گوش دادن یواشکی به رادیو
من در شاهرود به دنیا آمدم. سه برادر و یک خواهر دارم. پنج سالم بود که به خاطر شغل پدرم به گرگان نقل مکان کردیم و بعد از چند سال دوباره به شاهرود برگشتیم. به یاد دارم در دوران کودکی تخس و بداخلاق بودم، اما به مرور که بزرگ شدم، اخلاقم تغییر کرد و دیگر خبری از تخسی و شیطنت نبود. در آن سالها به هیچ وجه صدای هنرپیشهای را تقلید نمیکردم، اما خیلی رادیو گوش میدادم. در آن روزگار بندرت خانوادهای رادیو داشتند، چون یک چیز لوکس بود. البته خانواده ما یک رادیو قراضه داشت و من هر روز شنونده آن بودم. پدرم مخالف گوش دادن به رادیو بود و به اجبار ما رادیو خرید، به همین دلیل وقتی به خانه میآمد، رادیو را خاموش میکردیم. میگفت همه چیزهایی که در رادیو میگویند، دروغ است. در واقع یواشکی به رادیو گوش میدادیم.
جرقه دوبله با یک پیشنهاد غیرمنتظره
خودم متوجه استعدادم نشدم تا اینکه در یکی از مهمانیهای دورهای پسر عمهام با آقای محمدعلی زرندی آشنا شدم که به جای نورمن ویزدم حرف میزد. آن زمان من سال اول دانشگاه بودم و رشته ادبیات ایتالیایی میخواندم. آقای زرندی به من گفت تابستان را به چه کاری مشغولی؟ و من هم در پاسخ گفتم، کار خاصی نمیکنم و منتظر مهر ماه هستم تا دانشگاه بروم. او به من پیشنهاد کار دوبله را داد و یک روز همراه دوستم به استودیو رفتیم؛ اتاقی تاریک که بوی نا میداد. تا عصر ماندیم، اما بعد دوستم پیشنهاد کرد سراغ این حرفه نروم. من هم حرف او را قبول کردم تا اینکه بعد از شش ماه دوباره آقای زرندی را دیدم و به من گفت چرا دیگر به استودیو نرفتی؟ و من هم با صداقت گفتم از این حرفه خوشم نیامد، اما او گفت کاری میکند که من این حرفه را دوست داشته باشم.
براد پیت دوستداشتنی
در طول این سالها به جای هنرپیشههای زیادی صحبت کردهام، اما هیچ کس را به اندازه براد پیت دوست ندارم. او هنرپیشه محبوب و دوستداشتنی من است و به نظرم بازیگر خیلی خوبی است. حسهایش را درست و بجا خرج میکند. ممکن است در یک اثر خیلی دیالوگ نداشته باشد، اما با حسش با تماشاگر حرف میزند. البته چندی پیش هم در فیلمی به جای جانی دپ صحبت کردم که برای نمایش خانگی دوبله میشد. نام فیلم را فراموش کردم، اما زحمت زیادی کشیدم تا نقش را خوب دربیاورم، زیرا بیشتر دیالوگهایش خوب نبود و باید جایگزین میکردیم.
هیجان نقش یک خطی
آقای زرندی مرا به استودیو شهاب برد و در آنجا به من گفت هر وقت سرباز لبهایش را باز کرد، من دیالوگ یک خطی او را بگویم. در آن زمان وقتی کسی وارد حرفه دوبله میشد تا دو سال نقشهای بسیار کوتاه و یک خطی میگفت. ضمن اینکه چون تعداد صندلیها و میکروفن هم کم بود، حق نشستن نداشت و باید سر پا میایستاد. گوشی هم نمیتوانست بگذارد که صدای اصلی را بشنود تا بداند دیالوگش را چه زمانی باید بگوید. وقتی من دیالوگ یک خطی را گفتم، همه با تعجب مرا نگاه کردند. ابتدا حس کردم آنقدر بد گفتم که همه این طور نگاهم میکنند، اما آقای زرندی کنارم آمد و گفت آیا قبلا تمرین کردهام که با حس، دیالوگ یک خطی را گفتم؟ و من هم پاسخ منفی دادم. با تشویق او در این حرفه ماندگار شدم، اما متاسفانه خیلیها دشمنم شدند و رفتار خوبی با من نداشتند. از این بابت تعجب میکردم، زیرا این کار رقابتی است و همیشه زندهیاد ژاله کاظمی به من میگفت که از این رفتارها ناراحت نشوم.
نگذاشتم دخترم دوبلور شود!
برخی معتقدند دوبله هنر است اما من اعتقاد دارم تکنیک است و نیاز به هوش و ذکاوت دارد. از سوی دیگر در انجمن گویندگان برای جوانان بااستعداد باز است. اگر میخواهیم دوبله ایران همچنان با طراوت بماند، باید از این حرفه حمایت کنیم. این کار نیاز به حامی دارد و یک ارگان دولتی باید حمایتگر این حرفه باشد تا رشد کند. کار خبرنگاری هم همین طور است، اگر شما آشنا نداشته باشید در همان مقطع خبرنگاری میمانید و رشد نمیکنید! من نگذاشتم برادرانم وارد کار دوبله شوند. ضمن اینکه من یک دختر 24 ساله دارم و از زمانی که احساس کردم دخترم حرفه دوبله را دوست دارد، او را به مسیر دیگری هدایت کردم و در حال حاضر فارغالتحصیل رشته طراحی داخلی است.
خطر غرق شدن در نقش!
به نظرم یک دوبلور باید سعی کند بین حرفه و رفتار شخصی اش تفاوت قائل شود. هرگز در نقشهایی که گفتهام، غرق نشدم. خیلی خطرناک است که دوبلور در نقش غرق شود، چون ناخودآگاه در زندگی شخصیاش هم تاثیرگذار است.
متاسفانه برخی همکارانم را دیدهام که خیلی ناجور در نقش غرق میشوند، حتی فردای روز دوبله مثل شخصیت فیلم با بقیه همکاران سلام و احوالپرسی میکنند.
یک صدای خوب
تا به امروز به جای کلینت ایستوود، جکی چان، تام کروز، پیرس برازنان و ... حرف زدم و به جرات باید بگویم که حسرت نقشی بر دل نمانده است، چون به جای هنرپیشههای بزرگی حرف زدم حتی در برخی سریالها هم صدایم را تغییر دادم تا به نقش نزدیک شوم. مثلا در سریال برکینگ بد که جزو کارهای فوقالعاده است، باید به جای یک هنرپیشه تپل و گنده حرف میزدم که با صدای من همخوانی نداشت. به همین دلیل صدایم را تغییر دادم. البته نمیتوانم نقشی را قبول نکنم، چون زندگیام از راه دوبله میگذرد.
دستمزد 162 هزار تومانی!
اگر کسی فقط بخواهد امور زندگیاش را با دوبله بگذارند، زندگی پرمشکلی خواهد داشت و دخل و خرجش با هم یکی نخواهد بود. من بعد از عید فقط در سه فیلم صحبت کردهام. هر فیلم 90 دقیقهای برای دوبلوری با قدمت کاری من، 162 هزار تومان دستمزد دارد و اگر کسی تازه کارش را در دوبله شروع کرده برای هر فیلم 17 هزار تومان دریافت میکند. ممکن است تعجب کنید، اما دستمزد دوبلورها خیلی پایین است. البته قیمت فیلمهایی که برای نمایش خانگی کار میکنیم، بیشتر است و از دو ماه پیش هر فیلم 300 هزار تومان شده است، اما آنجا هم دو مشکل دارد. اول اینکه باندی است و هر کس با گروه خودش کار میکند. دوم اینکه دستمزدها با تاخیر یک ماه و نیم تا دو ماه پرداخت میشود. متاسفانه انجمن گویندگان هم در این سالها نتوانسته کاری انجام بدهد. متاسفانه بیشتر حسادت غالب بوده و باعث مشکلات زیادی شده است.
واهمه از بستری شدن در بیمارستان
نمیخواهم بگویم کار جوانان خوب نیست، اما در این سالها بین جوانانی که وارد کار دوبله شدند، صدای خاصی ندیدم. البته شبکه دو چندی پیش بودجه کلانی گذاشت و 8000 نفر برای تست دوبله ثبتنام کردند. من هم جزو کسانی بودم که از این بچهها امتحان میگرفتم. سرانجام یک نفر انتخاب شد، اما وقتی فهمید که برای هر فیلم 17 هزار تومان میدهند، پشیمان شد و گفت چون از اصفهان میآید، با این مبلغ نمیتواند زندگیاش را در تهران بگذارند، حتی پیشنهاد 50 هزار تومانی برای هر فیلم را هم رد کرد. به نظرم کار درستی کرد، چون با دستمزد پایین دوبله نمیتوان زندگی راحتی داشت. از سوی دیگر بعد از چند سال تلاش موافقت شد که 30 درصد بیمه را خانه سینما بدهد و بقیه را خودمان پرداخت کنیم. راستش من و همکارانم با این وضعیت دستمزد و بیمه از بستری شدن در بیمارستان واهمه داریم!
رفتن روزهای جوانی
اگر دوباره حق زندگی کردن داشته باشم، دیگر حرفه دوبله را انتخاب نخواهم کرد. سالهای جوانی ام را در استودیوهای تاریک گذراندم، بدون اینکه بدانم چگونه این سالها گذشت. خیلی زود هم مدیر دوبلاژ شدم و همین باعث شد تا خیلی درگیر کار شوم و صبح تا شب در آنجا باشم. راستش وقتی ناملایمات را میبینم هم به لحاظ رفتاری و هم دستمزد با خودم میگویم ای کاش در این حرفه مشغول به کار نمیشدم اما چه کنم که زندگیام از این راه میگذرد.
نگذاشتم دخترم دوبلور شود!
برخی معتقدند دوبله هنر است اما من اعتقاد دارم تکنیک است و نیاز به هوش و ذکاوت دارد. از سوی دیگر در انجمن گویندگان برای جوانان بااستعداد باز است. اگر میخواهیم دوبله ایران همچنان با طراوت بماند، باید از این حرفه حمایت کنیم. این کار نیاز به حامی دارد و یک ارگان دولتی باید حمایتگر این حرفه باشد تا رشد کند. کار خبرنگاری هم همین طور است، اگر شما آشنا نداشته باشید در همان مقطع خبرنگاری میمانید و رشد نمیکنید! من نگذاشتم برادرانم وارد کار دوبله شوند. ضمن اینکه من یک دختر 24 ساله دارم و از زمانی که احساس کردم دخترم حرفه دوبله را دوست دارد، او را به مسیر دیگری هدایت کردم و در حال حاضر فارغالتحصیل رشته طراحی داخلی است.
خودم را گول نمیزنم
به جای هنرپیشههای جوان صحبت میکنم، اما در لحظه دوبله حس و حال جوانی به من دست نمیدهد. راستش خودم را گول نمیزنم و در حال، زندگی میکنم. ضمن اینکه وقتی کارم تمام میشود و از اتاق بیرون میآیم، دیگر به نقش فکر نمیکنم. البته نقشم در سریالها به یاد میماند که تا کجای آن را گفتهام و چه تیپی داشتم، اما غرق نقش نمیشوم.
خجالت مانع بازی درفیلم تقوایی شد
سالهایی که جوان بودم، ناصر تقوایی برای بازی در فیلم «نفرین» از من دعوت کرد. سر صحنه هم رفتم و تست هم دادم، اما مرتب بازیام را به تعویق میانداختم تا اینکه یک روز ناصر به من گفت چرا بازی در این فیلم را به تاخیر میاندازم، من هم با صداقت گفتم راستش خجالت میکشم. البته او ده دقیقه پشت صحنه از من فیلم گرفت و مرتب تاکید میکرد حیف است بازی نمیکنم، اما خجالت مانع بازیام شد.
فاطمه عودباشی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد