نگاهی به انقلاب‌های رنگی؛ از گرجستان تا ایران

9 دی و رشته‌های مخملینی که پنبه شد

تحولات و دگرگونی‌های اجتماعی-سیاسی موجود در جوامع انسانی همواره تحت تاثیر دو پیش‌زمینه سخت و نرم قرار داشته است.
کد خبر: ۸۶۸۱۴۰

عصر انفجار اطلاعات، بخش اعظم قدرت را در تاثیرگذاری بر افکار عمومی ملت‌ها و جوامع مختلف خلاصه کرده، در مقابل؛ لشکرکشی‌های مسلحانه برای تغییر نظامات سیاسی-اجتماعی جوامع مختلف را با شکست آشکاری مواجه کرده است. نمونه آشکار شکست این رویکرد را می‌توان در فرورفتن دولت ایالات متحده در باتلاق افغانستان و عراق و اعتراف بانیان این جنگ‌ها به اشتباه محاسباتی خود در کنار تبعات بسیار منفی آن بر محبوبیت دولت ایالات متحده در نظر افکار عمومی جهان مشاهده نمود. این واقعیت‌ها کشورهای مهاجم و سلطه‌گر را به سمت و سوی جایگزینی استفاده از قدرت نرم به جای لشکرکشی نظامی برای رسیدن به اهداف استعماری خود سوق داده است. این یعنی استفاده از واژه‌های قشنگ و زیبا برای رسیدن به همان اهداف لشکرکشی نظامی!

در واقع در این شرایط؛ نیروی مهاجم به جای آن‌که آشکارا تهاجم و تخاصم خود را با به پرواز درآوردن جنگنده‌های خود و اصابت بمب‌های خوشه‌ای به زیرساخت‌های کشور مورد نظر نشان دهد، سعی می‌کند با استفاده ابزاری از مفاهیمی شریف و عامه‌پسند در کنار استفاده از مهره‌های نفوذی و مزدور برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی جامعه هدف، زمینه اردوکشی خیابانی خود به خودی مردم آن جامعه بر علیه ارزش‌های بومی حکومت مستقر را فراهم نموده، سپس تحت پوشش حمایت از حقوق مردم به اهداف از پیش تعریف شده خود برسد.

انقلاب‌های رنگی یا مخملین که در سال‌های اخیر از سوی غرب برای تغییر حکومت کشورهای شوروی سابق به کار گرفته شده است، نمودی واقعی از همین روش و رویکرد به حساب می‌آید. این الگوی تغییر رژیم تاکنون در کشورهای یوگسلاوی (2000)، گرجستان (2003)، اوکراین (2004) و قرقیزستان (2005) رخ داد و در جریان آنها، نوع جدیدی از جابه‌جایی قدرت سیاسی به شیوه‌ای آرام و مسالمت‌آمیز جلوه‌گر شد.

انقلاب رنگی(Color revolution) یا انقلاب مخملی(velvet revolution) درواقع از جمله شیوه‌های جدید تغییر رژیم در آغاز سده بیست و یکم است که تاکنون با حمایت غرب علیه نظام‌های سیاسی باقیمانده از دوره جنگ سرد، در کشورهای اروپای شرقی و جمهوری‌های استقلال‌یافته از شوروی سابق، روی داده است. «انقلاب رنگی» پدیده‌ای نوین و مربوط به دوران پس از جنگ سرد است که در ذیل مدل‌های شناخته شده و کلاسیک جامعه شناسی سیاسی در باب تغییرات و دگرگونی‌های اجتماعی نمی‌گنجد. منظور از انقلاب رنگی که با عناوینی نظیر «انقلاب آرام»، «انقلاب خاموش»، «انقلاب مخملی»، «انقلاب گل‌رز»، «انقلاب نارنجی»، «انقلاب لاله»، «انقلاب کاج» و … شناخته می‌شود، تغییر رژیم بدون خشونت و کشتار است که از طریق اعتراض‌های مدنی و یا تحصن‌های گسترده حاصل می‌گردد. بر اساس آنچه گفته شد، طبیعتا انقلاب رنگی بیش از هر چیز، امکانات نوینی را که روند جهانی شدن در اختیار بشر امروز نهاده، به خدمت می‌گیرد. بر این اساس، در دنیای جهانی‌شده کنونی، مسأله مرکزی، تأثیر بر افکار عمومی است و حلقه مرکزی برای این تأثیر، رسانه‌های جمعی و ارتباطات جهانی می‌باشند و جهانی شدن، این امکان را به وجود آورده که شبکه ارتباطات، تبدیل به عمل جمعی و حرکت جمعی شود.

انقلابی‌گری به شیوه پست‌مدرن

به این معنا، انقلابیون پست‌مدرن، از فراگرد جهانی شدن سود می‌جویند. در گرجستان، جنبشی که انقلاب گل سرخ را به پیروزی رساند، جنبش «کافیست» نام داشت. این جنبش، در طول مبارزات خود، فیلمی را از طریق تلویزیون‌های مداربسته و کابلی به نمایش گذارد که بیش از هر چیز بر جوانان تفلیس و بسیج آنها تأثیر گذاشت. عنوان این فیلم، «دیکتاتور را سرنگون کنید!» بود که گزارشی از سرنگونی میلوشویچ در یوگسلاوی به شمار می‌رفت. این نمایش، نوعی احساس این‌همانی به وجود آورد که گویی می‌توان عین همان سناریو را در تفلیس نیز پیش برد.

پول‌هایی که برای انقلاب‌های رنگی هزینه شد

در سال 2006، حدود 124 میلیون دلار از بودجه ایالات متحده، به تشکیل «سپاه واکنش سریع» برای شرکت در انقلاب‌های رنگی اختصاص یافت.

همچنین، در خلال انقلاب رز، بنیاد سورس یک کانال تلویزیونی سراسری را با نام روستاوی 2 تأسیس کرد که مجهز به اکیپ‌های مشاوران تبلیغاتی و سیاسی خارجی به منظور کمک به مخالفین بود. این شبکه، در خلال بحران پارلمانی، به فعالیت شبانه‌روزی و پوشش خبری بسیار وسیع از فعالیت‌ها و سیاست‌های مخالفین و همچنین تظاهرات و اعتراضات مردمی پرداخت و توانست تأثیر بسزایی در بسیج حمایت مردمی ایفا کند.

ناکامی سناریوی تکراری در ایران

مرور حوادث تلخ پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 نیز به خوبی نشان دهنده تلاش سران معترضین برای به ثمر رساندن یک انقلاب رنگی دیگر در سطح ایران است. انقلابی که این بار نه نارنجی، که سبز بود. حمایت آشکار غرب و در راس آن دولت ایالات متحده از اغتشاشات خیابانی سال 1388 برای هر فردی یادآور تجربه دیکتاتوری خیابانی شکل گرفته در گرجستان، اوکراین و کشورهایی از این دست بود. مساله‌ای که البته به علت تفاوت ماهوی انقلاب اسلامی و فضای فرهنگی-اجتماعی جامعه انقلابی ایران، هیچ گاه به سرمنزل مقصود خود نرسید و در روز 9 دی همان سال با حضور گسترده مردم انقلابی ایران در اجتماعات میلیونی در نطفه خفه شد.

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی همان روزهای ابتدایی بحران با درک موقعیت پیش آمده، به خیال باطل دشمن در این زمینه اشاره کرده، فرمودند: «این کاری که در داخل، ناشیانه از بعضی سر زد، اینها را به طمع انداخت، خیال کردند ایران هم گرجستان است (!) یک سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی چند سال قبل از این، طبق ادعای خودش که در رسانه‌ها و در بعضی از مطبوعات نقل شد، گفت من ده میلیون دلار خرج کردم، در گرجستان انقلاب مخملی راه انداختم؛ حکومتی را بردم، حکومتی را آوردم. احمق‌ها خیال کردند جمهوری اسلامی، ایران و این ملت عظیم هم مثل آنجاست. ایران را با کجا مقایسه می‌کنید!؟ مشکل دشمنان ما این است که هنوز هم ملت ایران را نشناختند.»عظمت ناشناخته ملت ایران بی‌شک همان بود که در نهم دی‌ماه سال 1388 خود را نشان داد تا بار دیگر خاص بودن انقلاب اسلامی و عدم پیروی آن از قوانین ثابت آمریکا برای استعمار سیاسی و فرهنگی ملت‌ها را به رخ جهانیان بکشاند.

محسن فرهادی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها