نگاهی به اقتباس‌های ادبی در آثار نمایشی کودک ونوجوان

قصه‌هایی که تصویر می‌شوند

کافی است یک لحظه دنیای پیرامونتان را بدون ادبیات تصور کنید، حتما این دنیا بدون کتاب و ادبیات داستانی چیزی کم دارد.
کد خبر: ۹۲۸۶۵۴

ادبیات نه فقط به خاطر بازتاب درونیات ما و تخیل‌های همیشگی‌‌مان بلکه به دلیل میل ذاتی و فطری بشر به نوشتن، خواندن و شنیدن قصه، اولین بستر ارتباطی میان ما و جهان پیرامونمان بوده و در وجه سرگرم‌کنندگی‌اش خودش را با قصه‌ها و لالایی‌های مادرانه نشان داده است. هرچند به نظر می‌آید ادبیات به تنهایی آن‌قدر جذابیت دارد که به عنوان هنری مستقل بررسی شود و نیازی به تکیه‌‌کردن به هنرهای دیگر ندارد، اما جذابیت تصویر و زیبایی‌های هنر سینما و تلویزیون این امکان را به قصه‌ها و رمان‌ها داده که رابطه خوبی بین این دوبرقرار شود و قالب‌های مکتوبی مانند فیلمنامه‌نویسی ادبیات سینمایی را تشکیل دهند و از اینجاست که بحث اقتباس ادبی پیش می‌آید. موضوعی که قدمتش به اندازه عمر سینماست. در واقع اقتباس ادبی در سینما و تلویزیون به اثری گفته می‌شود که با نگاهی به یک کتاب ساخته شده باشد. در این میان اقتباس از کتاب‌های کودک و نوجوان برای ساخت فیلم و سریال اهمیت زیادی دارد. در حالی که بسیاری از فیلم‌های موفق و انیمیشن‌های جهانی وامدار ادبیات کهن و معاصرشان هستند این نیاز در ادبیات معاصر ما بیشتر از همه به چشم می‌آید و جای خالی اقتباس در فیلم و سریال‌های کودک و نوجوان کاملا حس می‌شود. این پرونده تلاش دارد که اهمیت اقتباس در برنامه‌سازی کودک و ضرورت توجه به آن و راهکارهایی که ما را در این مسیر قرار می‌دهد را بررسی کند.

داستان‌های ایرانی، از کاغذ تا تصویر

وقتی قرار است نگاه تاریخی‌ای به پدیده اقتباس ادبی در تلویزیون و در حوزه کودک و نوجوان بیندازیم با نمونه‌‌های متعددی ــ حتی در سینما ــ روبه‌رو نمی‌شویم. در حالی که ادبیات فارسی ما چه در فضای کلاسیک و چه در بخش معاصر ظرفیت‌های فراوانی برای پرداخت بصری دارند. با این وجود در اولین نگاه آثار دوست‌داشتنی کیومرث پوراحمد پیشکسوت و پرچمدار این بخش هستند. او با ساخت «قصه‌های مجید» از کتابی به همین نام از هوشنگ مرادی‌کرمانی، یکی از ماندگارترین اقتباس ادبی تلویزیون را کلید زد. هرچند داستان مرادی کرمانی در کرمان رخ می‌دهد، اما پوراحمد که اصلیتی اصفهانی دارد، با درایت خاص و ظرافتی حیرت‌انگیز قصه را در اصفهان روایت می‌کند و شخصیت فوق‌العاده مجید را با وفاداری به کتاب، به فیلمنامه منتقل کرده و ریزه‌کاری‌های مناسبی را از فرهنگ سنتی اصفهان به آن اضافه می‌کند که برای مخاطب قابل درک است. هرچند پوراحمد جدای از ساخت سریال11 قسمتی قصه‌های مجید فیلم سینمایی «شرم»، «صبح روز بعد» و «آلبوم تمبر» را هم با نگاهی به همین مجموعه داستان جلوی دوربین برد، اما او در کارنامه‌اش اقتباسی هم از کتاب «خواهران غریب» به قلم اریش کستنر نویسنده آلمانی به همین نام دارد. درواقع پوراحمد توانست با ایرانیزه کردن این کتاب و گرفتن بازی‌هایی ملموس و واقعی از بازیگران، آن را به اثری به‌یادماندنی برای مخاطب تبدیل کند. با این‌حال هوشنگ مرادی کرمانی این شانس را داشت که دو کارگردان دیگر یعنی ابراهیم فروزش و محمد علی طالبی هم داستان‌های خمره و چکمه او را به یک اثر سینمایی تبدیل کنند و در نهایت فیلم شدن داستان‌های مرادی کرمانی شهرتی جهانی برای او به همراه داشت. شهرتی که باعث شد کتاب‌هایش به زبان‌های دیگر هم ترجمه شوند. محمدرضا سرشار نویسنده کودک و نوجوان دومین نویسنده‌ای است که اقتباس‌هایی از روی آثار او شده، سال 67 گروه کودک شبکه یک سیما مجموعه عروسکی خمیری گرداب سکندر را در 13 قسمت بر اساس کتاب گرداب سکندر ساخت و پس از آن هم یک فیلم سینمایی در شبکه‌یک سیما و یک تله‌فیلم هم به همین نام در مرکز خلیج‌فارس ساخته شد. «جاده‌های سرد» هم در قالب فیلم سینمایی به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی از داستانی به همین نام اقتباس شد. با این حال تکیه بر متون کهن و علاقه کودکان به داستان‌های فولکلور این امکان را به بسیاری از کارگردانان داده که آثار خود را براساس داستان‌هایی مانند شنگول و منگول و گلنار بسازند. به‌طور نمونه سریال «تعطیلات دوست داشتنی» به کارگردانی سید وحید حسینی که در سیما فیلم تولید شده است، تلاش کرده نگاه آزادی به داستان شنگول و منگول داشته باشد.

با اقتباس می‌توان ذائقه بچه‌ها را تغییر داد

حسین ساری (مدیر شبکه آموزش): در بررسی یک اثر نمایشی معمولا وقتی می‌خواهند نقاط قوت و ضعفش را بیان کنند اول می‌روند سراغ فیلمنامه و می‌گویند این اثر به دلیل داشتن فیلمنامه منسجم و قصه جذابش توانسته مخاطب را جذب کند و موفق باشد. حال اگر این فیلمنامه اقتباسی از رمانی برجسته‌ و داستانی قوی باشد حتما باعث ماندگاری آن اثر می‌شود و مخاطب چندبار آن را می‌بیند و لذت می‌برد. در حوزه انیمیشن، اقتباس‌های ادبی‌ شده، به جذابیت آن اثر کمک کرده‌، شاید یکی از دلایلی که اقتباس ادبی در این حوزه بیشتر است و اغلب متون ادبی و ذخایرکهن فارسی این شانس را داشته‌اند که برای بچه‌ها به تصویر دربیایند، نیاز مخاطب و درایت برنامه‌سازان در این حوزه بوده است. اگر قبول کنیم که یکی از اهداف انیمیشن در ایران ذائقه‌سازی است پس ما می‌خواهیم مخاطب کودک را به سمتی ببریم که از ادبیات کهن و معاصرش غافل نماند به همین دلیل تا آنجا که امکانات سخت‌افزاری و نرم افزاری اجازه داده، اثری چشمنواز و جذاب تولید کرده‌ایم هرچند لازمه پیشرفت در این حوزه سوای سیاستگذاری درست و داشتن اعتبار و بودجه مناسب، توجه به ادبیات معاصر است، چرا که با وجود طراحان و انیماتورهای خلاق، آثار مکتوب معاصر فرصت خوبی برای دیده شدن دارند. در کنار اینها یکی از علایق ما، گسترش سینمای انیمیشن است که هرچند تجربه چندانی در این حوزه نداریم، اما وجود یک فیلمنامه سینمایی اقتباسی می‌تواند انگیزه خوبی برای کارگردانان و تهیه‌کنندگان این بخش باشد تا نگاه مخاطب را از فضای کارتون دیدن در تلویزیون به دیدن یک انیمیشن در سینما ببرد.

اقتباس ادبی کشف و شهود در افکار نویسنده است

محمد میرکیانی (نویسنده کودک و نوجوان): اگر ادبیات را بخش جدایی‌ناپذیر رسانه بدانیم و بنا را بر این بگذاریم که تولیداتمان در گروه سنی کودک و نوجوان فاخر و غنی باشد، ناچاریم که از ادبیات کهن و معاصر شروع کنیم. این شروع نه فقط در سطح فیلمنامه و کارگردانی بلکه در سطح مدیران فرهنگی باید باشد یعنی بخش جدایی‌ناپذیر یک مدیر فرهنگی فراگیری ادبیات کهن و دنبال کردن ادبیات معاصر در نثر و شعر است. وقتی می‌گوییم ادبیات به ما راه و نشان زندگی، شناسه‌ها و نمادهای فرهنگی، دلبستگی به فرهنگ خودی و بومی و دید گسترده جهانی می‌دهد پس هرچه با ادبیات مانوس‌تر باشیم برنامه‌‌هایی را هم که تولید می‌کنیم آمیختگی خوبی با آن خواهد داشت. در فاصله دهه 60 تا 70 که سردبیر و نویسنده برنامه رادیویی «قصه ظهر جمعه» بودم. بخش قابل توجهی از برنامه اقتباس از نویسندگانی چون حسین فتاحی، جعفر ابراهیمی، مهرداد غفارزاده، فریدون عموزاده خلیلی، مهدی حجوانی و مصطفی خرامان بود. دلیل جذابیت این آثار در به‌روز بودن و از جنس بچه‌ها بودن بود. با این حال اقتباس از یک اثر ادبی راه و روش دارد و اگر تهیه‌کننده‌ای رمان 300 صفحه‌ای را درک نکند و توانایی آن را نداشته باشد که آن را به تصویر درآورد عملا به کتاب هم لطمه زده است. گاهی یک اثر عاطفی است و قابلیت تصویر ندارد اینجاست که فیلمنامه‌نویس و کارگردان باید بتوانند این اثر را تصویری کنند. برای همین است که می‌گوییم اقتباس یک هنر است و این هنر وقتی کامل می‌شود که نویسنده، فیلمنامه‌نویس و کارگردان در کنار هم باشند و فیلم یا سریال را خلق کنند. از نگاهی دیگر اقتباس مانند کشف و شهود است و فیلمنامه‌نویس و کارگردان باید ابزارش را بلد باشند. متاسفانه بعضی از تهیه کنندگان فکر می‌کنند نیازی به حضور نویسنده نیست و او این حق را دارد که به سلیقه خودش کتاب را به تصویر دربیاورد. اگر قرار است ادبیات وارد تلویزیون و سینمای کودک شود و سریال‌های ما از رمان‌ها و داستان‌های نویسندگان معاصر بهره ببرند باید این اتفاق به یک دلبستگی میان مدیران و برنامه‌سازان تبدیل شود.

مثل بچه‌ای که کتاب می‌خواند

می‌گویند انیمیشن اولین در را به روی تخیل بچه‌ها باز می‌کند. دنیای تخیل همچنان که می‌تواند غیرممکن‌ها را ممکن ‌کند می‌تواند مهم‌ترین بستر برای یادآوری فرهنگ و ادبیات باشد. شاید به همین دلیل است که وقتی صحبت از اقتباس در آثار کودک می‌شود برنده اصلی انیمیشن است، چرا که حتی وقتی صحبت از نخستین انیمیشن در ایران می‌شود نام کسانی مثل زنده‌یاد اسفندیار احمدیه، با فیلم ملانصرالدین در سال 1336 که مبتنی بر ادبیات کهن ایران بود به میان می‌آید و این گویای این مطلب است که داستان‌ها، متل‌ها و افسانه‌های ایرانی همواره بهترین دستمایه برای ساخت انیمیشن بوده‌اند، اما در این میان مرکز صبا به عنوان اصلی‌ترین متولی انیمیشن در اقتباس‌های ادبی بر سکوی اول ایستاده است. از اقتباس‌های آزادی چون «پهلوانان» (26 قسمت) و «شجاعان» (8 قسمت) به کارگردانی سیاوش زرین‌آبادی و تهیه‌کنندگی علیرضا گلپایگانی که داستان‌‌هایی از پهلوانان ایرانی و سرداران هوانیروز در دوران دفاع مقدس را به تصویرکشیده تا دستمایه قرار دادن داستان‌ها و حکایات کهن در مجموعه «قصه‌های کهن» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی یاسر محدثی که درصدد آموزش مفاهیم دینی و اخلاقی به کودکان است. در کنار اینها مجموعه‌ ارزشمند 110 قسمتی «قصه‌ما مثل شد» براساس کتاب پنج جلدی قصه ما مثل شد به قلم محمد میرکیانی با کارگردانی علیرضا کاویان راد و امیر محمد دهستانی و مجموعه 78 قسمتی «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» با حضور کاراکتری شبیه به زنده‌یاد مهدی آذریزدی، نویسنده این آثار به کارگردانی مجید محمدی و نویسندگی فاطمه یاسینی ساخته شده است، اما در این میان حجم زیادی از آثار درخور توجه در این مرکز به بازنویسی شاهکارهای ادب فارسی مانند شاهنامه، بوستان سعدی، مثنوی معنوی، کلیله و دمنه مربوط می‌شود و بوستان سعدی، انیمیشن‌هایی مثل افسانه آرش، افسانه ماردوش، داستان زال، زال و سیمرغ، رستم و برزو، طعم شیرین عسل، کلیله و دمنه و گنج مثنوی که آثار قابل قبولی نیز بوده‌اند.

تهیه‌کننده‌ها و کارگردانان تمایلی به اقتباس ندارند

حسن احمدی (داستان‌نویس، شاعر و کارگردان): وقتی صحبت از اقتباس ادبی یا استفاده از ادبیات در تلویزیون و سینما می‌شود اول باید ببینیم ما چند تا فیلمنامه خوب داریم که بتوانند آثار مکتوب را به شکل انیمیشن و فیلم تبدیل کنند. هم‌اکنون چند بخش در صداوسیماست که نیاز به فیلمنامه دارد از صبا و سیمافیلم تا گروه فیلم و سریال‌های هر شبکه، اما می‌بینیم فیلمنامه‌نویسی متولی خاصی ندارد و حتی در دانشکده صداوسیما ما رشته‌ای مختص این موضوع نداریم. از سوی دیگر اغلب آثار ما با دید توصیفی نوشته می‌شود و تصویر خیال خیلی در رمان‌های ما دیده نمی‌شود و اگر تهیه‌کننده‌ای بخواهد کتابی را تبدیل به فیلم کند باید 80 درصدش را زیر و رو کند تا قابلیت استفاده برای یک سریال یا فیلم را پیدا کند. در حالی که ما با 200 عضو ثابت انجمن نویسندگان کودک و نوجوان این توانایی را داریم که بخشی از فیلمنامه‌‌های صداوسیما را تأمین کنیم . هروقت کارگردانی سراغ یکی از داستان‌های نوجوان و کودک آمده و براساس آن فیلم یا سریال ساخته، موفقیت جهانی پیدا کرده و در داخل هم بارها مورد توجه قرار گرفته است، اما باید ببینیم چرا این اتفاق بندرت می‌افتد. هم‌اکنون 51 رمان نوجوان از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وارد بازار کتاب شده که در سخت‌گیرترین حالت پنج شش تا از آنها قابلیت تصویری شدن را دارند، ولی چرا کسی سراغ این رمان‌ها نمی‌رود؟ بخشی از این کاستی به فضای برنامه‌سازی هم برمی‌گردد. از آنجایی که تهیه‌کننده‌ها کمتر به کارگروهی تمایل نشان می‌دهند و ترجیح می‌دهند بودجه را طوری تخصیص دهند که تعداد مشاوران و متخصصان به حداقل برسد می‌بینیم که تهیه‌کننده سراغ اقتباس نمی‌رود، چرا که باید در بحث فیلمنامه بیشتر هزینه کند و سراغ کسی برود که قابلیت این کار را داشته باشد پس نمی‌رود و با یک طرح آماده و فیلمنامه ارزان‌تر اثرش را تولید می‌کند، در حالی که اگر نویسنده و کارگردانی با شناخت کافی از دو مدیوم ادبیات داستانی و تلویزیون و تسلط به موضوع اقتباس دست به این کار بزند، نتیجه می‌تواند به اثری شاخص و ماندگار تبدیل شود.

آوردن فضاهای فانتزی به دنیای تصویر

پرستو شاه محمدی (تهیه‌کننده و نویسنده کودک): با توجه به نمونه‌هایی که هرساله به عنوان برنامه‌های کودک و نوجوان در ایران تولید می‌شود و آنچه که به عنوان ادبیات داستانی توسط نویسندگان معاصر به چاپ می‌رسد، بدون درنظر گرفتن آمار مخاطبان این دو، می‌توان این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که ادبیات داستانی در همپایی و همراهی با ذهن کودک امروز بسیار موفق‌تر عمل کرده و همچنان آنچه که به عنوان برنامه کودک تولید می‌شود چندان نتوانسته قابلیت تبدیل شدن به ادبیات داستانی را در خود داشته‌ باشد. در این‌میان دو منظر وجود دارد، اول این‌که برنامه‌های کودک تا چه اندازه می‌توانند از ادبیات داستانی اقتباس‌کنند و دوم این‌که تا چه اندازه می‌توانند تاثیرگذار بوده و داستان‌هایشان را به مجموعه ادبیات داستانی ایران وارد کنند. در مورد اول شاید گریز تولیدکنندگان از ادبیات داستانی معاصر برای تولید برنامه‌ها ناشی از ناتوانی در به‌تصویر کشیدن فضاهای سورئال، فانتزی و رئالیسم جادویی است. فضاهایی که امروزه کودکان و نوجوانان سراسر دنیا را مجذوب خود کرده است که این ناتوانی به دو دلیل عمده به وجود می‌آید. عدم تامین منابع مالی برای تولید این برنامه‌ها و عدم توانایی در تولید باکیفیت این فضاها توسط تولید‌کننده و در نتیجه استفاده از این فضاها برای برنامه‌سازی به سرعت خط می‌خورد. در مورد دوم که خود نتیجه مستقیم مورد اول است می‌توان گفت حال تولید‌کننده چه در مقام تهیه‌کننده و چه در مقام کارگردانی عزم می‌کند تا فقدان این نوع هیجان را ـ که در فضاهای سوررئال و فانتزی وجود داردـ با هیجانات سطحی و کاذب پر کند. در نتیجه به سویی می‌رود تا با شوک‌های لحظه‌ای از قبیل جوک! طنزهای سطحی و حتی در پاره‌ای موارد نامتناسب با سن و سال کودک و موسیقی‌هایی شلوغ و در عین حال ارزان (‌ارزان از نظر محتوا، تولید، هارمونی و ساز) مخاطب خود را پای تلویزیون نگه‌ دارد. مسلما ماحصل چنین برنامه‌ریزی چیزی نخواهد بود که چندان در ذهن‌ باقی بماند و به‌عنوان داستانی پندآموز یا تاثیرگذار در ادبیات داستانی باقی بماند یا اصلا محتوایی در ساختار داستان داشته باشد. البته که استفاده از نیروی تخیل به معنای استفاده از نیرویی بی‌نهایت در بی‌نهایت در مقابل نیرویی محدود در محدود تحت عنوان منابع مالی!

حضور یک مدیر مولف و فرهنگی در برنامه‌سازی

نوید محمودی (تهیه‌کننده کودک و نوجوان): با نگاهی به برنامه‌سازی کودک و نوجوان در دوسه دهه اخیر می‌بینیم هروقت مدیری که خود نویسنده، مولف، شاعر یا پژوهشگر کودک و نوجوان بوده و برای گروه‌های کودک انتخاب شده، ما تغییرات خوبی در شبکه دیده‌ایم. این به این معنی است که اگر آدم‌‌های مرتبط با ادبیات کودک و نوجوان در مناصب این حوزه باشند اتفاق‌های خوبی در ادبیات و تصویر می‌افتد. نمونه این اتفاق در زمانی بود که حسن احمدی نویسنده کودک، مدیر طرح و برنامه صبا بود یا محمد میرکیانی مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه یک شد یا افشین علاء و مصطفی رحماندوست نقش پررنگی در برنامه‌سازی کودک داشتند. خود این اتفاق سبب می‌شود کتاب‌هایی برای اقتباس تلویزیونی انتخاب شوند که ارزش ادبی شناخته شده دارند و جایگاه اقتباس در ادبیات کودک شفاف شود. در همه جای دنیا جایزه‌ای با عنوان اقتباس ادبی در تمام جشنواره‌های فیلم و سریال تلویزیونی وجود دارد، ولی این اتفاق در ایران نمی‌افتد. حتی در جشنواره فیلم کودک هم این فضا کمرنگ است در حالی که یکی از راه‌های قانونمند شدن ادبیات در سریال و فیلمسازی، پیشنهاد کتاب‌های خوب به تهیه‌کننده‌ها و حمایت از آنها برای ساخت یک اثر ماندنی است.

تصویر مهم‌ترین راه قهرمان‌سازی برای بچه‌هاست

میترا عطائیان (تهیه‌کننده و نویسنده کودک): از آغاز تشکیل تصویر بر پرده نقره‌ای لزوم حضور ادبیات در شکل‌گیری حکایت‌هایی که بنای روایت داشتند، احساس شد. ملی‌یس دومین فیلمساز تاریخ سینما که اولین داستان‌گوی هنر هفتم بود، این ضرورت را تشخیص داد و این اجازه را داد تا انسان‌ها بتوانند حماسه‌ها، درام‌ها یا تاریخشان را روایت کنند. قصه‌گو بودن پرده نقره‌ای که تازه متولد شده، این نیاز را در همان بدو تولد با خود آورده بود و در واقع عرصه گسترده‌ای که این راوی برای قصه گفتن داشت بسیار وسیع‌تر از تمام امکاناتی بود که بشر در طول اعصار تجربه کرده بود. اگر چه در اروپا و آمریکا سالن‌های بزرگ تئاتر برای طبقه فرهیخته و اشراف وجود داشت، اما سینما خیلی زود نشان داد که مخاطب او همه مردم در طبقات مختلف اجتماعی، اعم از پولدار و بی‌پول، فرهیخته یا عامی و حتی بی‌سواد هستند. همه طبقات اجتماعی می‌توانستند مخاطب آثار ادبی، حماسه‌ها، تاریخ یا حتی موسیقی باشند. به همین دلیل باید گفت بزرگ‌ترین انقلاب فرهنگی بعد از رنسانس توسط سینما و متعاقب آن تلویزیون رقم خورد، آن‌هم نه‌تنها در جغرافیای اروپا؛ بلکه ظرف کمتر از ده سال در تمام دنیا با خود عرصه جدیدی را برای ارائه دستاوردهای فرهنگی فراهم کرد. با این وسیله بود که سیندرلا، سفید برفی، پینوکیو و به دنبالشان بتمن و رابین، اسپایدرمن و حالا بنتن و هری پاتر جهانی شده و پرچم‌دار فرهنگ کودکان جهان شدند و بدون اغراق می‌توان گفت همه این آثار یا از آغاز در قالب ادبیات کودک و نوجوان به چاپ رسیدند یا آثاری مانند بتمن و رابین، اسپایدرمن و بنتن پس از موفقیت‌شان در تلویزیون و سینما در عرصه چاپ کتاب نیز حضور پیدا کردند.

نیره رضایی مطلق

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها