25 آوریل 1935، یک خبر به تیتر نخست بیشتر روزنامه‌های استرالیا تبدیل شد: «دستی قطع شده در دل یک کوسه». برای خوانندگان شکاک روزنامه تا افسران پلیس و کارشناسان پزشکی قانونی، این یکی از عجیب‌ترین معماهای جنایی این کشور به حساب می‌آمد.
کد خبر: ۹۲۳۲۲۷

این معما در منطقه ساحلی کوگی در حومه سیدنی آغاز شد. ماهیگیری به نام برت هادسون با قایق کوچک خود شروع به بررسی 5/1 کیلومتر خط ساحلی کرد که از قبل طعمه‌گذاری کرده بود. این طعمه‌گذاری‌ها برای شکار کوسه‌ها بود. هادسون خوش‌شانس بود، زیرا توانست دو کوسه در تله‌های کار گذاشته شده خود مشاهده کند. یکی از کوسه‌ها که کوچک‌تر بود به یکی از تله‌ها گیر کرده بود. کوسه بزرگ‌تر که حدود چهار متر بود، در حال تعقیب کوسه کوچک‌تر به دام افتاده بود. او بعد از چند ساعت در حالی به خانه بازگشت که این دو شکار مهم را به دست آورده بود.

هادسون پس از رسیدن به خانه، شکار خود را روی ترازوهای مخصوص گذاشت. اما برادر او، چارلز، یک مغازه بزرگ آکواریوم‌فروشی و آبزیان داشت و برت به این نتیجه رسید که اگر کوسه را به او بدهد می‌تواند برای چند روز پول خوبی از بازدیدکنندگان این مغازه به دست آورد. درستی این تصورش پس از چند روز ثابت شد. حضور این کوسه عظیم‌الجثه باعث شد تا چند روز مردم شهر از این مغازه دیدن کنند. اما روز 25 آوریل افرادی که برای بازدید به این مغازه رفته بودند، با صحنه‌ای رو به رو شدند که آنها را دچار ترس و دلهره کرد. از داخل دهان این کوسه، دست بریده شده یک انسان بیرون افتاد.

چارلز بسرعت این موضوع را به نیروهای پلیس اطلاع داد. آنها متوجه شدند که این دست چپ یک مرد است که یک خالکوبی بوکس روی آن نقش بسته بود. یک طناب نیز به این دست بریده شده وصل بود. در ابتدا پلیس این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که این کوسه به یکی از شناگرها یا ماهیگیرها حمله کرده است. اما خیلی زود نظریه آنها رد شد، با این حال در روزهای بعد هم هیچ خبری در مورد گم شدن کسی در حوالی ساحل گزارش نشد. در این میان تیم پزشکی قانونی نیز به این نتیجه رسید که این دست نه توسط دندان‌های کوسه، بلکه با وسیله‌ای تیز بریده شده است.

اثر انگشت‌های این دست با وجود تمام سختی‌ها بررسی و مشخص شد با اثر انگشت فردی همخوانی دارد که در اداره پلیس پرونده دارد. این دست متعلق به فردی به نام جیمز اسمیت بود که صاحب یک اتاق بیلیارد در یکی از کلوپ‌های شبانه این شهر بود و یک بار به دلیل شرط‌بندی‌های غیرقانونی بازداشت شده بود. اسمیت حدود 28 روز قبل خانه‌اش را ترک کرده بود. برادرش توانست دست او را شناسایی کند، اما اطلاعاتی در مورد کارهایش نداشت. همسرش نیز گفت که آخرین بار به او گفته بود با قایق به یک سفر کوتاه می‌رود.

پلیس تحقیق از دوستان اسمیت را شروع کرد. یکی از آنها جان بردی بود که به دلیل اتهام جعل تحت تعقیب نیروهای پلیس قرار داشت. اما 17 می‌در حالی که با همسرش در خانه‌ای در شمال سیدنی اقامت داشت، دستگیر شد. بردی در بازجویی‌ها اعتراف کرد که با اسمیت در کلبه‌ای در کرونولا ـ در مسیر ساحلی که کوسه‌ها به دام افتادند ـ بوده، اما از وقوع جنایت اظهار بی‌اطلاعی کرد. چند هفته، غواصان تمام آب‌های خلیج کوناماتا در نزدیکی کرونولا را جستجو کردند، اما نتیجه‌ای در پی نداشت.

با این حال، پلیس در مورد این جنایت یک نظریه داشت. آنها عقیده داشتند اسمیت و بردی برای کلاهبرداری بعدی خود به کرونولا رفته بودند، اما بر سر سهم با یکدیگر به اختلاف می‌خورند. بردی در این دعوا دوست خود را به قتل رسانده و بدن او را تکه‌تکه می‌کند. او بدن اسمیت را داخل صندوقی آهنی می‌گذارد اما دستش در آن جا نمی‌گیرد. بنابراین مجبور می‌شود با طناب، دست را به صندوق وصل کند. کوسه کوچک‌تر که با استشمام بوی خون به سمت صندوق می‌رود و با دندان‌های خود طناب را پاره می‌کند. با جدا شدن دست، تمام آن را می‌بلعد. این کوسه غذای بعدی خود را در تله‌های هادسون پیدا کرد و آنجا بود که طعمه کوسه بزرگ‌تر شد. نظریه پلیس تاحدود باورنکردنی به نظر می‌رسید. اما این پرونده نشان داد که حقیقت می‌تواند بسیار عجیب‌تر از داستان‌ها باشد. جرمی که کارآگاهان عقیده داشتند اسمیت و بردی در حال طرح‌ریزی آن هستند، جعل بیمه قایقی بود که چند وقت پیش ناپدید شده بود. پلیس با صاحب قبلی این قایق به عنوان شاهد این پرونده مصاحبه کرد. اما یک روز بعد از تحقیق پلیس در مورد مرگ اسمیت، این شخص در خودرویی به ضرب گلوله کشته شد. روز بعد نیز مسئول پزشکی قانونی اعلام کرد؛ بدون وجود جسد نمی‌تواند نتایج تحقیقات خود را اعلام کند. با این حال، بردی به اتهام قتل به دادگاه فرستاده شد. دادگاه تنها دو روز طول کشید و با توجه به کشته شدن شاهد، بردی تبرئه شد. دو نفر نیز به اتهام قتل این شاهد دستگیر اما پس از مدتی آزاد شدند. بردی به کارهای خلاف خود ادامه داد. البته او بیش از 20 سال از عمر خود را در زندان گذراند. در تمام آن سال‌ها، تنها فردی که ممکن بود اطلاعاتی از این پرونده داشته باشد، کلامی بر زبان نیاورد. این معما برای همیشه حل نشده باقی ماند. جان بردی در سن 71 سالگی و بر اثر سکته قلبی در زندان درگذشت. رازهایش نیز با او به گور رفت.

تلاش پسر 6 ساله آمریکایی برای نجات دوست ایرانی‌اش

پسر شش ساله آمریکایی وقتی پی برد دوست صمیمی ایرانی‌اش به بیماری نادر کبدی مبتلا شده برای کمک به درمان او مبلغ 30 هزار دلار جمع‌آوری کرد.

یونس پورنظریان که هفت ساله است از بیماری سخت کبدی رنج می‌برد. «دیلن» نیز وقتی از رنج و مشکلات یونس باخبر شد، تصمیم گرفت برای کمک به درمان دوستش پول زیادی جمع‌آوری کند. ابتدا پدر و مادر دیلن برای کمک به پسرشان از او خواستند با فروش لیموناد این کار را اجرایی کند، اما دیلن باهوش به آنها گفت که قصد دارد کتاب بنویسد و آن را به فروش برساند.

به همین دلیل او پاییز سال گذشته برنامه‌ریزی‌های خود را برای نوشتن کتاب انجام داد و سرانجام آن را به پایان رساند.

نام کتاب دیلن «شکلات بار بوک» است که هر نسخه از آن در اینترنت به مبلغ 20 دلار فروخته می‌شود. او تاکنون با کمک خانواده‌اش و از طریق فروش کتاب، برای دوست خود مبلغ 30 هزار دلار جمع‌آوری کرده، دیلن می‌گوید امیدوار است با این کار و با لطف خدا، دوستش هرچه زودتر درمان شود.

راز خودکشی خبرنگار بی‌.بی.سی

علت اصلی مرگ ژاکلین ساتون روزنامه‌نگار و خبرنگار سابق بی.‌بی.‌سی که اکتبر سال گذشته خود را در سرویس بهداشتی فرودگاه دار زده بود، مشخص شد. براساس گزارش روزنامه انگلیسی ایندیپندنت، وی پس از آن‌که پرواز خود را از دست داد، دست به این کار زده است.

جنی خواهر ساتن در این رابطه گفت که او این کار را بعد از وارد آمدن یک استرس شدید و براساس تصمیمی لحظه‌ای انجام داده است.

ژاکلین ساتن، 50 ساله خبرنگار باسابقه‌ای در زمینه حضور در مناطق بحران‌زده و جنگی بوده او برای رفتن به اربیل عراق از فرودگاه هیترو به فرودگاه آتاتورک در استانبول رفته بود.

این خبرنگار بی.‌بی.‌سی در حال تهیه گزارشی برای موسسه جنگ و صلح (IWPR) بود که یک موسسه خیریه مستقر در لندن است.

فروشنده یکی از فروشگاه‌های فرودگاه آتاتورک در دادگاهی که برای بررسی این پرونده برگزار شده بود، گفت خانم ساتن را قبل از این‌که دست به خودکشی بزند، در حالی دیده است که بعد از نوشیدن نوشابه به او گفته پولی برای پرداخت ندارد.

خانم ساتون در «هتفیلد» (Hatfield) هرتفوردشایر به دنیا آمده بود و یکی از چهار فرزند خانواده محسوب می‌شد و دو خواهر و یک برادر داشت؛ او پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، برای سازمان‌های بشردوستانه مختلفی کار می‌کرد و در رزومه‌اش فعالیت به عنوان خبرنگار برای بی.‌بی.‌سی و سازمان ملل دیده می‌شد.

حسین خلیلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها