به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران، دو سال قبل همسایههای زنی در غرب تهران خبر دادند درگیری بین او که رعنا نام داشت و مردی که به خانهاش رفتوآمد میکرد، باعث مرگ زن شده است.
فردی که با مأموران تماس گرفته بود، گفت: رعنا چند ماهی میشد که به این آپارتمان آمده بود و مردی هم به خانهاش رفتوآمد میکرد.
امروز صبح (روز حادثه) آنها با هم درگیر شدند و رعنا به قتل رسید. زمانی که مأموران به محل رسیدند، جسد رعنا را مشاهده کردند که خفه شده و مردی جوان به نام کریم هم بالای سر او ایستاده بود.
کریم به دستور بازپرس بازداشت شد و جسد رعنا نیز به پزشکی قانونی انتقال یافت. کریم در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: رعنا با مرد دیگری رابطه داشت و این موضوع من را اذیت میکرد.
روز حادثه وقتی دیدم رعنا همچنان به کارش ادامه میدهد عصبانی شدم و او را به قتل رساندم. با توجه به اعتراف متهم و تکمیل پرونده، کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
روز گذشته جلسه رسیدگی به پرونده این متهم برگزار شد. در ابتدای جلسه رسیدگی با توجه به اینکه نماینده دادستان حضور نداشت، منشی جلسه کیفرخواست را خواند و سپس اولیای دم در جایگاه حاضر شدند.
مادر مقتول که بهعنوان یکی از اولیای دم در جایگاه حاضر شده بود، درخواست قصاص کرد و گفت: من یک نوه دارم که ١٠ساله است. وقتی دخترم از شوهرش جدا شد، پسرش با او زندگی میکرد، بعد از قتل دخترم، نوهام با پدرش زندگی میکرد و ما با هم ارتباط داشتیم اما یک سال قبل داماد سابقم فوت کرد و اینطور بود که ارتباط ما به طور کامل قطع شد و من هرچه تلاش کردم نوهام را پیدا کنم موفق نشدم. اما از طرف خودم درخواست قصاص دارم. من پولی ندارم که تفاضل دیه و سهم صغیر را بدهم بااینحال از قصاص هم گذشت نمیکنم.
وقتی نوبت به متهم رسید، او در جایگاه حاضر شد؛ اتهام قتل و رابطه را قبول کرد و گفت: من از طریق پسر صاحبکارم با رعنا آشنا شدم، او به من گفت چند زن در یک خانه زندگی میکنند و یکی از آنها زنی زیبا و جوان است که مشکلات مالی زیادی دارد و اگر دوست داشته باشم میتوانم به دیدنش بروم. من یک بار به آن خانه رفتم و رعنا را دیدم. او زن دوستداشتنی و زیبایی بود.
ما با هم رابطه داشتیم. عاشق رعنا شدم و به او گفتم، اگر دوست داشته باشد، ما میتوانیم با هم زندگی خوبی داشته باشیم. او را از خانهای که بود بیرون آوردم و در غرب تهران برایش خانه اجاره کردم. زندگی آرامی هم داشتیم، من سر کار میرفتم و هرچه میخواست میخریدم و با هم رابطه خوبی داشتیم. من او را به صورت صیغهای عقد کردم و دیگر زن و شوهر شده بودیم.
تا اینکه یک شب قبل از حادثه صاحبکارم با من تماس گرفت و گفت بتونریزی داریم و باید سر کار بروم. من هم رفتم و فردای آن روز برگشتم. صبح زود بود، زنگ در را زدم، رعنا در را باز نکرد، فکر کردم خوابیده است؛ به تلفنش زنگ زدم، باز هم جواب نداد. یکی از همسایهها که من را میشناخت در را باز کرد و من وارد خانه شدم.
در واحد باز بود، به محض اینکه وارد شدم، مردی جوان با تیزی به من حمله کرد، جاخالی دادم و به سمت آشپزخانه رفتم که چاقو بردارم که آن مرد فرار کرد. بعد با رعنا جروبحث کردم، کمی که آرام شدیم به او گفتم اگر میخواهد به این کارهایش ادامه دهد، به من بگوید که بروم و او هم به زندگیاش ادامه دهد اما او حرف زشتی به من زد. من دوباره عصبانی شدم.
به سمت رعنا حمله کردم و دستم را دور گلویش حلقه کردم و فشار دادم تا اینکه فوت شد. متهم درباره اینکه چرا قبلا دراینباره حرفی نزده بود و رابطه نامشروع را هم پذیرفته است، گفت: من قبلا هم گفتم او را صیغه کرده بودم. ما افغانها بدون اینکه کسی را عقد کنیم، با او رابطه برقرار نمیکنیم؛ من معنی حرفی که گفتید را نفهمیدم و اتهام را قبول کردم.
او درباره اینکه آیا در افغانستان زن و فرزند و خانواده دارد، گفت: زنم در جنگ کشته شد، خودم هم در آن جنگ بودم اما سالم ماندم. بچههایم حالا در آنجا زندگی میکنند اما پدر و مادر و خواهرم در افغانستان هستند؛ اتفاقا آنها رعنا را دیده و پسندیدهاند؛ قبل از عقد من عکسی از رعنا برای آنها فرستادم و موافقتشان را گرفتم. هیأت قضات بعد از دفاعیات متهم و وکیلمدافعش برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
واقعا مسئولین كشور باید از شنیدن اینگونه اخبار و اینكه به وظایفشان دراینگونه موارد درست عمل نمیكنند از خجالت آب شوند ...
افغانیها باید هرچه زودتر به افغانستان برگردانده بشن ، ما برای رفتن به یك كشور دیگر باید هزارگونه عوارض و مالیات و سوء سابقه و سوءپیشینه و دهها مورد دیگرمان چك شود آنوقت فلان افغانی از كابل دو روزه راه نیفتاده در تهران مشغول بكار است با وجود اینهمه فقر و بیكاری !!!
بعد از قتل و جنایت و هرگونه خلاف دیگر هم به افغانستان میگریزد و دیگر قابل پیگرد نیست !!!
مسئولین یكبار برای همیشه تكلیف ملت ایران را با افغانیها و همه متجاوزان مرزی روشن كنند
پس غیرت افغان را هم فهمیدیم