به گزارش جام جم آنلاین ، زهره عبدالهخانی را میگوییم. او یکی از دهها دختر افتخارآفرین سرزمین من است که بیتوجه به همه کمتوجهیها و کاستیهای موجود، از دیواره موفقیت بالا میرود. دیواره موفقیت برای زهره دیواره یخی است و او هم نخستین بانوی مدالآور تاریخ یخنوردی ایران در آسیا. برای دختری که کوهی از مشکلات و کاستیها را پیش روی خود دارد و صد البته حامیان مالی قابل اعتنایی هم در کنار خود نمیبیند، خانواده بزرگترین کانون دلگرمی است. خودش میگوید اگر پدر و مادرش نبودند او الان در چنین جایگاهی قرار نداشت. این را میگوید اما بغض گلویش را میفشارد. او پدرش را همین چند ماه پیش از دست داد. با این حال زندگی در جریان است. زهره این روزها برای حضور در مسابقات جهانی 2016 آماده میشود؛ مسابقاتی که از 25 دی ماه در شهر چیونگ سانگ کره جنوبی برگزار میشود. آنچه در ادامه میآید ماحصل گفت و گوی ما با دختر یخی ورزش ایران است؛ دختری که گرمای کلامش کوه یخ را هم آب میکند.
اولین دیواره یخی
زهره عبدالهخانی ورزش را از همان کودکی با پدر و مادرش شناخت. زمانی که دست آنها را میگرفت تا اکثر آخر هفتههایش به کوهپیمایی بگذرد. علاقه به سنگنوردی از همان روزها در دل زهره جوانه زد و سرانجام در 18 سالگی بود که ورزش حرفه ای را با سنگنوردی آغاز کرد. اما چگونه شد که دختر سنگی ورزش ایران عاشق یخنوردی شد؟
«بهار 89 خیلی اتفاقی با جادوی یخنوردی آشنا شدم. در یکی از کلاسهای آموزشی یخوبرف یک آیتم صعود یخ وجود داشت و آنجا بود که برای اولین بار تبر یخنوردی را در دستانم گرفتم. دقیقا یادم هست اولین ضربهای را که با تبر به یخ زدم احساس کردم این همان رشته مورد علاقه من است. صعود از یخ آنقدر برایم هیجانانگیز بود که آن روز چندین بار از آن دیواره بالا رفتم. از هیجان زیاد فکر میکردم 10 یا 20 متر ارتفاع دارد اما سال بعد که دوباره به منطقه «حسن در» در فشم رفتیم متوجه شدم آن دیواره فقط پنج متر ارتفاع داشت.
اولین قهرمانی
درهای موفقیت در یخنوردی بروی زهره عبدالهخانی خیلی زودتر از آنچه که فکرش را میکرد باز شد: «آنقدر به یخنوردی علاقه داشتم که بهمن همان سال اول حضورم در این رشته (سال 89) در مسابقات یخنوردی قهرمانی کشور نایب قهرمان شدم. البته تجربیات 9 سال سنگنوردی هم به من کمک کرد تا چند پله اول ترقی را با یک گام بردارم. بدن من به ارتفاع و صعود کردن عادت داشت و آن ترس ناشی از سقوط دیگر در من وجود نداشت. اعتماد به نفسم در حرکات عمودی هم بالا بود و همه این اتفاقها در 9 سالی که سنگنوردی میکردم برایم افتاده بود. وقتی آمدم به یخنوردی بدنی داشتم که آماده صعود در ارتفاع بود. هیجان یخنوردی هم به آن اضافه شد تا تلاش بیشتری از خودم بروز دهم.»
جالب آنکه از سال 89 که زهره عبدالهخانی برای اولینبار در مسابقات یخنوردی قهرمانی کشور شرکت کرد و نایب قهرمان شد دیگر هیچگاه مسابقاتی با عنوان یخنوردی در کشور برگزار نشد. با این حال او دست از تلاش نکشید و ضمن کسب مدال برنز قهرمانی آسیا تا کسب عنوان دهمیجهان هم پیش رفت. اما راز این موفقیت در چیست؟ زهره اینچنین پاسخ میدهد: «یک بخش این موفقیت را مدیون هیجان خوشایندی هستم که ورزش یخنوردی به من میدهم. هیجانی که فکر میکنم هیچ جایگزینی برایش وجود ندارد. به همین خاطر هم من اسم این ورزش را گذاشتهام جادوی یخنوردی. جادویی که باعث شده همه محدودیتها و کمبودها به چشمم کوچک بیاید. محدودیتهایی که البته آزاردهنده است. ما در ایران دیواره استاندار سرعت نداریم. یعنی دیوارهای به ارتفاع 15 متر در کشور وجود ندارد که ما بتوانیم روی آن تمرین و رکوردگیری داشته باشیم. به همین دلیل مجبورم با تمرینات درایتولینگ خودم را برای مسابقات یخنوردی آماده کنم. در درایتولیگ ما با همان لوازم یخنوردی از دیواره چوبی بالا میرویم و من سه سال متوالی است که عنوان قهرمانی ایران را در اختیار دارم.»
از تجربه تلخ 2013 تا عنوان دهمی جهان
مسابقات جهانی یخنوردی در دو بخش سرعت و سختی مسیر برگزار میشود که زهره عبدالهخانی در هر دو بخش فعالیت میکند. با این حال او بهترین عنوان جهانیاش را در بخش سرعت بهدست آورد جایی که در مسابقات جهانی کرهجنوبی دهم شد. او از تجربیات سه سال حضور در مسابقات جهانی خود اینچنین میگوید: «من از سال 2013 در مسابقات جهانی حضور دارم. اولینباری که به این مسابقات اعزام شدم را هیچگاه فراموش نمیکنم. من در ایران در دیواره کوتاه سه متری تمرین میکردم اما وقتی به مسابقات جهانی کرهجنوبی اعزام شدم یک دیواره 30 متری جلوی من بود. از خودم پرسیدم زهره تو اینجا چیکار میکنی؟ با این امکانات و با این وضعیت بهدنبال چه چیزی هستی؟ واقعا به لحاظ روحی خرد شدم و احساس کردم در یک جنگ نابرابر حضور دارم. آن سال در مسابقات جهانی سی و چهارم شدم و تا یک هفته پس از بازگشت از مسابقات به این فکر میکردم که شاید مسیری که برای ورزش حرفهای خودم انتخاب کردم از ابتدا اشتباه بوده است. با این حال دست از تلاش نکشیدم. آن سال در مسابقات روسیه هم شرکت کردم و توانستم بیستم شوم. همه رقبای من تعجب کرده بودند که چطور من در فاصله دو ماه توانستم 14 رتبه ارتقا داشته باشم. خودم هم احساس کردم وقتی با یک تجربه مسابقه اینچنین میتوانم خودم را مدیریت کنم پس میتوانم رتبههای بهتری را هم بهدست بیاورم. در ادامه این مسیر پیشرفت در مسابقات بعدی ابتدا هجدم شدم، بعد دوازدهم و در نهایت هم دهم. این عنوان ارزشمند همراه با کسب مدال برنز قهرمانی آسیا 2 سال پیش و در رقابتهای کرهجنوبی برای من به دست آمد.»
بهای قهرمانی
بدون شک سختیهای زیادی وجود دارد برای دختری که در رشته دشوار یخنوردی فعالیت میکند. از فشارهای روحی ـ روانی گرفته تا آسیبهای جسمی. البته خود زهره معتقد است این آسیبها همان بهایی است که او باید برای افتخارآفرینی و قهرمانی بپردازد: «اگر قرار است جایی بروید که تا به حال نرفتهاید باید کاری بکنید که تا به حال نکردهاید. در بحث قهرمانی هم این جمله کاملا صادق است. وقتی شما به دنبال قهرمانی هستید باید فشارهایی را به بدنتان تحمیل کنید که تا به حال نکردهاید. در این شرایط آسیبدیدگی هم اجتنابناپذیر است، مخصوصا برای منی که بدون مربی کار میکنم. اما این انتخابی است که من کردهام و پای آن هم میایستم، چون میخواهم به آن هدفی که برای خودم ترسیم کرده ام برسم.»
400 ایمیل، بدون حتی یک پاسخ مثبت
نبود اسپانسر شاید بزرگترین معضل ورزش کشور باشد؛ معضلی که ورزشکاران بانو آن را بهتر از مردان لمس میکنند. فقط کافیست پای درد دل زهره عبدالهخانی بنشینید تا به عمق فاجعه پی ببرید: «هیچ جای دنیا یک ورزشکار فقط با اتکا به فدراسیون ملی کشورش نمیتواند به موفقیت برسد و این اسپانسرها هستند که حرف اول را میزنند. در همین مسابقات یخنوردی، رقبای جهانی من هر کدام با چند اسپانسر در مسابقات شرکت میکنند، اما متاسفانه ما از این حمایت بیبهرهایم. شرکتهای خارجی معمولا تمایل کمتری برای حمایت از ورزشکاران با حجاب دارند. اما نکته تاسفبار اینجاست که من در کشور خودم هم مورد حمایت قرار نمیگیرم. به همین دلیل هم در همه این سالها وجود اسپانسر را خیلی کم در کنار خودم احساس کردم و فقط دو یا سه بار بوده که حمایتهای نصفه نیمهای از من شده است؛ آن هم در شرایطی که در هر 2-3 مورد نزدیک به شش ماه پیگیری مستمر داشتم. تازه همان حمایتها هم اینطور بوده که یک هفته قبل از مسابقه به من پول دادهاند که برای اعزام مشکلی نداشته باشم. یعنی در کل سال با هزینه شخصی، بدون مربی خوب و بدون جای مناسب تمرین کردهام.
همین امسال تقریبا به 400 شرکت داخلی ایمیل زدم. به زبان ساده است اینکه شما سراغ تمامیبانکها و شرکتهای معتبری که نامشان را در تبلیغات رسانهای میبینی بروی اما حتی یک نهاد حاضر نشود آمادگی خود را برای حمایت از یک ورزشکار ملی اعلام کند. سال اول به من گفتند تو خودت پیگیر نبودی و به همین دلیل اسپانسر نداشتی. به همین دلیل امسال من فهرستی از تمامی شرکتها، موسسات و بانکها تهیه کردم و به تکتک آنها ایمیل زدم. شاید اگر پول آن همه پرینت رنگی رزومهام را نگه میداشتم الان وضعم بهتر بود! وقتی بدانید که اگر یک ماه در اردو باشید رکوردتان عوض میشود و شاید هزینه همین اردوها به اندازه یک تبلیغ چند ثانیهای در تلویزیون یا چند کادر آگهی شرکتها در روزنامهها نباشد از خودتان میپرسید چرا باید این حمایت از ما دریغ شود که نتوانیم بیشتر از اینها برای کشورمان افتخارآفرینی کنیم. براستی حلقه گمشده موضوع کجاست که ما در بنبست اسپانسریگیر کردهایم و فقط مجبوریم حسرت آن را بخوریم؟
هزینههای کمرشکن یخنوردی
نبود اسپانسر در کنار هزینههای کمرشکن رشتهای چون یخنوردی، ارزش کار زهره عبدالهخانی را بیشتر نمایان میکند. وقتی از او درباره هزینههای این رشته سوال میکنیم با این اعداد و ارقام مواجه میشویم:
«شما اگر بخواهید وارد رشته یخنوردی بشوید قبل از هر چیز به تبر نیاز دارید که قیمت آن حدود چهار میلیون تومان است. البته همین تبر هم تیغههایش هر دو ماه یکبار کند میشود که هزینه تعویض آنها 700 هزار تومان است. یک جفت کفش یخنوردی هم کموبیش دو میلیون تومان قیمت دارد که تیغههای آن نیز مرتب باید عوض شود. قیمت کلاه مخصوص یخنوردی هم حدودا 500 هزار تومان است و برای خرید طناب و گیردههای آن نیز باید چیزی در حدود یک میلیون تومان هزینه کنید. که البته این تجهیزات هم استهلاک زیادی دارد. یک ورزشکار شاید در بهترین حالت ممکن بتواند هر سال چنین هزینههایی را تامین کند اما با هزینههای کمرشکن جذب مربی، تشکیل اردو و اعزام به مسابقات چگونه باید کنار آمد؟ من قهرمان ملی کشوری هستم که فقط اسم ملی را یدک میکشم و خودم یک نفری باید بر تمامیمشکلات فائق بیایم. من و خانوادهام به تنهایی.»
شاگردانی برای ساختن آینده
زهره عبدالهخانی این روزها اگرچه رویای ایستادن روی سکوی جهانی را در سر میپروراند، اما این تنها هدفش نیست. او شاگردان زیادی دارد و همه روزه مشغول انتقال تجربیات خود به آنهاست تا در کنار اهداف شخصی اش آینده یخنوردی کشور را هم بسازد: «هم در رده نونهالان چهار تا شش سال و هم در ردههای نوجوانان و جوانان من شاگردان زیادی دارم و نتیجه سالها تمرین و آزمون و خطا را به آنها انتقال میدهم. اما واقعیت این است که هر ورزشکاری در هر سطحی از توانایی نیاز به مربی دارد. من چون از دانش و تجربه بیشتری در مقایسه با شاگردانم برخوردار هستم میتوانم به آنها کمک کنم. اما قطعا خود من هم نیاز به یک مربی با تجربهتر و با دانشتر دارم تا ایراداتم را به من گوشزد کند. حتی از قهرمان المپیک هم انتظار نمیرود که خودش برای خودش طراحی و برنامهریزی تمرینی داشته باشد. یعنی حتی یک قهرمان المپیک هم برای موفقیت نیاز به کسی دارد که از خودش با تجربهتر است. البته من در سالهای گذشته در تجربیات آقای مسعود زینالی که خودشان نایب قهرمان یخنوردی آسیا هستند استفاده کردم و ایشان خیلی موثر بودند در نتایجی که من کسب کردم.»
رضا پورعالی / هفته نامه جام بانوان
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گروسی: مشکل تیم روحی و روانی است
شاهین بیانی در گفتوگو با «جامجم»: