کودک درون من
وقتی که کودک هستی، تمام دنیا برایت اسباب بازی و عروسک است. برای من، گلهای قالی گلستان، خطوط قالی جاده و قوطی کبریت، ماشین بود. از همان بچگی عاشق بازیهای پسرانه بودم. یک لحظه آرام و قرار نداشتم، سر به سر همه میگذاشتم. سرخوش، شر، شیطان و شلوغ بودم. یک نوع روحیه لیدری گروه داشتم. هنوز هم دوست دارم شلوغ کنم. من با این کودک درون بزرگ شدم.
بُقچه گلگلی مادر
دنیای نمایش از همان کودکی همراه من بود. مادرم علاقه زیادی به نمایش تئاتر و سینما داشت و بسیار اتفاق افتاده بود که ما بچهها را به سالنهای نمایش و سینما میبرد. بقچه خیلی قشنگی داشت که پر از پارچههای رنگارنگ و لباسهای محلی زیبا بود. آن بقچه رنگارنگ و دوست داشتنی به نوعی کلید اسرار موفقیتهای آینده بچهها بود. مادرم لباسهای محلی را تن ما میکرد و میخواست قصههای کودکانه را بهصورت نمایش بازی کنیم. پدر من هم بسیار به مطالعه و ادبیات علاقه داشت و در کل، روح کتاب و کتابخوانی و نمایش در خانواده ما جاری بود.
خانم پنبه دانه
در سال 1348 تقریبا 18 ساله بودم که وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شدم. دانشجو اما باز شیطان و شلوغ و شر. از همان سالهای دانشجویی کار با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را آغاز کردم. آشنایی با استاد نصرت کریمی و اجراهای به یادماندنی او در تلویزیون باعث شد انگیزه من به کارهای عروسکی بیش از پیش افزایش یابد. گذر من و خواهرم پیش از انقلاب به تلویزیون افتاد و چون برای بچهها برنامهسازی میکردیم بسرعت مشهور شدیم. هنوز برخی از دوستان و علاقهمندان مرا به نام پنبه دانه خطاب میکنند. پنبهدانه یک نمایش تلویزیونی و داستان یک گنجشک بود که شعر میخواند، نختاب خانم، تاب تاب اینو بتاب، دوز دوز اینو بدوز و بسیاری از نمایشهای دیگر. البته در سریال سلطان صاحبقران، ساخته مرحوم علی حاتمی هم بازی کردم.
از بدی، بدم میآید
من در اصل یک بازیگر هستم، اما بیشتر مرا به عنوان کارگردان میشناسند. پیشنهادهای بازیگری زیاد است، اما بیشتر آنها را رد میکنم؛ چراکه با نقشهای طولانی میانه خوبی ندارم. در کارگردانی اولین کار من تجربه نمایشهای عروسکی بود. بسیاری معتقدند که ساختههای مرا نهتنها بچهها نگاه میکنند که حتی بزرگترها هم مخاطبانش هستند. برعکس هر وقت برای بزرگترها فیلم میسازم بچهها هم به طرف آن کشیده میشوند.
بچهها را نباید دستکم گرفت. بچهها میفهمند. لحن و ادبیات کارهای من به زبان بچههاست، اما بچگانه نیست. من بچهها را جدی میگیرم و برای آنها شخصیت قائل هستم. وقتی «خونه مادر بزرگه» را ساختم نهتنها برای بچهها، شخصیت فهیم قائل بودم بلکه ادبیات بزرگترها را هم در نظر گرفتم؛ لذا این برنامه را هم بچهها و هم بزرگترها دیدند و پسندیدند.
از بدی بدم میآید. برای همین دوست ندارم در کارهایم شخصیتهای منفی نشان داده شود. دوست ندارم حرف بد در نمایشهایم زده شود. حرف از خشونت میزنم اما صحنههای خشن را نشان نمیدهم.
دلم برای مخمل تنگ شده
تمام عروسکهایی که ساختهام مانند بچههای من هستند. همه آنها را دوست دارم اما در میان آنها دلم برای مخمل تنگ شده است. خیلی دوست دارم دوباره خونه مادربزرگه را بسازم. مادربزرگ و مراد، جوجهها، هاپوکمار، گل باقالی خانوم و نبات و بقیه را با یک نگاه، ادبیات و ساختار جدیدی به دنیای کودکان امروز بیاورم.
رفتار بازاری، ممنوع
من عاشق ادبیات ایران هستم و تمام ساختههایم برمبنای ادبیات، قصهها و سبک زندگی ایرانی است. کارم را با تلویزیون آغاز کردم و هنوز از تلویزیون نرفتهام. سال گذشته فیلمنامه سریال «ویلا» را به مرکز نمایشی سیما دادم و مقرر شد ساخته شود؛ اما بهدلیل پارهای از مشکلات و بیوفایی یک هنرپیشه، ساخت آن عقب افتاد.
جفا به عروسک، هرگز
کار نمایش عروسکی بسیار سختتر از ساخت فیلم و سریال است. هزینه آن هم به مراتب بیشتر است. برای اینکه یک عروسک حرکت کند گاهی مواقع تا سه یا چهار عروسکگردان نیاز دارد. سوله و دکورسازی خاص نیاز است. صداپیشگی برای عروسک کار هر کسی نیست. برای هر عروسک باید یک زاپاس هم ساخته شود تا در صورت خرابی، کار عقب نماند. افراد حقیقی و حقوقی زیاد مایل نیستند روی عروسکها سرمایهگذاری کنند. سناریونویسی برای نمایشهای عروسکی و کارهای کودک بخصوص با زبان عروسک بسیار سخت و تخصصی است. اما اگر یک عروسک موفق باشد و به یک بِرند تبدیل شود، دیگر راه خود را پیدا میکند. حتی برگردان سرمایه برای سرمایهگذاران در حوزه عروسک خیلی قابل توجه است؛ لذا رسانه ملی نگذارد به عروسکها جفا شود.
برومند با دستانی برومند
چندی پیش متن سریال تلویزیونی با عنوان «مجتمع مسکونی کلیله و دمنه» را با سیمافیلم مطرح کردم که البته قرار جلسه برآورد آن هم گذاشته شده است. این سریال دارای 52 شخصیت است و کاملا کاری عروسکی است. موضوعات آن تمام اعضای خانواده اعم از کودک تا بزرگسال را شامل میشود. در صورت تصویب نهایی و شروع کار، صداپیشگان و عروسک گردانان حرفهای را برای این مجموعه در نظر گرفتهام. پیشبینی میکنم کار خیلی جذاب و مخاطبپسندی باشد و اگر رسانه ملی قدر آن را بداند، بازگشت سرمایه بسیاری خوبی را هم میتواند برای تلویزیون داشته باشد.
تاکنون در برابر وسوسههای رسانه خانگی مقاومت کردهام، اما اگر تلویزیون را برای کار مناسب نبینم یا با من نخواهند کار کنند، سریال را قطعا به رسانه خانگی خواهم برد.
برومند: سروش خلیلی، هنرمند با اخلاق
در روزگاری که برخی رفتارهای خلاف اخلاق و بیاحترامیها در وادی هنر و نمایش دیده میشود، بودند کسانی که بدرستی عاشق هنر و مردم بودند. مرحوم سروش خلیلی یکی از این نمونهها بود. یادم میآید در سریال ورثه آقای نیکبخت در بخشی از کار حضور داشت و در بخش دیگری نبود؛ لذا مدتی را برای کار دیگری به شمال کشور رفته بود. از بد حادثه آنجا دچار یک نوع آلرژی شده وتمام دست و پا و صورتش تاول زده بود. بعد که برای ادامه کار پیش ما برگشت دیدیم خیلی سخت است او را گریم کنیم چراکه باید ریش به صورتش میچسباندیم و طبیعتا اذیت میشد. گریم خاص و سختی داشت. من برای اینکه به مرحوم خلیلی کمک کرده باشم خواستم سناریو را عوض کنم تا او راحتتر باشد، اما خودش قبول نکرد و با اینکه صورتش تاول داشت اصرار داشت گریم شود. با اینکه از او خواستم دمپایی بپوشد، اما مصر بود به زحمت کفش پا کند. واقعا برخی هنرمندان گذشته نمونههای اخلاق بودند.
محمد زند کریمخانی
رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد