به گزارش جام جم سیما،«کوچه بینام» متاسفانه فیلمنامه بدی دارد. حیف موضوع و ترکیب بازیگران و فیلمبرداری فیلم که قربانی فیلمنامه نیمبند علیمردانی شد، وگرنه فضای فیلم همه چیز برای خلق یک اثر خوب را داشت.
خانه سنتی و شلوغ و تک و توک داستانک عاشقانه و... «کوچه بینام» رفتارشناختی آدمهایی را میخواهد نشان دهد که اهل ایثارند و فداکاری؛ ولی بلد نیستند چگونه این مهم را نشان دهند.
در یک خانه سنتی دو طبقه، ظاهرا احترام و فروغ زندگی عادی خود را میگذرانند. حاج مهدی (فرهاد اصلانی) همسر احترام (فرشته صدر عرفایی) است و این دو زندگی آرامی دارند.
طبقه دیگر فروغ (پانتهآ بهرام) زندگی میکند که پیش از این همسر شرعی مهدی بوده و صدالبته احترام و دیگران هیچ خبری از این راز ندارند.
در ایام قدیم احترام به ناگاه به کما رفته و این فروغ بوده که تیمار بچهها را بر عهده گرفته و حتی حمید را برای مهدی به دنیا آورده است.
اینها تمام اطلاعاتی است که از گفتار و برخی تصاویر به تماشاگر منتقل میشود، اما علیمردانی حاضر نیست قدمی بیش بردارد و این نقاط عطف را به هم بدوزد. او همه چیز را به امان خدا و تماشاگر رها میکند.
فراز و فرودها در کوچه بینام گاهی بسیار احساسی و گاهی بسیار غیرمنطقی جلوهگری میکند. در واقع کوچه بینام نه واقعگراست، نه طبیعتگرا و نه سوررئال. اما چرا در روایت فیلم رگههایی از این سبکها و انگارههای متعلق به این گونهها را میبینیم؟
این روند به درهمگسیختگی فیلمنامه و ریخت و پاش اضافی علیمردانی در نگارش سناریو برمیگردد. نقاط عطف و داستانکهای مرتبط، رگهای حیاتی یک فیلم در درام اجتماعی است و علیمردانی مرد پردازش این نقاط عطف حداقل در این فیلم نبوده است.
در نظر بگیرید در یک خانواده سنتی مادر به کما برود. چه اتفاقی میافتد؟ طبیعی است که زمین و زمان برای ساکنان خانه به هم دوخته شود. اما در کوچه بینام اصلا چنین روندی برای همسر حاجمهدی داستان نمیبینیم.
گویی این کما هم یکی از همان داستانکهایی است که باید فقط اشارهای به آن شود. مثل حضور بازیگرانی که اصلا نمود خارجی ندارند و میآیند و میروند. مثل حضور امیرآقایی و حتی باران کوثری در نقش محدثه.
فضا هم به همان اندازه شلخته است که داستانکها. اگرچه حداقل خانه سنتی با فیلمبرداری کلاری خوب از کار درآمده، اما صد حیف که داستان اصلی روی هواست.
علیمردانی گاهی پدر خانواده را نقطه عطف و نفر اصلی ماجرا روایت میکند و گاهی محدثه را. اصلا گاهی این دو سریعا جا عوض میکنند و بهجای پدر این دختر جوانش است که همه چیزدان خاندان جلوهگری میکند. تمام این تغییرها باعث میشود تماشاگر خطسیر داستان را برنتابد.
گاهی تماشاگر ذهنیات تکتک بازیگران را باید دریافت کند تا بفهمد قرار است بعدها چه اتفاقی بیفتد، در حالی که این روایتها اصلا به درد نمیخورد.
نقاط عطف یا دو دستی به باد میروند یا اینکه بسادگی برای تماشاگر رونمایی میشود و هیچ جذابیتی را شامل نمیشود.
از محدثه تا فروغ و از حمید تا پدر هیچکدام شخصیت اصلی نیستند و در عین حال گاهی شخصیت اصلی هم معرفی میشوند.
کوچه بی نام میتوانست با یک فیلمنامه ششدانگ به یک اثر خاص تبدیل شود. بازیگران خوب و فیلمبردار کاربلدی در مجموعه حضور داشتهاند، اما نوشته علیمردانی متاسفانه این فرصت را از کوچه بینام گرفته است. بازیها در این فیلم یکدست نیست.
جدای از فرهاد اصلانی و فرشته صدر عرفایی که در ایفای نقششان تقریبا قابل از کار درآمدهاند، بازیهای باران کوثری و بویژه پانتهآ بهرام بسیار ضعیف است.
مهدی تهرانی
ضمیمه قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد