در شرایطی که گفته میشود حدود 10 درصد جمعیت کشورمان، دچار معلولیت خفیف تا شدید هستند و در این بین خیلیها هم از وسایل کمک توانبخشی استفاده میکنند، ولی اوضاع توانبخشی در کشور ما ناامیدکننده است. اوضاع نابسامان توانبخشی در کشورمان، موضوعی نیست که وزارت بهداشت هم آن را قبول نداشته باشد. چند هفته قبل، حسن هاشمی، وزیر بهداشت با صراحت به خبرنگاران اعلام کرد ایران در حوزه توانبخشی ضعیف است و متاسفانه این خدمت مغفول مانده، طوری که با توجه به نیازهای موجود، تعداد مراکز توانبخشی ما بسیار محدود است. نرسیدن وسایل کمک توانبخشی به معلولان باعث شده که خیلی از معلولان ساکن شهرستانها به امید دسترسی به این تجهیزات به کلانشهر بیایند. همین مساله هم باعث شده همان تعداد محدود از مراکز دولتی ارائهدهنده وسایل کمک توانبخشی در کلانشهرها، بسیار شلوغ باشد، طوری که احتمال دارد یک معلول مجبور باشد حتی بیش از یک سال در صف انتظار باشد تا به این تجهیزات دسترسی یابد.
از طرف دیگر، در مراکز غیردولتی و خصوصی هم قیمت تهیه وسایل کمک توانبخشی با توان مالی اغلب معلولان سازگار نیست. در این شرایط برای یک فرد معلول با سطح درآمد متوسط، هیچ راهی بجز انتظار کشیدن در صف طولانی مراکز دولتی باقی نمیماند.
خرید کنید، فاکتور بیاورید بعدا حساب میکنیم!
برخی نهادهای حمایتی همچون بهزیستی و هلال احمر برای تهیه وسایل کمک توانبخشی به معلولان کمک میکنند، اما کمک آنها در سطحی نیست که معلولان را راضی نگه داشته باشد. بهنام سلیمانی، با صندلی چرخدار حرکت میکند و معلم دانشآموزان مدارس استثنایی است. او هم به خبرنگار ما گلایه میکند که «دو سال قبل، مبلغ دو میلیون و 800 هزار تومان برای تهیه ویلچر هزینه کردم. بهزیستی از من خواسته بود فاکتور خرید را به آنها تحویل دهم تا بخشی از مبلغ را به من پرداخت کنند، اما حالا بعد از گذشت دو سال، سازمان بهزیستی هیچ مبلغی را پرداخت نکرده است. در گذشته هم سازمان بهزیستی، برای تهیه وسایل کمک توانبخشی به من کمکی نکرده و معمولا این تجهیزات را با هزینه شخصی تهیه میکنم. »
البته به قول بهنام، معلول اگر بخواهد میتواند در صف انتظار بماند و برخی وسایل کمک توانبخشی را از سازمان بهزیستی تحویل بگیرد، ولی مساله اینجاست که به قول او، بیشتر تجهیزات کمک توانبخشی که بهزیستی در اختیار معلولان قرار میدهد، کیفیت لازم را ندارد، طوری که بعضی از آنها اصلا به کار معلول نمیآید.
کیفیت؛ فراموش شده وسایل کمک توانبخشی
فرض کنیدیک معلول در حین رفتن به محل کار، صندلی چرخدارش خراب شود یا عصا و کفش طبیاش بشکند، در این حالت آن فرد معلول در وسط خیابان، سرگردان میماند و هیچ راه پس و پیشی جلویش باقی نمیماند.اگر پای درددل معلولان بنشینید، خیلی از آنها کیفیت پایین وسایل کمک توانبخشی توزیع شده در سطح کشور را مقصر بروز این اتفاقات میدانند و معتقدند تجهیزات استاندارد و ایمن به دست معلولان ایرانی نمیرسد.
مرجان محمدی معلم است و با عصا و کفش طبی حرکت میکند. به قول خودش، همیشه شاهد رفت و آمد دوستان معلولش به مراکز تعمیر تجهیزات توانبخشی است، چون کیفیت تجهیزات توزیع شده بین معلولان به قدری پایین است که آنها برای تعمیر این تجهیزات، مدام در حال رفت و آمد به این مراکز هستند.
یک روز در مرکز تهیه وسایل کمک توانبخشی
اینجا یکی از بزرگترین مراکز تهیه وسایل کمک توانبخشی برای معلولان در خیابان ولیعصر تهران است که معلولان از اقصی نقاط کشور به این مرکز مراجعه میکنند. حجم مراجعات به این مرکز بسیار بالاست.
وقتی میخواهید از این مرکز نیمه دولتی خارج شوید، باید حتما برگه خروج داشته باشید تا مبادا، یک وسیله کمک توانبخشی را بدون پرداخت هزینه اش از مرکز خارج کنید. هر قسمت از این مرکز که مساحت آن شاید به بیش از 2000 متر برسد، مسئول تهیه بخشی از این وسایل است.
محمود حسینی، یکی از معلولان مراجعه کننده به این مرکز است که میگوید برای تعمیر کفشهای طبیاش، هر سال چند بار به این مرکز مراجعه میکند: هر وقت میخواهم به این مرکز بیایم و کفش طبیام را تعمیر کنم، عزا میگیرم، چون نوبتدهیاش خیلی طولانی است. گاهی مجبور میشوم تا زمانی که نوبتم میرسد، در خانه بمانم و به همین علت، معمولا سالی چندین روز از کار و زندگیام میافتم.
در گوشهای از سالن تولید تجهیزات کمک توانبخشی، قسمت انبار قرار دارد. با مسئولش که حرف میزنم و از دلیل تاخیرها میپرسم، میگوید: ما هم دلمان میخواهد که معلولی پشت نوبت نماند، ولی هم اعتبارات ما خیلی محدود است و هم تعداد مراجعه کنندگان، خیلی بالاست. به همین دلیل مجبوریم تجهیزات را با تاخیر به دست معلولان برسانیم.
سودابه حسینی هم برای اولین بار است که به این مرکز آمده تا کفشهای مصنوعی اش را تعویض کند، اما به قول خودش با شنیدن زمان نوبتدهی، کلا قید تهیه تجهیزات این مرکز را زده است: برای تهیه همین اندام مصنوعی به چند مرکز خصوصی مراجعه کردم که قیمتها از چهار میلیون تا شش میلیون تومان در نوسان بود. به دلیل همین قیمتهای بالا به این مرکز نیمه دولتی آمدم، ولی اینجا هم وعده یک سال دیگر را به من میدهند. به دلیل شرایط فیزیکی خاصی که دارم، نمیتوانم تا یک سال صبر کنم و باید هر طور شده، هزینه تهیه این اندام مصنوعی را تهیه کنم.
مناطق کم برخوردار، محروم از تجهیزات توانبخشی
برای خیلی از معلولانی که در کلانشهرها زندگی میکنند، تهیه وسایل کمک توانبخشی، همراه با تاخیر طولانی و عذاب آور است یا تجهیزات توانبخشی خریداری شده، کیفیت استاندارد را ندارد. این وسط، فقط بخش خصوصی میماند که آن هم قیمتش با جیب خیلی از معلولان نمیخواند.اما برای معلولان ساکن مناطق محروم، نقاط مرزی و حاشیه شهرها، همین امکان خرید تجهیزات بیکیفیت هم وجود ندارد. اگر سری به مناطق کم برخوردار کشور بزنید، با انبوهی از معلولان مواجه خواهید شد که از ساده ترین تجهیزات توانبخشی هم بیبهره هستند. در این مناطق، داشتن یک ویلچر برقی، بالابر، اسکوتر برقی یا تشک مواج برای جلوگیری از زخم بستر، در حد یک رویاست. خیلی از آنها حتی توان تهیه یک صندلی چرخدار ساده را هم ندارند.
در این بین، سیستمی هم برای شناسایی معلولان جامانده از خدمات توانبخشی وجود ندارد. یعنی اگر معلولی در منطقهای صعبالعبور زندگی کند، مکانیسمی برای شناسایی این معلول وجود ندارد تا بتوان وسایل کمک توانبخشی را در اختیار او قرار داد. همین مساله باعث شده که فرآیند توزیع وسایل کمک توانبخشی در بین معلولان کشور، فرآیندی عادلانه نباشد.
در این میان، آگاهسازی، آموزش و فرهنگسازی هم حلقه گمشده دیگری است که موجب شده برخی خانوادهها از اهمیت تهیه وسایل کمک توانبخشی برای کودکان خود غافل بمانند، در حالی که داشتن این تجهیزات میتواند مانع از تشدید معلولیت و ارتقای سطح تعاملات اجتماعی فرد معلول با سایر شهروندان جامعه شود.
امین جلالوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد