پای صحبت زن کارآفرین و سرپرست خانواری که نمونه شد

این شعار من است «دوباره شروع کن!»

یادداشت

کلید توسعه‌یافتگی در دستان کارآفرینان

در نظریه‌های کلاسیک توسعه، بخشی از نظریه‌پردازان بویژه ژوزف شومپتیر و دیگران معتقدند کلید توسعه در دست کارآفرینان است؛ یعنی جامعه‌ای توسعه می‌یابد که تعداد کارآفرینان در آن جامعه زیاد باشد. دقیقا با همین نگاه می‌توان میزان توسعه‌یافتگی را در جوامع مختلف سنجید. همان‌طور که مشخص است در بیشتر کشورهایی که به عنوان توسعه یافته شناخته می‌شوند، بخش زیادی از بار اقتصادی اشتغال‌زایی را افرادی تحت عنوان کارآفرین به عهده گرفته‌اند. اینجا همان جایی است که دولت آن‌قدر چابک و کوچک شده که دیگر کسی از آن انتظار ایجاد شغل ندارد. چرا؛ چون کارآفرین‌ها مدام در سیستمی که جامعه‌پذیری مناسبی از دوره کودکی به شهروندانش داده یاد گرفته‌اند در جستجوی هویت‌یابی شغلی‌شان باشد.
کد خبر: ۹۲۱۹۸۲

این ظرفیت که به جامعه‌پذیری هویت شغلی اهمیت می‌دهد، هم کارآفرین تولید و هم فضا ایجاد می‌کند تا کارآفرین بتواند ایجاد اشتغال کند و خلاقیتش را به کار بگیرد. در این سیستم توسعه‌یافتگی، همه نهادها کنار هم در یک سیستم به هم پیوسته وظیفه خودشان را بخوبی انجام می‌دهند یعنی نهاد آموزش برای جامعه‌پذیری هویت شغلی ظرفیت‌سازی می‌کند. نهاد اقتصاد از ظرفیت‌هایی که کارآفرین‌ها ایجاد می‌کنند حمایت می‌کند. دولت هم کوچک شده و این ظرفیت را در اختیار سرمایه‌گذاری و بخش خصوصی گذاشته است، درنتیجه سیستم خودبه‌خود منجر به ظهور کارآفرین‌ها می‌شود.

در جهان سوم کاملا این قضیه برعکس است. داستان در جهان سوم به این شکل است که ما با مجموعه‌ای از توسعه نیافتگی مواجه هستیم و رفتار جامعه‌پذیری ما از ابتدا رفتار توسعه نیافته است. به این علت که بچه‌هایمان چه درمدرسه، چه خانواده و... به شکل یک کارآفرین تربیت نمی‌شوند. به آنها می‌گوییم اگر خوب درس بخوانید، دولت یک شغل به شما می‌دهد! بازتولید مداوم این تفکر باعث می‌شود این نسل وقتی به سن دانشجویی می‌رسد، مدام دست‌شان به سوی دولت دراز باشد و نسل خلاقی نباشد. در این شرایط مردم و شهروندان قربانیان این تلقی از توسعه هستند. یعنی سیستم از بالا به پایین به نوعی این باورها را به مردم تزریق کرده که آنها نتوانسته‌اند در مدار توسعه، نقشی را که قرار است خودشان ایفا کنند، بیابند.

درحالی که در کشورهای توسعه‌یافته که کارآفرینی ارج و قرب دارد همیشه می‌بینیم مردم بخشی از منافع خودشان را قربانی می‌کنند. برای مثال، همه سیستمی مثل مالیات را پذیرفته‌اند و می‌دانند دولت قابلیت دارد از این مالیات برای آموزش اشتغال و... استفاده کند.

اما در جهان سوم که اقتصاد تک‌محصولی بوده و وابسته به مالیات نیست این مجموعه ناکارآمد عمل می‌کند؛ یعنی فرار مالیاتی زیاد است. افراد دوست دارند، برای رسیدن به منافع کوچک خودشان منافع درازمدت جمعی را قربانی کنند و در این بستر کارآفرین اگر ظهور یابد خیلی عجیب است.

موسی خدمتگزار خوشدل

جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها