
این روزها، لطفی بیشتر خانهنشین است تا جلوی دوربین و نگاهی منتقدانه به سینما دارد که درگیر چهرهسازیهای سفارشی شدهاند.
غلامحسین لطفی از آن دست هنرمندانی است که حضورش در هر نقش، چه جدی و چه کمدی، نشان از سالها تئاتر، مطالعه، دانش آکادمیک و دغدغه اجتماعی دارد. بازیگری که از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به میدان آمد، سالها در تئاتر و سینما و تلویزیون نقش آفرید و حالا با چهرهای آرام، اما دلنگران، ناظرِ تغییراتی است که گاه از سر دلسوزی، نقدشان میکند.
با او در روزگاری همکلام شدیم که هنوز خاطره بغض و اشکهایش در برنامه «چهلتیکه» در ذهن مخاطبان زنده است. از او درباره دلتنگیها، آرزوهای ناتمام، خاطرات شیرین و البته روزگار امروزِ تلویزیون و سینما پرسیدیم. لطفی، بیپرده، اما با صداقت و مهربانی همیشگیاش، برایمان از هر آنچه بود و آنچه امروز نیست، گفت.
این شما و این گفتوگو با یکی از صداهای ماندگار، تصویرهای فراموشنشدنی و هنرمندانی که بودنشان در هنر، به معنای واقعی کلمه «بودن» بود: غلامحسین لطفی.
بگذارید گفتوگو را با این نکته آغاز کنیم؛ مردم واقعا دلشان برای بازیهای شما تنگ شده است. خودتان چقدر دلتنگ صحنه و دوربین هستید؟
فراوان، فراوان. البته من بیکار نمینشینم، در خانه کارهایی میکنم. مثلا با موبایلم کارهایی میسازم و در پیجم میگذارم. حتی فیلمهای داستانی کوتاه در مورد مسائل روز هم تولید میکنم. پاهایم هنوز اذیت میکند و طبیعتا شرایط جسمانیام به گونهای است که بیشتر وقتها در خانه هستم تا در خیابان.
در همین راستا یادم میآید که حدود ۱۶ سال پیش در یک سریال به نام «بایرام» بازی میکردم. در یکی از صحنهها از بلندی سقوط کردم و به مدت یک یا دو سال در بیمارستان بودم. این اتفاقات عادی شدهاند. الان هم عمل کردم و با اعصاب آسیبدیده باید راه بروم. پایم همیشه گزگز میکند و خیلی وقتها اذیت میشوم. ولی به هر حال، اگر تهیهکنندگان بخواهند با کمال میل کار میکنم. مشکلی نیست.
آیا پیشنهاد نقشهای جدید و متفاوت هم برایتان آمده است؟
در واقع، همیشه پیشنهادهایی برای من هست که بیشتر شبیه نقشهایی است که قبلا بازی کردهام. نقشهایی مشابه «خانه به دوش» یا «پدرسالار» که به نوعی برای من جا افتادهاند. طبیعتا برای هر بازیگر، پیشنهاداتی که به قیافهاش بخورد بیشتر میآید. برای من هم همینطور است. نقشهای جدید و متفاوت خیلی نمیبینم که بخواهد مرا به چالش بکشد. من از ۱۰-۱۵ سال پیش تقریبا کار نکردهام ولی باید بگویم در این سالها هم مشغول بودم. درست است که خیلی وقتها به عنوان بازیگر در کارهای جدید حضور نداشتهام، اما همیشه در کنار مردم و در خانهام، ارتباط با دنیای هنر را ادامه دادهام. هرچند به شکلی متفاوت.
مردم همیشه شما را با احترام یاد کردهاند. این رابطه خاص با مردم چطور شکل گرفت و چگونه احساس میکنید که همچنان با آنها ارتباط دارید؟
بله، این ارتباط برای من بسیار ارزشمند است. من در قزوین زندگی میکنم و هر استانی که میروم، مردم همیشه با احترام با من برخورد کردهاند. خاطرات خوبی از من دارند و این موضوع همیشه مرا شرمنده میکند. حتی اگر کاری نکنم، همین ارتباط باعث میشود که احساس کنم مردم هنوز مرا دوست دارند و احترام میگذارند. مردم همیشه به من لطف داشتهاند. چه در قزوین که زندگی میکنم، چه در شهرهای دیگر. هیچوقت احساس بیمهری از سوی مردم نداشتم. همیشه با احترام و محبت با من برخورد کردهاند و باعث افتخار من است.
وقتی در خیابان قدم میزنم و کسی با لبخند میگوید: «دلمان برای بازیتان تنگ شده»، این برای من از هر دستمزدی باارزشتر است. اینکه بدانی جزئی از خاطرات خوب مردم شدهای، یعنی راه را درست رفتهای، حتی اگر این روزها کمتر روی آنتن باشی.
چه دیدگاهی در مورد وضعیت کنونی سینما و تلویزیون دارید؟ آیا احساس میکنید که صنعت ما به اندازه سایر کشورها پیشرفت کرده است؟
متأسفانه، ما با وجود استعدادهای زیادی که داریم، در صنعت سینما و تلویزیون عقبتر از برخی کشورهای دیگر هستیم. به طور مثال، اگر سریالهای ترکیهای را نگاه کنیم، میبینیم که این کشور درآمد بسیار زیادی از صنعت تلویزیون و سریالسازی به دست میآورد. در حالی که ما با تمام استعدادهایی که داریم، نمیتوانیم کارهای خود را به سطح بینالمللی برسانیم. متأسفانه به ما اجازه نمیدهند به این سطح برسیم. اگر این اتفاق میافتاد، ما هم میتوانستیم جزو کشورهای پیشرو در صنعت تلویزیون و سینما باشیم.
اشاره کردید که گاهی سریالهای خارجی مانند سریالهای ترکیهای و کرهای را تماشا میکنید. چه نکاتی از این سریالها برای شما جذاب است؟
درست است که به سریالهای خارجی علاقه دارم. حتی اگر این سریالها بهطور مستقیم برای من جذاب نباشند، حداقل از آنها چیزی یاد میگیرم. مثلا با دیدن سریالهای خارجی، با فرهنگ و فضای کشورهای دیگر آشنا میشوم. این برای من خیلی مهم است.
در حالی که ممکن است من هرگز به کره سفر نکنم، اما در مورد فرهنگ کره بیشتر از ایران اطلاعات دارم. این یک مزیت است که گاهی ما آن را نمیبینیم. به همین ترتیب، ترکیه با صنعت تلویزیون و فیلمسازی خود به درآمد بسیار بالایی دست یافته، در حالی که ما با تمام استعدادهایمان، فرصتهای مشابهی نداریم. اگر به ما اجازه میدادند که کارهای خود را به خارج از مرزهای ایران صادر کنیم، قطعا به موفقیتهای بزرگی دست مییافتیم.
اگر صادقانه بخواهید بگویید، بیشتر دلتان برای کدام یک از نقشهایتان تنگ شده؟
راستش را بخواهید، دلتنگی من بیشتر برای پشت صحنه است تا یک نقش خاص. برای فضای تولید، تعامل با عوامل، آن رفتوآمدها، گفتوگوها و لحظاتی که یک سکانس شکل میگیرد. این فضا برای من همیشه لذتبخش بوده و هست.
حالا هم، با کارهای کوچکی که خودم با دوربین موبایل ضبط میکنم و در صفحهام به اشتراک میگذارم، سعی میکنم آن حس و حال را تا حدی زنده نگه دارم. البته نمیگویم جای آن فضا را میگیرد، اما تا حدی این خلأ را پر میکند.
در سالهای اخیر کمتر شما را در آثار تازه دیدهایم. شاید بعضیها تصور کنند دیگر علاقهای به بازیگری ندارید. واقعیت چیست؟
این برداشت اصلا درست نیست. بعضیها فکر میکنند من خودم دیگر تمایلی به کار ندارم، اما اتفاقا همیشه آمادهام برای ایفای یک نقش خوب و درست. فقط در همین چند ماه اخیر چند پیشنهاد کاری داشتم، اما متأسفانه بیشترشان توهینآمیز بودند.
دستمزدهایی پیشنهاد میشود که واقعا در شأن هیچ بازیگری نیست، چه برسد به کسی با سابقه من. من دنبال پول آنچنانی نیستم، اما دنبال احترام هستم. وقتی میشنوی بازیگری برای یک سریال، میلیاردی دستمزد میگیرد، بعد به تو میگویند بیا با ده میلیون تومان بازی کن، این دیگر اسمش پیشنهاد نیست؛ بیاحترامی است.
همیشه میگویم اگر فکر میکنید دیگرانی بهتر از من آن نقش را بازی میکنند، خب بروید سراغ همانها. چرا اصلا به من زنگ میزنید؟ چرا پیشنهاد میدهید؟ لابد خاطرهای از من در ذهنتان هست، یا اثری از من تأثیر گذاشته که یادتان آمده. اما وقتی صحبت قرارداد و دستمزد میشود، همه چیز فراموش میشود. توقع دارند غلامحسین لطفی باشد، اما بدون هیچ احترام یا حقوحقوقی! من دنبال شهرت یا افتخار نیستم؛ دنبال احترام متقابلام.
آیا بعد از سالها، هنوز به سینما میروید؟ فیلمهای سینمایی جدید را دنبال میکنید؟
نه، واقعا دیگر به سینما نمیروم. در حقیقت، حدود ۲۰ سال است که فیلمی به سینما ندیدهام. شاید در گذشته برخی از همکاران پیشکسوت ما برای تماشای فیلم به سینما میرفتند و نظرات متفاوتی هم درباره آن فیلمها داشتند، اما من شخصا دیگر علاقهای به این کار ندارم.
گاهی در مورد برخی از نقشها صحبت میشود که مثلا اگر من در نقشی مشابه در فیلمی که آقای داوودنژاد بازی کرده بودند، حضور داشتم، کارم متفاوت و بهتر از آن نقش به نظر میرسید. این نظرات همیشه در بین همکاران مطرح بوده و البته از این بابت خوشحالم که در ذهن مردم و همکارانم همچنان به عنوان یک بازیگر با تجربه و کارآمد به یاد میآیم.
حس میکنم دلتنگیتان بیشتر برای کارگردانی بود تا بازیگری. درست است؟
درست حس کردید. دلتنگی من فقط برای بازی نیست؛ شاید حتی بیشتر برای کارگردانی است. سالها پیش چند فیلمنامه نوشتم که هنوز خاک میخورند. نه اینکه ضعیف باشند، بلکه، چون هیچوقت جدی گرفته نشدند. یکیدو تهیهکننده آمدند، ولی گفتند باید فیلمنامه را به شکل پرفروش دربیاوریم!
معتقدم اگر فیلمنامه واقعا خوب باشد، خودش راهش را پیدا میکند. به عبارتی، اگر فیلمنامهای خوب باشد و مسأله مردم را بیان کند، خودبهخود پرفروش میشود. من اعتقاد دارم فیلمنامه اگر به مسأله مردم بپردازد، اگر دغدغه واقعی داشته باشد و با صداقت نوشته شده باشد، نیازی به فرمولسازی برای فروش ندارد. فیلم یا سریال خوب با مردم ارتباط میگیرد و این خودش باعث موفقیتش میشود.
اشتباه بسیاری از تهیهکنندههای امروزی این است که از ابتدا میخواهند یک فیلم را صرفا برای فروش بنویسند؛ این نوع نگاه به هنر اشتباه است. بارها دیدهایم فیلمهایی که پیشبینی میشد نفروشد، موفق شد و برعکس.
پس یعنی برای شما کارگردانی همیشه یک اولویت مهم بوده؟ حتی بیشتر از بازیگری؟
دقیقا. شما اگر دقت کنید، من در بسیاری از سریالهایی که کارگردانی کردم، اصلا بازی نکردم. چون معتقدم کارگردان وقتی مسئول ساخت اثر است، باید تمام تمرکزش را بر هدایت بازیگران و کیفیت پروژه بگذارد.
وقتی کارگردان میخواهد هم بازی کند، هم کارگردانی کند، معمولا یکی از این دو لطمه میبیند. حتی بعضی از دوستانم که در کارگردانی بسیار خوب بودند، وقتی خودشان هم بازی کردند، کیفیت بازیشان پایین آمد.
این حرفها را از سر غرور نمیزنم؛ فقط حاصل تجربه است. من در سریالهایی مثل آینه، فقط پشت دوربین بودم و نتیجهاش را هم دیدید؛ یک سریال موفق که با انتخاب درست بازیگران و داستانهایی ملموس، در ذهن مردم ماندگار شد.
اگر تلویزیون امروز به شما پیشنهاد کار دهد، آیا تمایل به همکاری دارید؟ آیا ترجیح میدهید کاری مشابه آینه بسازید یا کاری متفاوتتر؟
این روزها اگر تلویزیون به من پیشنهاد دهد، اولین سوالی که میکنم این خواهد بود که آیا فیلمنامهای که ارائه میشود، واقعا ارزش ساخت دارد؟ آیا قرار است قصهای با ارزش و پیامهای اجتماعی واقعی روایت کند؟ من بهطور کلی تمایلی به ساخت کارهایی که فقط برای پرفروش شدن ساخته شوند ندارم. اگر تلویزیون پیشنهاد دهد که فیلمنامهای خوب و با کیفیت اجتماعی به من بدهند، قطعا بله، همکاری میکنم.
اما واقعیت این است که در جامعه امروز، مشکلات ریشهای همچنان پابرجا هستند. تصور میکردیم که با پخش سریالهایی مثل آینه در سالهای گذشته، بهویژه با توجه به مشکلات اجتماعی که در آن به نمایش گذاشته میشد، شاید وضعیت تغییر کند. اما متاسفانه امروز، بعد از گذشت سالها، به نظر میرسد که بسیاری از مشکلات هنوز حل نشدهاند و حتی روز به روز بیشتر هم میشوند.
آیا با این اوصاف، هنوز امیدی به تغییر دارید؟
امید به تغییر همیشه وجود دارد، اما باید بگویم که تغییرات در سینما و تلویزیون نیاز به زمان و تلاش زیاد دارد. در حال حاضر، مشکلات بسیاری وجود دارد که نمیتوان به راحتی از آنها گذشت. ما هنرمندان باید واقعیتها را نشان دهیم، اما گاهی اوقات فشارهایی از بیرون میآید که نمیگذارد کارهای ما به ثمر بنشیند.
در گذشته، ما شاهد آثار خوبی بودیم که به مشکلات اجتماعی پرداختهاند. اما امروز، بیشتر آثار سطحی و بدون پیامی عمیق ساخته میشود که تنها به دنبال جلب نظر مخاطب برای فروش بیشتر است. به شخصه، من هیچوقت به دنبال پول درآوردن از راه هنر نبودهام. هنر باید در خدمت جامعه باشد، نه فقط برای سرگرمی.
اگر از شما خواسته شود فقط یک یادگار از خودتان برای نسلهای آینده بگذارید، چه کاری را انتخاب میکنید؟
اگر بخواهم یک یادگار از خودم برای نسلهای آینده بگذارم، بهطور قطع، نقشهایی که به آنها عمق و معنا بخشیدهام، بیشترین ارزش را برای من دارند. بهویژه یک نقش که در جوانی بازی کردم، یادم هست که در یک نمایشنامه درباره مالکوم ایکس، رهبر سیاهپوست آمریکایی کار کردم. این نمایشنامه و آن نقش بهویژه یک سخنرانی ۴۵ دقیقهای که برای این شخصیت اجرا کردم، برای من به یادگار ماند.
در آن زمان فقط ۲۷ یا ۲۸ ساله و تجربه چندانی نداشتم ولی همین نقش را بهطور کامل خودم طراحی کردم. همه کارهای فنیاش را خودم انجام دادم و به نوعی در آن لحظه خودم را در نقش یک هنرمند کامل دیدم. این نقش و اجرای سخنرانی برای من بسیار ارزشمند است. چون همیشه معتقد بودم سخنرانی باید جذاب باشد و توانایی ارتباط برقرار کردن با مخاطب را داشته باشد، نه اینکه فقط کلامی خشک و بیروح باشد. من فکر میکنم این اجرا، بهویژه در زمانی که مردم و نسل جوانتر امروز آن را ببینند، میتواند یک یادگار بزرگ باشد.
اگر بخواهید نسخهای جدید از سریال آینه بسازید، دغدغه اصلی شما در این سریال چیست؟
وقتی به آینه فکر میکنم، بهویژه در نسخه جدید آن، دغدغه اصلی من، مسائل اجتماعی و مشکلات مردم است. جامعه امروز در حال تغییرات بسیار بزرگی است. از طرفی، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و حتی روانی مردم بیشتر از همیشه به چشم میآید. طلاقها، مشکلات خانوادگی، خودکشیها، بحرانهای اجتماعی و معضلات اقتصادی، همه چیزهایی هستند که امروز در جامعه ما وجود دارند و به شدت در زندگی مردم تاثیر میگذارند.
در شرایطی که مردم درگیر مشکلات روزمره و دغدغههای مالی هستند، آیا ما باید سراغ تولید آثار سطحی برویم؟ یا باید بر مشکلات واقعی جامعه تمرکز کنیم و آثاری بسازیم که پاسخگوی نیازهای روحی و اجتماعی مردم باشند؟
اگر بخواهم کاری بسازم که یادگار باشد، این است که باید به جای آثار صرفا کمدی یا تجاری، کارهایی بسازیم که مردم با آنها ارتباط برقرار کنند و به نوعی در آنها پیامی برای تغییر و بهبود جامعه پیدا کنند. برای من اینطور به نظر میرسد که سینما باید منبعی برای آگاهیبخشی و اصلاحات اجتماعی باشد، نه فقط وسیلهای برای سرگرمی.
من خودم همیشه سعی کردهام در آثارم به مسائل اجتماعی بپردازم و آنچه در جامعه در حال وقوع است را به تصویر بکشم. آینه یکی از بهترین مثالهاست. در آن زمان، مشکلات اجتماعی که در سریال نشان دادیم، هنوز هم برای مردم قابل درک و نزدیک بود. اما متأسفانه امروز، بیشتر به سمت تولید آثار تجاری و کمدی رفتهاند که نتوانستهاند ارتباط واقعی با جامعه برقرار کنند.
بهعنوان یک هنرمند باتجربه، به نظرتان وضعیت هنر و سینما در آینده چگونه خواهد بود
در آینده، من امیدوارم که سینما و تلویزیون ایران به سمتی پیش برود که بیشتر به مسائل انسانی و اجتماعی توجه کند. اینطور باید باشد که سینما نه تنها محلی برای سرگرمی، بلکه مکانی برای تفکر، آگاهیبخشی و تغییر اجتماعی شود. هنرمندان باید خود را در برابر جامعه مسئول بدانند و آثارشان را طوری بسازند که به رشد فرهنگی جامعه کمک کند.
اگر هنرمندان بخواهند آثارشان تاثیرگذار باشد، باید از مسیر آسان و سطحینگری که امروزه در بسیاری از فیلمها و سریالها دیده میشود، فاصله بگیرند. سینما میتواند به تغییرات بزرگ در جامعه کمک کند، فقط باید با دقت و مسئولیت بیشتری به آن نگاه کرد.
آیا تا به حال به نوشتن خاطرات یا یک کتاب درباره تجربیات خود در سینما و تلویزیون فکر کردهاید؟
نه، من اصلا به این موضوع فکر نکردهام. برای من اینطور به نظر میرسد که شاید کتابی که بنویسم کسی را جلب نکند. در این کشور که شرایط برای پیشرفت فردی گاهی محدود میشود، احساس میکنم نوشتههایم هیچ اهمیتی نخواهند داشت. البته اگر من در این ۳۰ سال که از فعالیت حرفهای دور بودم، همچنان کار میکردم و در این فضا حضور داشتم، شاید میتوانستم تاثیر بیشتری بگذارم. اما متأسفانه گاهی این کشور به گونهای عمل میکند که افراد در هر رشتهای، حتی اگر شایستگی داشته باشند، نمیتوانند به جایگاه واقعیشان برسند.
در این سالها، آیا همکارانی بودهاند که همچنان دلتان برایشان تنگ شده باشد یا ارتباط خاصی با آنها داشته باشید؟
بله، قطعا. در این سالها همکارانی داشتم که خیلی دوستشان داشتم و ارتباط خوبی با آنها برقرار کرده بودم. یکی از این افراد، آقای رضا بابک است. ارتباط تلفنی و رفتوآمد زیادی با ایشان دارم و همیشه با هم در تماسیم. بهویژه در مورد سریال آینه صحبت میکنیم و همیشه احوالپرسی میکنیم. او یکی از همکاران و دوستان قدیمی من است که بسیار به او احترام میگذارم.
همچنین خانم بختیاری و خانم گنجی هم از جمله همکاران خوب من هستند که در این سالها همچنان با آنها ارتباط دارم. آقای اسماعیل محرابی هم یکی از بازیگران مورد علاقه من است. او یکی از کسانی است که همیشه از همکاری با او لذت بردهام. این افراد در ذهن من همیشه جایی ویژه دارند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با رئیس باشگاه دانشپژوهان جوان بررسی کرد
«جامجم» در گفتوگو با مدیرکل و دبیر ستاد انتخابات کشور بررسی کرد
فرزانه اسعدی، هنرمند مجسمهساز در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد