یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
روزی روزگاری، ایران
شاید بتوان ایده اولیه و یک خطی یکی از ماندگارترین مجموعههای تاریخی سالهای اخیر تلویزیون ایران را تنها در یک جمله بیان کرد: «عیاری که صالح میشود.» این ایده و هسته اولیهای است که باقی ماجراهای این مجموعه از آن بسط پیدا میکند و داستانی را میسازد که مخاطب را برای قسمتها درگیر و دنبال خود میکند. راهزن و طراری معروف با نام مرادبیگ (با بازی ماندگار مرحوم خسرو شکیبایی) در اثر آشنایی با زنی با نام خاله لیلا (بازی قدرتمند ژاله علو را که در خاطرتان هست) رفتهرفته دچار تحول و تغییراتی به لحاظ اخلاقی و روحی شده و در انتهای ماجرا به فردی صالح و نادم از گذشتهاش تبدیل میشود، اما عنصر حائز اهمیت و تمایزبخش روزی روزگاری تنها در تاریخی بودن آن نیست که از این لحاظ مجموعههای تاریخی درخشان در تلویزیون کم نداشتهایم؛ چیزی که باعث میشود مخاطب سیما به این مجموعه گره بخورد و ماجراهایش را لحظه به لحظه و صحنه به صحنه تماشا کند، نزدیکی بیش از حد آن به خردهفرهنگهای اجتماعی روزگار نهچندان دور ایران و پیوند آن با رسوم فولکلور اقوام بویژه در خطههای مرکزی ایران است.
داستانی که در مواردی به لحاظ ویژگیهای قصه و فضاسازی غنی به دورانی از ادبیات خودمان هم نقبی زده و در مواردی «سمک عیار» و یا «کلیدر» را در ذهن مخاطب متبادر میکند. درواقع احمدجو در ساخت این مجموعه گویی حکایتهای نسلبهنسل و سینه به سینه منتقل شده پدران و مادران این سرزمین را به تصویر درآورده و صحنههایی از جنس تاریخ اجتماعی ایران ساخته است. مخاطب مجموعه را میبیند و تلویزیون گویی برایش دریچهای میشود که از آن به ریشههای خودش بنگرد و این اصلیترین عامل تمایزبخش این مجموعه است. عنصری که بیش از هر چیز ریشه در هوشمندی کارگردان کار و شناخت او از تاریخ کشورش دارد.
درباره کارگردان
امرالله احمدجو، کارگردان و فیلمنامهنویس قدیمی و گزیدهکار سینما و تلویزیون است که در زیادآباد میمه اصفهان متولد شده؛ جایی درست در مرکزیت ایران و همجوار کویر و بیابان و مناظر سرتاسر بکر آن. کودکیاش هم در همانجا سپری شده و احتمالا به این خاطر است که بیابان و بادیه اینقدر نقشی اساسی در ساختههایش دارد و ترجیح میدهد لوکیشن اصلی مجموعههایش را در چنین فضاهایی برپا کند تا محیط شهر و خانه و خیابان. احمدجو در خانوادهای با فرهنگ غنی متولد شده و به گفته خودش اقوامش به زبانی محلی با ریشههای پهلوی صحبت میکنند؛ زبانی که حالا مدتهاست رو به فراموشی گذاشته، اما در خانواده احمدجو با جدیت رعایت میشود و حتی کودکان تازه متولد شده خانواده هم با علاقه آن را یاد میگیرند. این هم خود دلیل دیگری است که احمدجو را به لحاظ آشنایی با ادبیات و فرهنگ و ریشههای اقوام تاریخی اینطور پرورانده و رد پایش را در متن و فیلمنامه آثار او بهجا گذاشته است.
چیزی که باعث میشود مخاطب سیما به این مجموعه گره بخورد و ماجراهایش را لحظه به لحظه و صحنه به صحنه تماشا کند، نزدیکی بیش از حد آن به خردهفرهنگهای اجتماعی روزگار نهچندان دور ایران و پیوند آن با رسوم فولکلور اقوام بویژه در خطههای مرکزی ایران است |
روزی روزگــاری دیالوگهایی دارد که از همان سری اول پخش آن در سال 1370 هنوز در خاطر مخاطبانش مانده و حتی ناخواسته وارد بخشی از ادبیات و مکالمات شفاهی مردم شده است. دیالوگها و جملات ظریفی چون «این دروغا که میگی راسته؟»، «ها والله»، «گوشتو میبرم میذارم کف دستت» و «التماس نکن» که هنوز هم از زبان خیلیها شنیده میشود. احمدجو خود در تعریف ریشه یکی از همین دیالوگها ـ التماس نکن ـ به خاطره پدربزرگش اشاره میکند که در جریان سفری همراه با کاروانش طعمه دست راهزنان شده بوده و رئیس راهزنان مدام این جمله التماس نکن را خطاب به این مالباختگان عنوان میکرده است؛ دیالوگی که در این مجموعه هم در واقع با طنزی ظریف بارها از جانب رئیس غافله دزدان در موقعیتهای گوناگون بیان شده و تکرار میشود.
بـازیهای بزرگان
شاید باید یکی دیگر از ویژگیهای اصلی در کارهای نهچندان پرتعداد احمدجو را بازی گرفتن وی از بازیگران شناخته شده و باتجربه و در عوض دوری گزیدن از کار کردن با جوانان دانست؛ اتفاقی که البته ریشه در داستان و متن کار او هم دارد و عموما شخصیتهای داستانهایش همه افرادی جاافتاده و پا به سن گذاشته هستند. این اتفاق هرچه باشد، بانی خیر شده و شماری از بازیگران بنام سینما و تلویزیون بهیادماندنیترین بازیهایشان را از خود در این مجموعهها و بویژه روزیروزگاری به یادگار گذاشتهاند. ژاله علو، محمود پاکنیت، جمشید لایق، محمد فیلی، حسین پناهی، گوهر خیراندیش، جمشید اسماعیلخانی و در صدر این فهرست مرحوم خسرو شکیبایی که در نقش مرادبیگ، این عیار و طرار در مسیر توبه، با آن گریم روستایی و لهجه و نوع گویش خاص خود خوش درخشید و حالا تماشای دوباره این مجموعه حسرت و دریغی دوچندان را از جای خالی و نبودنش برای مخاطبان به جا میگذارد. شکیبایی در این مجموعه در کنار علو و پاکنیت و دیگر بازیگران کار به لحاظ ادای صحیح گویشها و واژگان و نیز کردار و رفتار مردمان صحرانشین چنان بدرستی و ظرافت در نقش فرو رفتهاند که هنوز روزی روزگاری را باید به عنوان سرمشقی در زمینه یکی شدن با نقش برای بازیگران مجموعههای تازه تاریخی در سیما مثال زد. نمیشود کار را دید و برای لحظهای بازیگران را با نقشهای دیگرشان تصور و مقایسه کرد و این خود برگ برنده بزرگ کار است.
اگر شما هم دلتان برای لذت بردن دوباره از مجموعهای با چنین روایتی سرراست و خوشساخت لک زده، روزی روزگاری را اینبار با کیفیتی بهتر هر شب از شبکه تهران ببینید و چندباره از تماشای کار لذت ببرید.
زهرا غفاری
رادیو و تلویزیون
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد