نواف سلام، پست نخستوزیری این کشور را بهعنوان سهم اهل سنت در ساختار سیاسی لبنان بهعهده دارد و براساس «توافق طائف» نقش مسلمانان در اداره کشوری که تا قبل از این در تیول مسیحیان مارونی بود، افزایش یافت و لذا امروزه طیفی از سیاستمداران سنی که نواف سلام آنها را نمایندگی میکند و موجودیت خود را همواره تابعی از نظام پادشاهی سعودیها میدانند، دست به یک اقدام مخاطرهآمیز و پرتهدید برای استقلال و تمامیت ارضی لبنان زدند. البته نواف سلام در این کارزار تنها نیست و از پشتیبانی گروههای تندرو و افراطی مسیحیان مارونی به سرکردگی سمیر جعجع که در گذشته با رژیم صهیونی همکاری نموده و اکنون نیز همین همکاری را ادامه میدهد، برخوردار است. آنچه به نواف سلام و جعجع انگیزه میدهد کار خلع سلاح مقاومت را دنبال کنند این است که به زعم آنها، شرایط تاریخی برای انجام این اقدام در سایه آنچه آن را شکست مقاومت و ترور دو دبیرکل حزبالله و عملیات پیجرها و شهادت فرماندهان ارشد میدانند، فراهم شده و لذا مایل نیستند این فرصت را از دست دهند. در حالی که هنوز پنج نقطه مهم خاک لبنان در اشغال رژیم صهیونی است و این رژیم علیرغم توافق آتشبس، صدهاباراقدام به عملیات نظامی وبمباران مناطق مختلف لبنان نموده و ازآغازعملیات بازسازی مناطق آسیبدیده جلوگیری میکند، دولت نواف سلام اهمیتی برای این تعرضات روزانه و همچنین نقض مکرر آتشبس قائل نبوده و عزم خود را برای عملی نمودن شروط آمریکا و اسرائیل برای خلع سلاح مقاومت، جزم کرده است. اکنون روشن شده است نواف سلام برخلاف میثاق برآمده از قانون اساسی لبنان که بر لزوم کسب موافقت طوائف این کشور جهت اتخاذ تصمیمات بزرگ تأکید میکند، مسیر خود را با تشویق و حمایت واشنگتن و ریاض دنبال میکند و حتی اهمیتی برای بروز تنش داخلی قائل نیست. زیرا میپندارد مقاومت بهطور روزمره تحت ضربههای رژیم صهیونی قرار دارد و امکان تحرک آن در داخل فراهم نیست و از سوی دیگر،فشار چندجانبه آمریکا،سعودی واسرائیل بهقدری است که مقاومت را وادار میکند به شروط جدید تن در دهد اما فضای سیاسی لبنان بدینگونه نیست که نخستوزیر ورئیسجمهور بهتنهایی بتوانند خواستههای خود را بدون درنظرگرفتن ملاحظات خاص حاکم براین کشور عملیاتی کنند.همین نکته در اظهارات نبیه بری، رئیس پارلمان لبنان هویداست. در کشوری که تأسیسات سیاسی آن براساس سهمیهبندی دینی و مذهبی ابتنا شده است، امکان اقدام یکطرفه را به دولت نمیدهد. این شرایط تا زمانی که دولت به قوه قهریه برای پیادهسازی مصوبه غیرقانونیاش متوسل نشود، پابرجاست. بدین معنی اگر ارتش چند فرقهای لبنان مأموریت پیدا کند که جهت خلع سلاح مقاومت وارد عمل شود، اوضاع سیاسی و اجتماعی این کشور دچار اختلال حادی خواهد شد. طبعا اعضای شیعی ارتش که پرشمارند بهسمت مقاومت شلیک نخواهند کرد و اگر ارتشیهای مسیحی جرأت کنند و اسلحه خود را بهکار ببرند، جرقه جنگ فرقهای مانند سالهای دهه ۷۰میلادی زده خواهد شد. البته این بار، مناطق وسیعی از لبنان دچار تنش ودرگیری شده و اگردراین شرایط،ارتش صهیونی برای تکمیل محاصره مقاومت وارد عمل شود، حجت بر مقاومت برای برچیدن ساخت سیاسی لبنان تمام خواهد شد.