به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از نشریه شماره یک ، این روزها کمتر کسی است که طرفدار خندوانه و شادی های ساده و صمیمیاش نباشد. به خصوص اینکه این برنامه متعلق به گروه، صنف وقشر خاصی نیست ودرست مثل ادعای همیشگیاش به تمام مردم ایران تعلق دارد. رامبد جوان با دعوت از مهمانهایی که از همه گروهها و مشاغل و حوزهها بوده و هستند توانسته رضایت میلیونها مخاطبش را جلب کند. در این بین ورزشکاران و فوتبالیستها هم از لیست مهمانهای رامبد جوان و خندوانه جا نیفتادهاند. این در حالی است که رامبد جوان بارها و بارها روی آنتن تلویزیون و در مصاحبههایش با رسانههای مختلف به اطلاعات ضعیف فوتبالیاش اعتراف کرده و از اظهار این بی اطلاعی ابایی ندارد. با این حال او با همین فوتبالی نبودنش رو به روی ستارههای فوتبالی زیادی نشسته و گپهای صمیمانهای با آنها زده است. او حتی مسابقه توپ لایی کردن را در مقابل ستارهای مثل احمدرضا عابدزاده برده و مثل یک جوان بیست و چند ساله دهه هفتادی با سردار آزمون به قول خودش معاشرت کرده است. همه اینها بهانهای شده تا گپی متفاوت و فوتبالی با مجری محبوب غیر فوتبالی این روزهای تلویزیون بزنیم. مصاحبه خواندنی با رامبد جوان را از دست ندهید!
شاید برای خیلیها این سوال وجود داشته باشد که رامبد جوان با این همه انرژی و هیجان چرا اینقدر از فوتبال دور است؟
من از بچگی همین قدر پر جنب و جوش و پرهیجان بودم اما نمیدانم چرا هیچ وقت به فوتبال علاقهمند نشدم. این علاقه بعدها هم در من ایجاد نشد و با وجود اینکه دوستان فوتبالیست کمی ندارم هیچ وقت به عنوان یک طرفدار فوتبال نتوانستم خودم را نشان دهم.
هیچ وقت هم به تماشای فوتبال ننشستید؟
خب چرا این طور هم نبوده که اصلا فوتبال ندیده باشم مثلا بازیهای مهمی مثل ایران- استرالیا و در ادامهاش ایران- آمریکا که برای همه مردم ایران حساسیت زیادی داشت را دیدهام و اتفاقا در خوشحالی مردم با آنها شریک شدهام.
این همراه شدن با مردم به چه شکلی بود. خاطرهای از آن دارید؟
بعد از بازی با استرالیا و صعود تیم ملی به جام جهانی را خیلی خوب به یاد دارم. آن زمان ما در محله گیشا زندگی میکردیم و من بعد از بازی در سریال خانه سبز بین مردم معروف شده بودم و خیلیها در خیابان به من محبت نشان میدادند. بعد از بازی با استرالیا دیدم خیابان غلغله است و همه در حال جشن و پایکوبی هستند. من هم وارد جمعیتی که در خیابان گیشا شادی میکردند شدم و مثل همه بالا و پایین میپریدم و خوشحالی میکردم. بین آن همه جمعیت توی حال خودم بودم که بغل دستیام به سمت من برگشت و ما برای چند ثانیه بدون هیچ حرفی چشم در چشم شدیم. بعد از چند لحظه دیدم همان بغل دستی خیلی سریع رفت پایین و با من آمد بالا! تا به خودم آمدم دیدم روی گردن همان آقا هستم و کل جمعیت یک صدا دست و سوت میزنند و میگویند:« رامبد دوستت داریم!» خلاصه جوی راه افتاده بود که بیا و ببین! آن روز طوری با من رفتار کردند که انگار من گل صعود تیم ملی به جام جهانی را زدهام. من هم آن بالا برای خودم کیف میکردم و با حس اینکه خداداد عزیزی هستم برای مردم دست تکان میدادم! البته آن روز انقدر باحال بود و به من چسبید که هنوز هم فکر میکنم گل صعود تیم ملی به جام جهانی را من زدهام!(میخندد)
تجربه حضور مهمانهای فوتبالی در خندوانه برای شما به چه شکلی بوده؟
اصولا فوتبالیستها بچههای جسور و باحال و پرانرژی هستند و من به شدت از معاشرت با آنها لذت میبرم. به همین دلیل است که خندوانه در شبهایی که مهمان فوتبالیست دارد همیشه خوب از آب درمیآید و تماشاچیان داخل استودیو و خانه از کیفیت برنامه ابراز رضایت میکنند.
دقیقا سوالی که وجود دارد همین است. در حالی که شما هیچ اطلاعات فوتبالی ندارید چطور خندوانه با حضور فوتبالیستها خوب در میآید؟
من فکر میکنم دلیلش این است که من راحت مقابلشان مینشینم و صمیمی با آنها حرف میزنم. آنها هم میدانند که خندوانه بر خلاف خیلی از برنامههای ورزشی دنبال یقه گیری و مچ گرفتن از آنها نیست. به همین دلیل خیلی راحت مقابل من مینشینند و حتی تلاش میکنند تا اطلاعات فوتبالی من را زیاد کنند که البته خیلی هم موفق نمیشوند! (میخندد)
و نقطه مقابل شما محمد بحرانی است که به شدت فوتبالی است و این فوتبالی بودنش را به جناب خان هم انتقال داده است.
بله محمد خیلی فوتبالی است و در این زمینه چیزی از دستش در نمیرود. به همین دلیل اطلاعات بالای او تمام شوخیهای فوتبالی به او واگذار شده و او این فوتبالی نبودن من را با زیادی فوتبالی بودنش جبران کرده است.
فکر میکنید تا پایان فصل سوم خندوانه مشکل جناب خان برای پیدا کردن بازیکن بین داوید لوییز و تیاگو سیلوا در پاری سن ژرمن حل شود؟
سه فصل گذشته و من هنوز نمیدانم اینهایی که جناب خان میگوید چه شکلی هستند. ولی امیدوارم حداقل او این مشکل را با یکی از مهمانهای خندوانه رفع کند.
حتی آنهایی که فوتبالی نیستند در مسابقات حساس از یک تیم حمایت میکنند. شما در مسابقات یورو طرفدار کدام تیم بودید؟
من همیشه در طرفداریهای فوتبالیام خودم را هوادار آلمان میدانم. کلا سبک بازی آنها را دوست دارم و از مدل منظمی که آلمانیها فوتبال بازی میکنند لذت میبرم. محمد بحرانی هم به شدت آلمانی است و این مدت که همه جا حرف یورو بود او برای آلمان بالا و پایین میپرید. روی همین حساب من هم میگفتم طرفدار آلمانم. البته یک روزهایی هم یادم می رفت و وقتی ازم سوال میکردند از دور و بریهای میپرسیدم محمد طرفدار کجا بود؟! و وقتی میگفتند آلمان من هم میگفتم یووووهووو منم طرفدار آلمانم!
از بین تیمهای داخلی طرفدار تیم خاصی نیستید؟
باور کنید در طول روز حداقل 70 درصد مردمی که با من رو به رو میشوند از من میپرسند استقلالی هستی یا پرسپولیسی و جالب اینکه وقتی میگویم هیچ کدام باورشان نمیشود! ولی من واقعا طرفدار تیم خاصی نیستم اما از بین هنرمندان دوستان استقلالی و پرسپولیسی زیادی دارم. مثلا امیر جعفری، آتیلا پسیانی، سجاد افشاریان و برزو ارجمند استقلالی هستند و پیمان و محراب قاسم خانی، اشکان خطیبی و پژمان بازغی پرسپولیسی هستند. من هم هر وقت در جمع آنها ببینم اوضاع به نفع یکی از این دو تیم است میگویم من هم طرفدار آن تیم هستم! البته ناگفته نماند که پدر من به شدت فوتبالی و یک پرسپولیسی قدیمی و متعصب است.
از بین فوتبالیستها با چه کسانی رفاقت دارید؟
خب با اکثر آنهایی که مهمان برنامه بودهاند مثل خداداد عزیزی، احمدرضا عابدزاده، مهدی مهدویکیا، آرش برهانی، مهدی رحمتی، علی انصاریان، سردار آزمون و … دوست هستم که البته تا قبل از حضور در خندوانه با خیلی از آنها از نزدیک رو به رو نشده بودم و بعد از حضورشان در برنامه با آنها رفیق شدهام. با این حال بعضی از فوتبالیستها هم هستند که بدون حضورشان در برنامه با آنها دوست هستم. مثلا آندرانیک تیموریان یکی از آنهاست که گهگاهی با هم صحبت میکنیم و با پیامک حال همدیگر را میپرسیم.
فکر میکنید خندوانه با حضور کدام یکی از فوتبالیستها جذابتر شد؟
از نظر من سردار آزمون که اخیرا در برنامه حاضر شد فوقالعاده بود. او به شدت دوستداشتنی و شیرین بود و من واقعا عاشق او شدم. البته خندوانه با حضور خداداد عزیزی هم برنامه خیلی خوبی شد و من این برنامه را هم که در فصل دو خندوانه بود را خیلی دوست داشتم.
خودتان تا به حال فوتبال بازی کردهاید؟
من یک بار در یک زمین رسمی فوتبال حاضر شدم که فکر میکنم اگر بخواهم باز هم این تجربه را تکرار کنم هم تیمیهایم سایهام را هم با تیر بزنند! من یک بار در تمرین تیم هنرمندان شرکت کردم و بعد از آن تمرین قرار شد مقابل تیم ارومیه به میدان بروم. در همان یک جلسه تمرین به این نتیجه رسیدند که من تیز و فرز هستم و به درد بازی کردن در پست فوروارد میخورم. خلاصه قرار شد در دقایق آخر بازی من را به زمین بفرستند تا مثلا به عنوان یار پر جنب و جوش و تازه نفس به تیم کمک کنم. در 25 دقیقه آخر بازی آقای یاریار من را به زمین فرستاد. در همان لحظه ورود دیدم همه همتیمیهایم به سمت دروازه حریف میروند. من هم همراه آنها دویدم و جلو دروازه حریف رسیدم. تازه رسیده بودم که دوباره دیدم همه دارند سمت دروازه خودمان میدوند. من هم آن سر زمین را دیدم و با خودم گفتم واقعا چقدر زمین فوتبال بزرگ است و من اگر بخواهم دوباره آن سمت زمین بروم قطعا باید موتور بگیرم! خلاصه دیدم حال ندارم و همان جلو دروازه حریف ماندم. بعد از چند لحظه هم متوجه شدم دروازهبان تیم ارومیه چه بچه باحال و باصفایی است و داخل دروازه آنها رفتم و مشغول صحبت با او شدم. ظاهرا او هم از معاشرت با من خوشش آمده بود و ما تقریبا تا آخر بازی درون دروازه ایستادیم و با هم گپ زدیم. حال آن طرف آقای یاریار داشت خودش را میکشت و داد میزد که رامبد چه کار میکنی بیا این ور توی آفسایدی! خلاصه این 25 دقیقه کل تجربه فوتبال بازی کردن من بود که حتی یک توپ هم به پایم نخورد!
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد