پیرمرد صاحب مغازه روی صندلی مینشیند و کلاهش را از سرش برمیدارد روی پایش میگذارد نفسی تازه میکند و دستی روی سرش میکشد و با لهجه ارمنی از گذشته مغازه و خیابان لالهزار و از تغییر کوچهها و گذرها میگوید.
با دستش رو به روی مغازهاش را نشان میدهد «اینجا یک گذر باریک با یک طاقی و این پاساژ خانهای قدیمی بود».
وقتی از خاطراتش میگوید چشمانش برق میزند و نگاهش در افق گم میشود مثل پدری که میخواهد خاطرات کودکی فرزندش را مرور کند «80 سال است که من و پدرم این مغازه آهنگری را میگردانیم
در گذشتههای نهچندان دور خیابان لالهزار زنده بود و شاد و بین تمام خیابانهای تهران، آن قدر زرق و برق داشت که میدرخشید، مثل حالا برای درخشیدن به این همه چراغ و لوستر نیازی نداشت.
وقتی وارد خیابان میشدی صدای هیاهوی تبلیغ برای فیلم وتئاتر و خوانندهها خیابان را پر میکرد و آدم را در انتخاب هر کدام به تردید میانداخت.
اینجا روزگاری 15 سینما و چند سالن تئاتر وجود داشت. خیابان پاتوق هنرمندان و کافهها پاتوق مردها وتفکرات مختلف سیاسی شان بود که گردهم از هر دری بگویند.
اما طلا فروشی و لباس و پارچه فروشیهای هم محل فخرفروشی اعیان و از ما بهتران بود تا لباسهایی به سبک مد روز اروپا بپوشند و در این خیابان جولان بدهند.
کمی پایینتر از این کوچه اولین مغازه گلفروشی تهران قرار داشت و میوهفروشی آقا صمد که میوههای درجه یکش خیلی از اعیان را برای خرید به لالهزار میکشاند.
گراندهتل، طلافروشی مظفری سریال هزار دستان هم در این خیابان بودند و پدرم از آنها حکایتها داشت.
خیاط خانه جنرال مد و مد پاریس و پارچهفروشی گیو و قنادی نوشین و عکاسی مادام لیلیان و کلاهفروشی.
همه اینها کنارهم هویت لالهزار بودند، لالهزار هم هویت تهران بود. خنده تلخی میکند و میگوید سالهاست که با تعطیل شدن آنها لالهزار از پا افتاده و مثل من پیر و خسته شده است .»
لالهزار خیابانی قدیمی است که در دوره ناصرالدین شاه با چراغ زنبوریها و سنگفرش، میان باغ بزرگی که مملو از لاله بود سبز شد تا یادآور شانزهلیزه پاریس باشد.
کم کم بعد از مشروطه و در دوره رضاشاه پدر با ساخته شدن سینماها و سالن تئاترها و دفاتر روزنامهها واحزاب و کافهها و تجارتخانهها و مغازههای شیک به اوج شهرت خود رسید و نماد نوگرایی و مرکز فرهنگی و هنری تهران شد.
اما بعد از انقلاب با گسترش تهران، خیابان کارکرد سابق خود را از دست داد و از آن همه شهرت فقط تنها خاطرهای برای کسانی که گذشته این خیابان را به یاد دارند باقیمانده است.
از خیابان انقلاب که وارد لالهزار میشوید بیشتر مغازهها لوستر، چراغ و وسایل الکتریکی میفروشند. این خیابان بورس فروش لوستر و بیشتر چراغهای که برای باغ، باغچه، حیاط، نمای ساختمان و فضای باز حتی معابر آبنماها استفاده میشوند، است.
فروشنده جوان یکی از این مغازهها میگوید «توسعه شبکه برق و نیاز روزافزون به کالاهای الکتریکی و سبک معماری جدید که وجود نور را در داخل و نمای خارج خانهها الزامی کرده است از جمله عواملی هستند که باعث رونق این صنف شده است.
در این مغازهها علاوهبر لوستر انواع لامپهای نئون، چراغهای دیوارکوب، پروژکتور و روشناییهای هوشمند و چراغهای دفنی و هالوژنها فروخته میشوند.
وی ادامه میدهد که نمیداند چرا اینجا بورس فروش لوازم الکتریکی شده، اما از پدربزرگش شنیده است که اولین نیروگاه برق که آن زمان کارخانه برق میگفتند
در خیابان چراغ برق یا امیرکبیر کنونی انتهای لالهزار قرار داشته و اولین مغازه الکتریکی با عنوان ساسانیان از گذشتههای دور در اینجا فعال بوده است، اما نمیداند که آیا اینها میتواند دلیلی برای بورس فروش لوازم الکتریکی شدن این خیابان باشد.
به سمت جنوب خیابان که حرکت کنید و چشم را از درخشش چراغها و نور مغازهها به سمت طبقات بالای آنها به چرخانید، دیوارهای دود گرفته و بناهای قدیم هتلها و سردر سینماهای متروک رودکی، سارا و ایران افول این خیابان را فریاد میزنند.
مجسمه تنهای تئاتر تهران و خیاطخانههای قدیمی و سریدوزیهای لباس و خانه فرسوده اتحادیه که تا مرز تخریب پیش رفت و گراندهتلی که حالا انبار شده هم همین وضعیت را دارد. همه نشانه شکوه از دست رفته لالهزار را به رخ میکشند.
خیابان لالهزار بین خیابان انقلاب در شمال و میدان توپخانه یا امام خمینی در جنوب و سعدی در شرق و فردوسی در غرب قرار گرفته است.
خیابانهای مهران، برلن، کوشک یا شهید تقوی، منوچهری و جمهوری هم از این خیابان عبور میکنند.
اگر قصد رفتن به این خیابان را داشتید، اتوبوسهای تندروی خیابان انقلاب و مترو دروازه دولت مناسبترین مسیر برای رسیدن به شمال خیابان و مترو و پایانههای اتوبوسهای میدان توپخانه بهترین مسیر برای رفتن به جنوب آن هستند.
اکرم بیگی
ضمیمه چمدان
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد