یادداشت شکر خدا گودرزی درباره تازه ترین اثرش «راه مهر، راز سپهر»

شکرخدا گودرزی بازیگر، مدرس، کارگردان، نویسنده و بازیگر تئاتر است که شاهد نقش آفرینی‌اش در سریال «معمای شاه» در نقش امام خمینی (ره) هم بودیم، روزهای یکشنبه و دوشنبه ساعت 20 تازه ترین تجربه کارگردانی اش با نام «راه مهر، راز سپهر» در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر را روی صحنه می برد.
کد خبر: ۸۷۵۳۷۶
یادداشت شکر خدا گودرزی درباره تازه ترین اثرش «راه مهر، راز سپهر»

به گزارش جام جم آنلاین، در این نمایش دکتر محمد صادقی «رستم»، کاظم هژیرآزاد «پشوتن»، نوید گودرزی «اسفندیار»، ساغر عزیزی «کتایون»، محمد ساربان «گشتاسب»، مجید جعفری «جاماسپ»، مانلی حسین‌پور «ماه‌چهر»، بهزاد جاودان‌فر «سیمرغ»، مهدی علی نژاد «پیک» و رضا جعفری نقش «بهمن»، فرشته لیوانی و نیما گودرزی در نقش خنیاگران با گودرزی همکاری دارند. این کارگردان یادداشتی را درباره «راه مهر، راز سپهر» در اختیار جام جم قرار داده است.

«راه مهر، راز سپهر» نوعی برداشت از داستان رستم و اسفندیار است. این داستان یکی از بی‌نظیرترین آفرینش‌های ادبی جهان بوده و شاید بتوان گفت بهترین داستان شاهنامه است. چون یک داستان حماسی صرف نیست، یک منشور تمام عیار اخلاقی است در بیان یک حماسه عظیم. دو پهلوان یکی رویین تن در مقابل پهلوان ملی ایران که رستم است قرار می‌گیرد؛ لذا این چالشی در مسیر آزاد‌اندیشی و کرامت انسانی است. لایه‌های دیگری این کار دارد: عناصری مثل فرزند کشی که بحث جانشینی برای پادشاه یکی از درون مایه‌های اصلی این کار است. این تعارضی که بین دین نو یعنی زرتشت و آیین مهرپرستی در ایران هست، خودش یک نوع اتفاق بسیار مهم است. توجه به ویژگی‌های پهلوانی، فتوت و جوانمردی یک بحث بسیار اساسی در این نمایش دارد. از دیگر مواردی که در این نمایشنامه مورد نظر قرار گرفته، این است که می‌بینید یکی از معیارهای اصلی که بشر همیشه با آن درگیر بوده تضاد ازلی ابدی است که با خوبی، بدی، زشتی و زیبایی همراه است.
شاید بسیاری با خود بگویند چرا باید دوباره به چنین داستان هایی پرداخت؟ پاسخ این است که ما نباید به گذشته خود بی توجه باشیم، چرا که ما در سرزمینی زندگی می کنیم که نقش سازنده ای در شکل گیری تمدن بشری داشته است.تمدن برای اینکه ساخته شود نیاز به انگیزه و حکمت دارد. نیاز به ابزار اداره کشور لشکر زمانی که بسیاری از کشورها روی نقشه جغرافیا شکل نگرفته بود ما اندیشه و حکمت ایران باستان یا خسروانی را داشته ایم. آن وقت حالا می خواهیم مسائل جامعه خودمان را از طریق فلسفه غرب و شرق بازخوانی کنیم.
ما از طریق خوانش فرهنگ خودمان با این فلسفه خودمان را یک جور بیگانه سازی کرده ایم و ما دارای حکمایی هستیم که این فلاسفه و اندیشمندان ما می توانند راهی را باز کنند به روی بشر امروز این حرف من تنها نیست. وقتی در تالار مولوی از اوژن یونسکو سوال می کنند پیشنهادات برای نجات بشر از سرگشتگی به آن دچار است چیست؟ می گوید: «شما ایرانی ها حافظ سعدی مولانا و فردوسی دارید. پس چرا سرگشته اید؟ ما باید سرگشته باشیم که این بزرگان را نداریم اینها تبیین کردند مسیر زندگی آدمی را.» حالا وقتی اینها خوانده نمی شوند و مورد بی مهری قرار می گیرند و برای تعریف فرهنگ خودمان سراغ فرهنگ غرب می رویم، در انتظار چه اتفاق خوبی می توان بود؟ فرهنگ چیزی است که در ضمیرناخودآگاه ملتی وجود دارد و ریشه اش به کهن الگوها برمی گردد.
من در راستای همین نگاه سراغ شاهنامه فردوسی رفته ام و سعی کرده ام در کارم با نگاهی به شرایط معاصر نگاهی انتقادی به آنچه اکنون از نظر فرهنگ در کشورمان شاهد آن هستیم را داشته باشم و نشان بدهم شرایط کنونی ما ناشی از این است که مسیر فرهنگی مان را درست طی نکرده ایم و به همین تحلیل درستی هم از شرایط نداریم. ما باید گاهی به پشت سرمان هم عمیق نگاه کنیم. باید فرهنگ ایرانی و بسترهای آن را بشناسیم و از طریق این شناخت عمیق در تمدن جهان کنونی سهمی داشته باشیم. این همه تنها از طریق رجوع به گذشته و غور در آن فراهم می شود و بازخوانی آثار ارزنده گذشتگان می تواند یکی از راه های رسیده به این شناخت باشد. باز خوانی های عمیق و توام با فکر می توانند نوعی قلقلک فرهنگی باشند و ما را به فکر فرو ببرند. از این قلقلک ها استقبال کنیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها