میترسم از خانه خارج شوم و یکدفعه یک هواپیما یا موشک و یا هر چیز دیگری که نتوانسته بر جاذبه شما غلبه کند، روی سرم بیفتد. حتی گاهی خوشحال میشوم که خیلی موجودات نمیتوانند پرواز کنند. مثلا مایه مسرت و شادمانی است که یک فیل یا شترمرغ یا حتی گاو پرواز نمیکند، چون اگر اینها میخواستند پرواز کنند و آن بالا هوس میکردند خود را از بار هستی خلاص کنند، آنوقت این پایین ما زیر مقولاتشان دفن میشدیم.
حتی بنده میترسم سوار آسانسور شوم. اگر آسانسورها نتوانند برای لحظهای بر این کشف شما غلبه کنند، میدانید امکان دارد دیگر اثری از ما باقی نماند.
کاش مثل شاعر ما سهراب سپهری زیر درخت نارون یا سرو لمیده بودید و هیچ میوهای بر سر مبارکتان نمیافتاد. آن وقت نهایتا دست بالا شعر گل و بلبلی میسرودید. کاش همانوقت همسرتان یک ظرف چینی را به سمت سر شما پرتاب میکرد تا شما به فکر این نیفتید که اجسام همیشه از بالا به پایین میافتند. من گاهی میترسم این جاذبه شما ماه و تمام سیستم فاضلابش و حتی منظومه شمسی و همه جوارحش را بر سر ما فرود آورد. همه اینها را گفتم تا درد دلی کرده باشم. آخر نمیدانید زیر خط فقر و بار تورم، نیروی جاذبه چه فشاری به چهار ستون بدن میآورد. همانطور که شما طبق قانون سومتان گفتهاید که هر نیرویی به جسمی وارد شود، نیرویی برابر و در جهت مخالف وجود دارد. ما هم الان تحتتاثیر دو نیروی مخالف رکود و تورم داریم از وسط به نیمه مساوی تقسیم میشویم.
اگر نمیتوانید برای جاذبه و بار تورم کاری کنید، لااقل با همولایتیهایتان صحبتی بکنید تا به قولشان درباره برجام عمل کنند. دیگر کمر همت ما توانایی تحمل این همه نیرو را ندارد.
باقی بقایتان.
علیرضا لبش - جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد