چنین موجی ایجاد میکنند؟
من مطمئن هستم خانم آنکه لویکه ـ نماینده جشنواره برلین ـ هنگام سفر به ایران، در خانه شخصی کاردار فرهنگی سفارت آلمان و در یک مجلس شبانه مهمانی حضور داشته است و برخی فیلمسازان ایرانی که باید به جشنواره برلین بروند هم در آن مهمانی شرکت داشتند. در واقع از همین مقطع برایشان مشخص میشود که کدام فیلمسازان را باید دعوت کنند و باید به چه کسانی جایزه بدهند. اینکه بعضیها که خودشان جایزه گرفتهاند و به دنبال ریختن آب طهارت بر سر و روی دیگر فیلمسازانی هستند که همین راه را طی میکنند، کاملا ناصادقانه و به دور از منافع ملی و منافع فرهنگی کشورمان است. اینگونه دعوتها و مهمانیها از طرف سفارتهای کشورهای غربی همیشه جریان داشته و افرادی بخصوص را حمایت و هدایت میکنند و اصلا به نوع ساخت فیلم و یا کیفیت برتر فیلم مرتبط نمیشود. آنها به دنبال یافتن سوژههایی هستند که در راه تامین منافعشان باشد و متاسفانه افراد مرعوب و شهرت طلب هم که کم نیستند.
پس واقعا فکر میکنید لویکه و نمونههای دیگر به عنوان نمایندههای جشنواره خارجی با قصد و نیت سوء وارد کشور شدهاند و هدفشان انتخاب فیلمهای سیاهنما یا پرحاشیه بوده است؟
کاملا همینطور است. اینگونه مسئولان فرهنگی جشنوارههای کشورهای غربی با شناخت دقیق و اطلاعات به روزی که از کشور مورد نظر دارند و با نیت انتخاب فیلمهای سیاهنما و حاشیهدار وارد آن کشور میشوند. آنها از طریق روابطی که دارند افراد جویای نام و مشتاق شهرت را شناسایی میکنند و ضمنا برای سالهای آینده نیز در یک پروسه زمانی به این سینماگران مجال رشد میدهند و در نتیجه و در نهایت از آنها بهرهبرداری میکنند.
یکی از مصداقهای بارز انتخابهای هدفمند این جشنوارهها، برنده شدن فیلمی مانند «تاکسی» از جعفر پناهی است که بسیاری منتقدان سیاسی آن را واجد کیفیت نمیدانند و حتی بعضی اصلا آن را سینما به حساب نمیآورند و معتقدند صد درصد سیاسی است. شما چه نظری در این باره دارید؟
این مورد بسیار نخنما شده است و میتوان براحتی تفکر پنهان شده پشت فیلم و فرهنگ را براحتی دید. جعفر پناهی از همان جایزه نخستی که دریافت کرد بیشتر به دنبال شهرت و مطرح کردن خودشان بود و اصلا منافع ملی کشورمان را در نظر نمیگرفت. فیلم مستند «رویاهای دم صبح» از ایران که سال گذشته در جشنواره برلین به آن جایزه دادند هم همینطور است. این در حالی است که وظیفه جشنواره برلین پرداختن به فیلم مستند نبوده، اما چون برایشان اهمیت سیاسی داشته به آن جایزه دادند. جالب اینجاست که حتی تعدادی از رسانههای کشور آلمان هم به این انتخاب و جایزه، اعتراض کردند. ای کاش فیلمسازان کشور ما هم میتوانستند با نگاهی گستردهتر به منافع ملی کشور نظری بیندازند و این ضربالمثل زیبای فارسی را فراموش نکنند: کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من.
چرا جشنوارههای خارجی به فیلمهای خوب و باکیفیتی که نگاه رسمی و ارزشی دارند یا مسائل حاشیهای در آنها نیست اعتنایی نمیکنند؟ فیلمهای خوب و خوش ساختی مانند «ایستاده در غبار» یا آثار افرادی مانند حاتمیکیا و...
متاسفانه این فیلمهایی که نام بردید را هنوز ندیدهام، اما نگاه جشنوارههای خارجی بالاخص اروپایی به کشورهای آسیایی بویژه ایران، نگاهی همسو و همجهت با روند سلطه کشورشان است. اگر قرار بر این بود که فقط به مسائل کیفیتی یک فیلم از زاویه هنری نگاه کنند که کشورهایشان اینگونه گوی سبقت را از دیگر کشورها نمیربودند. در اینجا روی کلمه ربودن تاکید میکنم. این خو و خصلت کشورهای غربی است که به دنبال منافع خودشان هستند و همه ارگانها و سازمانهایشان هم مانند یک چرخدنده در یکدیگر و به هم پیوسته و در راستای منافع خودشان در حرکت است. این فیلمسازان کشور ما هستند که باید توان و دانش خود را به گونهای پرورش دهند تا بتوانیم راه را به سوی آینده فرهنگی والاتری باز نماییم و دیگر از این حالت منفعل بودن و وابسته بودن و مرعوب بودن، نجات پیدا کنیم. این فقط در گرو آگاهسازی مردم، به نیرو و توان خودشان است که عملی خواهد شد. آیا بانیان سینمای جشنوارهای در داخل کشور بر این موضوع واقف هستند که این وضعیت فرهنگی و اجتماعی در کشور، نتیجه جوایزی است که بدان افتخار میکنند یا نتیجه حذف کردن و ایزوله کردن فیلمسازانی است که شرافتمندانه بر پاهای خود ایستادهاند و یا در خلوت نشستهاند؟ جشنوارهای خارجی با منحرف کردن ما به دنبال اهداف خودشان هستند.
کن
«طلای سرخ» ساخته جعفر پناهی که قصه یک پیک موتوری پیتزافروشی را روایت میکند، یکی از سیاهترین و تلخترین آثار سینمای ایران است که تصویری مصیبت بار از کشور نشان میدهد. اما این تیرگی خوشایند جشنواره کن شد و جایزه ویژه هیات داوران این رویداد در سال 82 را به دست آورد.
برلین
«تاکسی» ساخته جعفر پناهی ـ فیلمساز ممنوعالفعالیت ـ به اعتقاد بسیاری از تماشاگران و منتقدان، فیلم خوبی نیست. حتی برخی عنوان فیلم هم روی آن نمیگذارند. با این حال روایت عادی خود پناهی که به عنوان راننده تاکسی، مسافرانی را سوار میکند و آنها از معضلات خود میگویند، داوران جشنواره برلین را سر ذوقی سیاسی و هدفمند میآورد و جایزه خرس طلایی را به آن میدهند.
ونیز
«قصهها» به نویسندگی و کارگردانی رخشان بنیاعتماد، همه سیاهیهای فیلمهای این فیلمساز را یکجا در خود دارد و به نوعی زمان حال برخی شخصیتهای فیلمهای گذشته او را نشان میدهد. جشنواره ونیز با وجود این همه بدبختی و فلاکت در فیلم، این اثر را شایسته دریافت جایزه بهترین فیلمنامه دانست.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
به جای اینكه هنرمندهامون رو بها بدیم متاسفانه عده ای سعی در كوچك كردنشون دارن.
یادمون باشه به عباس كیارستمی كه در زمان حیاتشون چقدر مورد بی مهری بودن و پس از مرگ عزیز شدن! قدر هنرمند و اثر هنری رو باید دانست خصوصا هنرمندهایی كه در این زمانه هنر ایرانی را در دنیا فریادمی زنند.
بر خلاف ایشون بنده تصور می كنم كارگردان هایی مثل فرهادی و كیارستمی هستند كه "شرافتمندانه" بر پاهای خودشون ایستادند نه اونهایی كه برای پول و قدرت حاضرن چهره ای غیر واقعی از ایران به تصویر بكشند. تصویری كه در فیلم هایی مثل " فروشنده"، "جدایی نادر از سیمین"، "خانه دوست كجاست"و.... نشون داده می شه تصویری واقعی از لایه های پنهان جامعه ی ایرانه!
ایران كه همش خیابان پاسداران و اقدسیه و برج میلاد نیست!!