گاهی انسان‌ها در جدال با مرگ به مرحله‌ای می‌رسند که مجبور می‌شوند مقاومت را کنار بگذارند و تسلیم مرگ شوند اما برای برخی افراد در این لحظه ناامیدی اتفاقی مانند معجزه باعث می‌شود که از یک قدمی مرگ باز گردند. این هفته سراغ این انسان‌های خوش شانس رفته‌ایم که زندگی دوباره‌ای به دست آورده‌اند.
کد خبر: ۸۹۸۶۷۱

سقوط با صندلی

21 ژانویه 1985 نوجوانی 17 ساله به نام جورج لامسون همراه پدرش پس از گذراندن تعطیلات، برای بازگشت به خانه سوار هواپیمایی در فرودگاه نوادای آمریکا شدند. همه چیز تا میانه راه خوب بود که ناگهان هواپیما با تکان شدیدی همه را وحشت‌زده کرد. هواپیما با سرعت زیادی به چپ و راست می‌چرخید که ناگهان اتفاق وحشتناکی رخ داد؛ بال راست هواپیما کنده شد.

جورج وحشت‌زده زانوهای خود را بغل گرفته و مانند تمامی 70 سرنشین دیگر مطمئن بود که تا لحظاتی دیگر زنده نخواهد بود. چند لحظه بعد هواپیما به زمین خورد، اما فشار وارده باعث کنده شدن صندلی جورج و پرتاب او به بیرون از هواپیما شد. وی دقایقی بعد در حالی به هوش آمد که در وسط بزرگراهی در ویرجینیای آمریکا به وسیله کمربند ایمنی به صندلی‌اش بسته شده بود و لاشه هواپیما همراه تمامی سرنشینان آن در جایی دورتر در میان شعله‌های آتش می‌سوخت.چندی بعد، پس از بررسی جعبه سیاه هواپیما مشخص شد که دلیل تکان‌های اولیه هواپیما دقایقی پس از شروع پرواز و در نهایت سقوط آن، اشتباه خلبان در کنترل سرعت هواپیما و سهل‌انگاری کمک خلبان در نظارت بر مسیر هوایی بوده است.

گرچه غیر از جورج، پدر او و شخصی دیگر نیز از این سقوط جان سالم به دربردند اما متاسفانه هردو چند روز بعد به دلیل سوختگی شدید و ضربه مغزی از دنیا رفتند و جورج به عنوان تنها بازمانده این سانحه هوایی شناخته شد.

آقای معجزه

تورمن دانکن، نام مرد بسیار خوش شانسی است که مردم آمریکا از او به عنوان آقای معجزه یاد می‌کنند. با وجودی که زندگی راحت و بی‌دغدغه‌ای ندارد اما معتقد است زندگی‌اش خوب است و جریان دارد.

وی یک سوزن‌بان ساده ریل‌های قطار بود که سال‌ها با آرامش زندگی راحتی را سپری می‌کرد اما در یکی از روزهای ژوئن 2006 که طبق معمول در حال کار و عوض کردن مسیر ریل‌ها بود ناگهان متوجه نزدیک شدن قطاری با سرعت بسیار بالا به ایستگاه شد. فاصله قطار با تورمن به قدری نزدیک بود که وی سراسیمه اقدام به فرار کرد اما از آنجا که هیجان و استرس همیشه کار را خراب می‌کند، در حین فرار پای تورمن به جایی گیر کرد و وی درست روی ریل‌ها افتاد. از آنجا که قطار بسیار نزدیک بود راهبر فرصت ترمز کردن پیدا نکرد و با وزنی حدود 12 تن و چرخ‌های فولادی درست از پایین کمر او رد شد و بدن تورمن را دو نیم کرد.

اما چیزی که بیش از هر چیز در این ماجرا عجیب است اینجاست که وی نه تنها بیهوش نشد بلکه موبایلش را برداشت و خودش با اورژانس تماس گرفت!

ـ الو اورژانس؟

+ بفرمایید؟

ـ چند لحظه پیش روی ریل راه‌آهن افتادم و قطار از روی من گذشت. به گمانم بدنم نصف شده است. چیزی حس نمی‌کنم به گمانم دچار شوک شده‌ام اما در حال بی‌هوش شدنم. سریع خود را برسانید.

در پی این تماس اورژانس در محل حاضر شده و به کمک او شتافت. اما حدس تورمن درست بود قطار واقعا بدن او را به دو نیم تقسیم کرده بود. هر چند امدادگران با دیدن وضع اسف‌بار وی هیچ امیدی به زنده ماندن او نداشتند اما امروز آقای معجزه پس از گذشت ده سال از آن اتفاق و انجام 23 عمل جراحی غیر از هر دو پا و یک کلیه‌اش که از دست رفت زندگی خوبی دارد و با انرژی به راهش ادامه می‌دهد.

اعدامی زنده شد‌

نامش علیرضاست اما او را با نام اعدامی زنده شده می‌شناسند. همسر و سه‌فرزندش در محله‌ای درخارج از شهر بجنورد زندگی می‌کنند و تحت‌پوشش «کمیته امداد» هستند. پسر ارشدش در مقطع دوم دبیرستان به دلیل فقر شدید مجبور به ترک تحصیل شد تا فرصتی برای تحصیل خواهرانش باقی بماند.

علیرضا اواسط مهر سال 92 به جرم حمل و نگهداری مواد مخدر اعدام شد. اما ساعاتی بعد از انتقال جسدش به پزشکی قانونی کارگر سردخانه متوجه بخار در کاور جسد علیرضا و زنده بودن او شد. از این رو بلافاصله به بیمارستان منتقل شد و عملیات احیا روی او انجام گرفت و در نهایت بعد از چند هفته کما دوباره چشم‌هایش را گشود و به زندگی بازگشت.

با بیرون آمدن علیرضا از کما و انجام درمان‌های اولیه این مرد دوباره به زندان منتقل شد و حکم اعدام به حبس ابد تغییر یافت.

نجات جان سخت

مدتی پیش «کان» که یک کارگر ساختمانی چینی است از یک حادثه بسیار هولناک جان سالم به در برد.‌بنا بر اظهارات کان، وی در یک ساختمان در محله هوبی مشغول کار بود که ناگهان صدای عجیبی شنید. به همین دلیل سرش را بالا آورد تا نگاهی به اطراف بیندازد که ناگهان یک میله با سرعت بالا به طرف صورتش سقوط کرد. در نهایت میله با صورت وی برخورد کرده و وارد دهانش شد. در آن زمان هیچ‌کس امیدی به زنده ماندن او نداشت و در بهترین حالت ممکن بود قطع نخاع شده باشد.در ادامه این کارگر به بیمارستان منتقل شد و متخصصان با عمل جراحی چهار ساعته توانستند این میله را از بدن او خارج کنند بدون آن که کمترین آسیبی به بدن او وارد شده باشد. این کارگر که همه تصور می‌کردند مرده است هم اکنون بدون هیچ مشکلی زندگی می‌کند.

کمک!

چندی پیش قرار بود گروهی سه نفره برای تفریح و گشت‌و‌گذار با یک کشتی کوچک وارد آب‌های اقیانوس در منطقه گینه‌نو شوند و تعطیلاتی به یادماندنی برای خود رقم بزنند. غافل از این‌که تعطیلات خاطره‌انگیزشان به چنان کابوس هولناکی تبدیل خواهد شد که تا آخر عمر فراموش‌شان نخواهد شد.‌در میانه سفر شیرین و دل انگیز آنها ناگهان بادی شدید شروع به وزیدن کرد و دریا ناآرام شد. در پی شدت گرفتن توفان، کشتی این سه ناگهان به زیر آب رفت و غرق شد. اما از آنجا که هر سه جلیقه نجات داشتند غرق نشدند و با هر سختی و مشقتی که بود، در آن هوای تاریک و ناآرام شناکنان خود را به جزیره‌ای متروک به نام فانادیک رساندند.

آنها سه روز در شرایطی بسیار دشوار در آن جزیره متروک پناه گرفتند تا این‌که روز بعد هواپیمای ارتش که در آسمان آن منطقه غیرمسکونی مشغول گشتزنی بود با صحنه‌ای عجیبی روبه‌رو شد. آنها در کنار منطقه ساحلی مشاهده کردند سه نفر با جلیقه‌های نارنجی رنگ فلوئورسنس در کنار انبوهی از برگ‌های گیاهان که به شکل کلمه «کمک» رو زمین چیده شده است برای جلب توجه آنها به طرز دیوانه‌واری بالا و پایین می‌پرند.‌به این ترتیب این سه موفق شدند با کمک برگ‌ها پیغام خود را به خلبان برسانند و از او تقاضای کمک کنند. در نتیجه این اقدام نیرو‌های امدادگر سریعا به آن منطقه اعزام شده و آنها را از مرگ حتمی نجات داده و به بیمارستان منتقل کردند.

نجات با زاپاس

این خانواده انگلیسی برخلاف خیلی از نجات‌یافتگان که عاملی بیرونی موجب نجاتشان می‌شود خودشان نیز در زنده ماندن‌شان نقش مهمی داشتند.

خانواده گلنتون در دسامبر 2013 تصمیم گرفتند با اتومبیل جیپ به کوهستان نوادا رفته و در آنجا تفریح کنند اما به دلیل بارش شدید برف در میان برف‌ها گیر کردند و راه بازگشت بسته شد. چند روز بعد با توجه به غیبت غیرعادی آنها، بستگان و نزدیکان‌شان که از تصمیم آنها برای سفر مطلع بودند به پلیس خبر داده و برای یافتن آنها درخواست کمک کردند. در ابتدا با توجه به سرمای شدید که در آن روزها بر کوهستان نوادا حاکم بود نیروهای امداد امیدی برای زنده یافتن این خانواده نداشتند.‌با وجود این 200 نفر از امدادگران کارآزموده برای یافتن خانواده گلنتون راهی کوهستان شدند. این جست‌وجو چند روزی ادامه داشت تا این‌که گروه‌های حاضر در کوه، نور ضعیفی را دیدند. این نور که روزنه امیدی بود، امدادگران را به آن منطقه کشاند و در نهایت در حالی که جست‌وجوگران از زنده بودن این خانواده ناامید شده بودند جیپ ناپدیده شده با شش سرنشین را در میان برف و بوران پیدا کردند.

به گزارش پلیس، این خانواده مدت یک هفته با استفاده از امکانات کم‌ درون خودرو و آتش زدن لاستیک زاپاس جیپشان زنده ماندند. در حقیقت نور حاصل از آتش لاستیک بود که هلیکوپتر امدادگران را به سمت خانواده گلنتون هدایت کرد.

در نهایت این خانواده به کمک امدادگران به بیمارستان منتقل شده و از مرگ حتمی نجات پیدا کردند.

دینا فراهانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها