با ایستادن برلبه یک پرتگاه، راه رفتن در بلندای یک ساختمان چند طبقه، نشستن با چشمانی بسته درست در میانههای پیچ تند یک جاده، با تصویری مبهم از تیغی تیز و رد خونی که روی زمین مانده. جستجوگران مرگ حالا مدتی است فضایی متفاوت برای جذب مخاطب پیدا کردهاند؛ آنها هم مثل خیلیهای دیگر از دنیای واقعی به دنیای مجازی کوچ کردهاند.
با کولهباری از تجربه پا به دنیایی گذاشتهاند که هویتها ناشناخته است و کاربریها پر از ابهام... این دنیای پر از علامت سوال اما برای آنها بهترین فضاست؛ فضایی برای گرفتن ژستهایی عجیب زیر سایه مرگ، برای نمایش و خودنمایی. آنها این بار برای خودنمایی برای جذب مخاطب، از راه جدیدی وارد شده و پای مرگ را وسط کشیدهاند، با مرگ سلفی گرفته و از مرگ نوشتهاند؛ مرگی که مدام در میزند! مرگنویسی از همین جا به همین راحتی به رویه هر روزشان تبدیل شده است. رویهای که رفتهرفته دامنهاش گستردهتر شده، تا امروز که موجی از تصاویر سیاه در اینستاگرام به راه افتاده؛ موجی از فیگورهای علاقه به مرگ و خودکشی در صفحههای شخصی کاربرانی که سن و سالشان هم چندان زیاد نیست.
اتفاق به ظاهر سادهای که اگر مورد توجه قرار بگیرد میتواند زنگهای هشدار را برای مسئولان به صدا دربیاورد؛ هشدار به رواج موجی هیجانی به رنگی سیاه در بین قشرجوانی که قرار است آینده کشور به دست آنها ساخته شود. ما برای تحلیل این موضوع سراغ حجتالاسلام عباس پسندیده میرویم؛ عضو هیات علمی دانشگاه قرآن و رئیس پژوهشکده اخلاق و روانشناسی اسلامی که در تحلیل این اتفاق به جامجم میگوید: طالب مرگ پوچ بودن یا مرگگرایی پوچ، در بیمعنایی در زندگی افراد و بیهویتی ریشه دارد. یعنی وقتی افراد معنایی برای زندگیشان ندارند و فلسفه زندگی برایشان مشخص نیست، دچار بحران گرایش به مرگ میشوند که خودکشی و تمایل و تظاهر به خودکشی بخشی از آن است .
پسندیده برای این گروه انسانها، مشخصات اخلاقی مشترکی را بیان میکند: «اینها معمولا اهل تلاش نیستند، اهل آرزوهای دور و دراز هستند، فعالیتی برای زندگی مفید و بهدستآوردن دستاوردهای مثبت ندارند. در رسیدن به اهدافشان در زندگی بسیار شتابزده و عجول عمل میکنند. همه این خصوصیات باعث میشود فاصله عمیقی بین خودشان و آمال و آرزوهایشان ببینند و در نتیجه زندگی را بیمعنا حس کنند. این گروه هویتشان درست شکل نگرفته است. افرادی که هویتشان بهدرستی شکل نگرفته به سمت رفتارهایی اینچنینی کشیده میشوند، لذا به نظر میرسد به لحاظ روانی، تحلیل این پدیده به فقدان بیمعنایی و و هویت در این زمانه برمیگردد.»
این اما همه ماجرا نیست، چرا که به گفته این استاد دانشگاه، تقلیدگرایی در لایه دوم علتهای این آسیب جدید اجتماعی قرار گرفته است. پسندیده با اشاره به این موضوع نیز میگوید: «بخشی از کاربران هم در فضای مجازی صرفا در معرض این امور که قرار میگیرند تابع میشوند؛ یعنی هوشمندانه با این امور برخورد نمیکنند و تقلیدگرا هستند. با امواجی که در یک فضا چه فضای مجازی چه فضای حقیقی راه میافتد همراه میشوند. حال این امواج هرچه میخواهد باشد. مثلا همین طلب مرگ که شاید از نظر منطقی برای خیلیها پیروی از این موج عجیب باشد.»
این استاد دانشگاه در ادامه تاکید میکند: «اینها فقط به دنبال این هستند که دیده شوند، پس فکر میکنند باید در این گروهها قرار بگیرند. افرادی اینچنینی در حقیقت خودشان به آن پختگی اخلاقی نرسیدهاند و دارای حدی از اندیشه و تفکر نیستند که تعیینکننده راه باشند. به تعبیر امیرالمومنین (ع) به مانند خاشاکی هستند که باد آنها را به هرطرفی میبرد و برای خودشان اندیشه مستقلی ندارند.»
مرگگرایی؛ امری نکوهیده
طالب مرگ بودن، سوای تمام آثار منفیای که در زندگی اجتماعی و شخصی افراد به دنبال دارد، از نظر شرعی نیز امری نکوهیده و ناپسند است.
حجتالاسلام پسندیده، عضو هیات علمی دانشگاه قرآن در توضیح این موضوع میگوید: به لحاظ نگرش اسلامی، مرگ گرایی از این نظر که ما اقدام بکنیم برای مردن و طالب مرگ باشیم، پدیده منطقیای نیست. از این نظر همه انسانها بنده و مخلوق خدا هستند. پس مرگ و حیاتشان به تقدیر و مشیت الهی وابسته است. لذا زمان مرگ باید به خداوند متعال واگذار شود اما مرگاندیشی به این معنا که ما به عاقبت کارمان که حیات پس از این دنیاست فکر کنیم و برای رسیدن به یک زندگی جاویدان ابدی و پر از خیر و برکت تامل کنیم و بر این اساس قدم برداریم، کاملا مورد پذیرش است.
به عقیده این استاد دانشگاه، آنچه این روزها در شبکههای اجتماعی دیده میشود کاملا برخلاف مرگاندیشی مورد پذیرش دین اسلام است.
پسندیده در ادامه میافزاید: این دو نوع مرگاندیشی با هم متفاوت هستند و از جنس هم نیستند. مرگاندیشی و مرگنویسی در شبکههای اجتماعی از نوع پوچگرایی است. این افراد چون نمیخواهند زندگی کنند، چون تاب زندگی کردن را ندارند، به این سمت کشیده میشوند در حالی که در مکتب اسلام مرگاندیشی دقیقا زندگیساز است.
یکه تازی فضای مجازی
اما دکتر عباس گلدوست، آسیبشناس اجتماعی و استاد دانشگاه ریشههای این اتفاق را در فقدان کنترلهای لازم بر فضای انتشار دهنده این موج میبیند؛ در یکهتازی افسارگسیخته فضای مجازی در عرصه ارتباطات اجتماعی.
دکتر گلدوست دراینباره به جامجم میگوید: رسانههای نسل قدیم مثل روزنامه و رادیو و تلویزیون، رسانههایی مورد تایید بودند، از سمت نهاد و ارگانی رسمی حمایت میشدند و تاثیرگذاریشان هم تحت نظر بود. از این نظر هر فردی نمیتوانست در این رسانهها به انتشار اطلاعات بپردازد. اما این نظارت عالیه در فضای مجازی وجود ندارد. در فضای مجازی در شبکههای اجتماعی، افرادی که هیچ صلاحیتی ندارند یا حتی افرادی که از نظر روانی بیمار هستند میتوانند به انتشار تفکرات خودشان بپردازند. چراکه ذات فضای مجازی در ناشناس بودن است. در این فضا هیچوقت به طور دقیق مشخص نمیشود که تحصیلات یک نفر چقدر است، هویت افراد مشخص نیست. در نتیجه این فضا به جایی مناسب تبدیل میشود برای افرادی با اندیشههای منفی که میخواهند بدون شناخته شدن، بدون داشتن هویت و... به کار و فعالیت بپردازند.
تربیت اسلامی تنها راه مقابله
ایستادن مقابل این موج سیاه البته کار سختی نیست؛ برای شروع باید در استفاده از منبع انتشاردهنده این اطلاعات و تصاویر منفی و مرگگرا، محدودیت قائل شد. این را حجتالاسلام پسندیده میگوید. این استاد دانشگاه تاکید میکند: وقتی میدانیم فضایی آلوده است باید برای استفاده از این فضا محدودیت قائل شد. اینجا مسئولیت خانوادهها بسیار زیاد است و باید هم به فرزندان و جوانانشان کمک بکنند در درجه اول در معرض این پیامهای سیاه قرار نگیرند و در درجه دوم اگر در معرض قرار گرفتند انتخابگر باشند و با تعقل عمل کنند که این هم به نحوه تربیت آنها برمیگردد.
مقابله با مرگ خودخواسته بین نوجوانان
انگار ایستاده بود گوشه اتاق و نگاه میکرد به آدمها؛ به آدمهایی که سرک میکشیدند برای دیدن جسد حلقآویز شده. به چند نفری که میخواستند طناب را ببرند و او را هرچه سریعتر بکشند پایین. طناب اما محکمتر از این حرفها بود. این را همان وقتی که دور گردنش بود فهمید همان وقتی که صندلی از زیرپایش جدا شد. همان لحظهای که دستشهایش را انداخت دور طناب؛ طنابی که انگار لحظه به لحظه سفتتر میشد. او این را همان لحظه فهمید؛ قبل از این که خیلی چیزهای دیگر را تجربه کند، قبل از این که بزرگ شود، دانشگاه برود، برای خودش کار و خانواده داشته باشد. او فقط 12 سالش بود، یک دانشآموز دوره راهنمایی.
او که مرد دوباره نگاهها به سمت یک معضل اجتماعی برگشت به بحث مرگ خودخواسته بین دانشآموزان اتفاقی که به استناد خبرهای منتشر شده در رسانهها، در سال گذشته 13 قربانی داشت.
سیزدهمین قربانی این اتفاق تلخ، دانشآموز پایه هشتم یکی از مدارس کرمانشاه بود، دانشآموزی که خبرگزاری مهر در روایت ماجرای مرگش نوشت: «سوم بهمن ۱۳۹۴ سیزدهمین خودکشی دانشآموزان طی سال جاری به وقوع پیوست این بار در سرویس بهداشتی مدرسهای در کرمانشاه، باز هم دانشآموزی خود را حلقآویز کرد. دانشآموز پایه هشتم، قبل از آغاز زنگ تفریح اول از معلم برای استفاده از سرویس بهداشتی اجازه گرفت و قبل از ورود دیگر دانشآموزان به محوطه حیاط مدرسه، خود را در سرویس بهداشتی حلقآویز کرد.»
پازل مرگ این دانشآموز وقتی در کنار دانشآموزان قبلی قرار گرفت، یک نکته را برای خیلیها روشن کرد؛ این که نوجوانان ما مهارتهای اجتماعی را بخوبی نیاموختهاند. مهارتهایی که میتواند آنها را در برابر خطرهای احتمالی در برابر موجهای سیاه و مرگ اندیشیهای پوچ بیمه کند. مهارتهایی که میتواند دست آنها را بگیرد و به سلامت از دوره بحرانی نوجوانی عبور دهد . تواناییهایی که میتواند آنها را به سلاح انتخاب و گزینش پیامهای ارتباطی مختلف مجهز کند. اتفاقی که به عقیده کارشناسان تربیت کودک و نوجوان، باری بزرگ بر دوش خانواده و اجتماع است. دو نهاد تاثیرگذار که در شکلگیری بنیان فکری، اعتقادی و هویتی نوجوانان نقش تعیینکنندهای داشته باشند.
دکتر پریسا قیاسی، روانشناس کودک و نوجوان در این زمینه به جامجم میگوید: متاسفانه زودباوری در ذات نوجوانهاست. این زودباوری را وقتی در کنار کنجکاوی ذاتی و ریسکپذیری آنها میگذاریم، متاسفانه گاهی به تصمیمهایی عجولانه میرسیم که از سوی آنها اتخاذ میشود مانند تجربه مرگ. اینجاست که خانواده و جامعه باید هشداردهنده عمل کنند. باید آنها را آگاه کنند که به هرچیزی که در اطراف خود مخصوصا در فضای مجازی میبینند اعتماد نداشته باشند.
مینا مولایی - جامعه
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد