مرور رفتار سیاسی عربستان در مواجهه با تحولات پس از سال 2011 در خاورمیانه نشان می‌دهد رویکرد محافظه کارانه و محتاطانه‌ این کشور جای خود را به رویکردی تهاجمی و تجدید‌نظر‌طلبانه داده است.
کد خبر: ۹۰۹۱۹۰

این رویکرد، رفتار سیاسی عربستان را داخل و خارج از این کشور شکل داده است؛ رفتاری که موجب تشدید سرکوب در داخل و ایجاد تنش در منطقه شده است. آنچه موجب این چرخش در رفتار سیاسی عربستان شده، قوت گرفتن اندیشه‌های سلفی و تکفیری، تحولات سیاسی و اجتماعی در عربستان و منطقه و دگرگونی‌های بین‌المللی است. از این رو با بررسی تحولات بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی عربستان می‌توان به تجزیه و تحلیل رفتار سیاسی عربستان در سطوح مختلف داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی پرداخت و آن را توضیح داد.

1ـ در سطح داخلی: در سطح داخلی، رفتار سیاسی عربستان به سمت سرکوب شدید مخالفان و معترضان، در عین استفاده از مشوق‌های اقتصادی و دست زدن به برخی اصلاحات ظاهری گرایش دارد. اعدام شیخ نمر و 46 نفر دیگر در دی ماه سال 94 و در عین حال برگزاری انتخابات شوراهای مشورتی که زنان نیز اجازه کاندیدا شدن در آن را یافتند، این رفتار سیاسی را به تصویر کشید. این رفتار سیاسی از آنجا ناشی می‌شود که نظام سیاسی عربستان، نظامی است بسته و مبتنی بر ساختار قبیله‌ای و عشیره‌ای. این نظام چندان از توانمندی برای پاسخگویی به تقاضاهای گسترده و متنوع جهان امروز برخوردار نیست. نسل جوان و آموزش دیده، زنان و نیروهای جدیدی که خارج از ساختارهای قبیله‌ای عربستان رشد کرده و فعال شده‌اند، تقاضاهای متنوعی از نظام سیاسی عربستان دارند. اما این نظام در پاسخگویی به ساده‌ترین این تقاضاها مانند رانندگی زنان عاجز است. بعد از ظهور جنبش‌های انقلابی در خاورمیانه در سال 2011 تقاضا‌ها برای ایجاد تغییر و تحول در عربستان نیز افزایش یافت. بر این اساس، انتقادها از نظام سیاسی عربستان که توان پاسخگویی به این تقاضا‌ها را نداشت، بالا گرفت.

طی سال‌ها دولت عربستان با بهره‌گیری از منابع عظیم نفتی کوشید با مشوق‌های اقتصادی مانع بروز اعتراضات شود. اما با افزایش تقاضا‌ها این سیاست چندان پاسخگو نبود. پادشاه پیشین عربستان با ایجاد شورای مشورتی کوشید از بروز اعتراضات جلوگیری کند. اما تقاضاها برای تغییر، چیزی بیش از این تغییرات سطحی می‌طلبد. در چنین وضعی عربستان جامعه‌ای در غلیان و جوشش با پوسته‌ای سخت به حساب می‌آید. حاکمان عربستان نگران هستند این جوشش و غلیان دیر یا زود به شکسته شدن این پوسته سخت منجر شود. در این صورت وضعیتی بروز خواهد کرد که در آن حاکمان کنونی عربستان جایگاه خود را از دست خواهند داد. این وضعیت نگرانی شدید حاکمان عربستان را موجب شده است. از این رو آنها با مدد گرفتن از اندیشه‌های سلفی و با اتکا بر نیروهای امنیتی می‌کوشند با سرکوب تقاضاها خود را از فشار آنها برهانند.

2ـ در سطح منطقه: در سطح منطقه‌ای، رفتار سیاسی عربستان رفتاری تنش زا و مداخله جویانه است. اعزام نیروی نظامی به بحرین و حملات نظامی به یمن و حمایت از گروه‌های تروریستی در خاورمیانه، شمال آفریقا، قفقاز، آسیای مرکزی، شبه قاره هند و کشورهایی آسیایی نماد این سیاست است. بازوی اجرایی این سیاست عربستان نیروهای نظامی از یک‌سو و گروه‌های تروریستی از سوی دیگر است. آنچه موجب بروز این رفتار سیاسی عربستان شده تحولات منطقه‌ای در یک دهه گذشته بویژه از سال 2011 به بعد است. تحولات در منطقه و در درون کشورهای عربی در یک دهه گذشته به سمتی بوده که موجب تغییر موازنه قدرت در منطقه به زیان سعودی‌ها شده است. این فرآیند بعد از قدرت گرفتن جنبش‌های انقلابی و بیداری اسلامی در خاورمیانه تقویت شد. سقوط صدام و حزب بعث در عراق و شکل‌گیری دولت جدید در این کشور، سقوط مبارک در مصر و بن علی در تونس، تحولات لبنان، یمن و سوریه هیچ یک به سمتی نبود که عربستان احساس کند موازنه‌ای به سود سعودی‌ها در حال ظهور است. بلکه همواره این تحولات کاهش نقش و نفوذ عربستان را منعکس می‌کرد. عربستان از سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم همواره به عنوان حکومتی محافظه‌کار در پی حفظ وضع موجود بوده و از بروز هر گونه تغییر در نظم منطقه‌ای احساس نا‌امنی کرده و آن را تهدیدی برای خود دانسته است. از این رو سعودی‌ها با سقوط دولت‌هایی که حضور آنها موازنه قدرت منطقه‌ای را حفظ می‌کرد به گونه‌ای که خطری را متوجه عربستان نسازد، احساس خطر کردند. اتخاذ سیاست تهاجمی و مداخله‌جویانه نظیر آنچه در بحرین و یمن رخ داد از یک‌سو و استخدام گروه‌های تروریستی و به خدمت گرفتن آنها در سوریه، عراق، لبنان، یمن و... از سوی دیگر، تلاشی از سوی سعودی‌ها برای مواجهه با این وضعیت و خطر‌های ناشی از آن است. سعودی‌ها می‌کوشند با مداخله‌های خود فرآیند تغییر موازنه منطقه‌ای را به عقب بر‌گردانند و موازنه مطلوب خود را شکل دهند. از این روست که رفتاری تهاجمی را در پیش گرفته‌اند؛ رفتاری که موجب تشدید نا‌امنی و بی‌ثباتی در خاورمیانه و رشد گروه‌های تروریستی در مناطق مختلف خاورمیانه، شمال آفریقا، آسیای مرکزی، قفقاز و... شده است.

3ـ در سطح بین‌المللی: رفتار سیاسی عربستان در عرصه بین‌المللی رفتاری برای جلب رضایت قدرت‌های بزرگ و کسب حمایت دولت‌های کوچک با استفاده از مشوق‌های مالی و اقتصادی است. این رفتار از آنجا ناشی می‌شود که در سال‌های پس از 11 سپتامبر 2001 تحولات به سمتی بوده که سعودی‌ها احساس می‌کنند جایگاه و اهمیت استراتژیک خود را نزد قدرت‌های غربی و از جمله آمریکا از دست داده‌اند. این برداشت از زمانی آغاز شد که آمریکا و قدرت‌های اروپایی تحت فشار جریان‌های اجتماعی در کشورهای منطقه و به منظور کنترل و مدیریت این فشارها، در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ‌تر خواستار اصلاحات در کشورهای عربی شدند و به اصطلاح سیاست دموکراسی‌سازی را در پیش گرفتند. سعودی‌ها با توجه به نظام سیاسی سنتی، قبیله‌ای و غیر‌دموکراتیک خود انجام اصلاحات و دموکراسی‌سازی را مساوی با متزلزل شدن پایه‌های قدرت خود می‌دانند. از این‌رو بلافاصله بعد از ارائه طرح خاورمیانه بزرگ از سوی کشورهای غربی و تاکید آنها بر دموکراسی‌سازی در خاورمیانه در مقابل این در خواست واکنش نشان دادند و با آن مخالفت کردند. حمایت قدرت‌های غربی از مخالفان دولت مبارک که به سقوط حسنی مبارک منجر شد، آشکار کرد اگر تحولات اجتماعی و تقاضاهای داخلی کشورهای عربی قدرت بگیرد متحدان غربی حفظ منافع خود را در همراه شدن با تحولات می‌بینند و از حمایت حکومت‌های سنتی غیر‌دموکراتیک دست می‌کشند. نگرانی سعودی‌ها زمانی بیشتر شد که کشورهای غربی برای حل اختلافات خود با ایران به مذاکره روی آوردند و در چارچوب برجام برای حل اختلافات اقدام کردند. سعودی‌ها اعمال تحریم‌ها ضد‌ایران را به سود خود ارزیابی می‌کردند. از نظر آنها اعمال فشار بر ایران موجب شکل‌گیری موازنه‌ای به سود سعودی‌ها بود. از این‌رو سعودی‌ها که نگران فشارهای بین‌المللی بر خود هستند، می‌کوشند با جلب رضایت قدرت‌های غربی آنها را از ورود به مسیر حمایت از جنبش‌های انقلابی و اعمال فشار بر نظام‌های سنتی خاورمیانه بازدارند. از سوی دیگر عربستان می‌کوشد با ائتلاف‌سازی در عرصه منطقه‌ای خود را با مجموعه‌ای از بازیگران متحد کرده و نفوذ خود در منطقه را حفظ کند و گسترش دهد. در این راه با بهره گرفتن از درآمدهای نفتی و اعطای کمک‌های اقتصادی و مالی به دولت‌های ضعیف و فقیر از یک‌سو و ماجراجویی و مداخله در کشورهای منطقه از سوی دیگر می‌کوشد همچنان خود را به‌عنوان بازیگری موثر که قابل چشم‌پوشی نیست، معرفی کند تا هم حمایت قدرت‌های بزرگ را حفظ کند و هم دولت‌های کوچک و ضعیف منطقه را به دنبال خود بکشاند.

دکتر حاکم قاسمی/ عضو هیات علمی دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها