در گفت‌وگو با علی نجفی‌توانا، حقوقدان و جرم‌شناس

جایگزینی برای قصاص اسیدپاشی نباید در نظر گرفت

«خواب بودیم، حس کردم صورتم می‌سوزد. بیدار که شدم جایی را نمی‌دیدم، می‌سوختم. اسید کار خودش را کرده بود و نابینا شدم.» این خاطره سمیه است از شب واقعه؛ همان شبی که سرنوشت او و رعنا، دخترش به وسیله اسید به یکباره تغییر کرد. شوهر رعنا که زندگی مشترکشان را رو به پایان می‌دید و از قصد جدایی سمیه باخبر بود، تصمیم گرفت رویش اسید بپاشد تا دیگر زندگی سمیه روی خوش نبیند. سمیه چند ماه پیش از دنیا رفت. مردم بم، هیچ‌گاه خاطره بامداد آن روز را فراموش نخواهند کرد، صبح روزی که سمیه فریاد می‌زد «سوختم، سوختم»
کد خبر: ۸۵۸۵۲۶

این فقط یک مورد از چندین موارد قربانیان و بزه‌دیدگان اسید است. اسیدپاشی را شدیدترین نوع خشونت می‌دانند که اغلب قربانیان آن زنان و دختران هستند. از آمار دقیق آن چیزی در دست نیست، اما در تمام این سال‌ها، تنها یک مورد از مجرمان اسیدپاش مورد قصاص قرار گرفته‌اند. اسفند سال گذشته، حکم قصاص یک چشم با حضور و نظارت کامل پزشکان متخصص اجرا شد و به مجرم پرونده، مجتبی، مهلت داده شد دیه و هزینه درمان قربانی اسیدپاشی را پرداخت کند تا حکم قصاص چشم دیگر اجرا نشود. مجتبی به قصاص عضو ـ نابینایی کامل هر دو چشم - و پرداخت دیه و ده سال زندان محکوم شده بود. معروف‌ترین پرونده اسیدپاشی متعلق به آمنه بهرامی بود؛ زنی که چندی بعد مجرم را بخشید، اما به نظر می‌رسد مرتکبان این جرم، به هر دلیل تحت اقدامات تنبیهی قرار نمی‌گیرند. فقط مدتی در زندان به سر می‌برند و با پرداخت دیه‌ای اندک به جامعه بازمی‌گردند.

به سراغ علی نجفی‌توانا، جرم‌شناس و وکیل پایه یک دادگستری رفتیم تا علت را جویا شویم. آیا قوانین تنبیهی جهت کاهش جرم، ناکارآمد و ناکافی است؟ ریشه‌های جرم شناختی اسیدپاشی چیست و به چه علت رو به گسترش است؟ اینها چند پرسشی است که در گفت‌وگو با نجفی‌توانا مطرح کردیم. مشروح آن را در ذیل بخوانیم.

با وجود این‌که اسیدپاشی جرم است و ذیل قصاص دسته‌بندی می‌شود، به چه دلیل وقوع آن رو به گسترش است؟ آیا خلأ قانونی در این زمینه وجود دارد؟

اسیدپاشی یک واکنش انسانی است که عمدتا برای انتقام انجام می‌شود و در سال‌های اخیر رشد فراوانی یافته است که معمولا توسط مردان روی دخترانی که مورد علاقه آنها هستند و به دنبال ازدواج با آنها هستند، اتفاق می‌افتد. از لحاظ روا‌ن‌شناسی معمولا این افراد دارای حس انتقامجویانه بسیار قوی، آستانه مقاومت ضعیف و تحریک‌پذیری بالا هستند و معمولا اشخاصی احساسی تلقی می‌شوند، البته اظهار نظرهای گوناگونی در این‌باره می‌شود. مثلا بیان می‌شود افرادی که اقدام به این کار می‌کنند، بیمار هستند، اما به نظر من نمی‌توان این نظر را تعمیم داد. در برخورد با این نوع جرایم در کشورهای اسلامی دو رویکرد متفاوت را شاهد هستیم. اگر اسیدپاشی موجب از بین رفتن عضوی از اعضای بدن شود، امکان اجرای حکم قصاص وجود دارد. اگر باعث قتل یا از بین رفتن یک عضو نشود، معمولا دیه پرداخت می‌شود و شخص اسیدپاش همچنین به مجازات حبس محکوم می‌شود. برای پیشگیری از این نوع جرایم بایستی اولا آموزش عمومی افزایش بیابد و درخصوص اعمال مجازات قانون ویژه و خاصی برای این نوع جرایم پیش‌بینی شود و در عین حال خانواده باید حساس شوند تا با فرهنگسازی از ورود این نوع جرایم خودداری شود. از سوی دیگر باید بررسی کرد که چرا اسیدپاشی؟ چرا این کار صورت می‌گیرد؟ عده‌ای حتی به شخص قربانی هم خرده می‌گیرند و او را مقصر و قربانی معرفی می‌کنند، در صورتی که این برداشت اشتباه است. خشونتی که در میان عده‌ای از افراد نهادینه شده است، منجر به این عمل نابه هنجار می‌شود.

به چه دلیل تا به حال تنها یک حکم محکومان اسیدپاشی اجرا شده است؟ آیا قانونگذار به فکر مجازاتی دیگر است یا دستگاه قضایی ناتوان از اجراست؟

در نظر بگیرید در این نوع جرایم اگر جنبه قصاص داشته باشد، هیچ وقت جایگزین‌ها اعمال نمی‌شود. مجازات جایگزین هیچ‌گاه برای حدود و قصاص قابل تصور نیست و اعمال نمی‌شود. مجازات جایگزین برای حدود و قصاص قابل اجرا نیست. فقط برای جرایم سبک که دارای مجازات ضعیف‌تری هستند و از درجه شش به بعد می‌باشند، این نوع مجازات‌ها را می‌توان به مجازات جایگزین تبدیل کرد، ولی برای جرایم جنایی مثل اسیدپاشی، تهدید به آن، قتل یا ضرب و جرح‌های سنگین معمولا جایگزین آن امکان اجرایی ندارد، اما مساله‌ای که باید به آن توجه کرد این است که رویکرد مجازات محوری از قوانین برداشته شود و جامعه دائما به دنبال اعمال مجازات نباشد. این صحیح است که اسیدپاشی موجب جریحه‌دار شدن وجدان جمعی و از همه مهمتر ترس در جامعه می‌شود، اما راه‌حل مقابله با آن تنها اعمال مجازات شدید نیست. مساله حائز اهمیت دیگر این است که در گذشته قانونی مختص اسیدپاشی وجود داشت، اما بعد از قانون مجازات اسلامی سال 1392 مقررات تغییر کرد و قصاص به صورت مطلق در همه موارد قابل اجرا بود و به سبب ارتکاب جرم توجهی نمی‌شود. شاید حتی همین مساله موجب شده است که قصاص این جرم، اجرا نشود و خیلی از مجرمان بلاتکلیف در زندان باشند. مساله‌ای که شما به آن اشاره می‌کنید، این است که در گذشته با استفاده از مماثلت عرفی، سعی داشتند همان میزان آسیب‌دیدگی را در فرد اسیدپاش اجرا کنند، اما این کار تنها جراحت در یک فرد ایجاد می‌کرد و جنبه بازدارندگی نداشت. به همین دلیل سیستم قضایی تصمیم گرفت مجازات دیه و حبس را جایگزین کند.

با توجه به گسترش روزافزون اسیدپاشی در صورت اجرا نشدن حکم، شاهد افزایش حجم زندان‌ها با مجرمانی بلاتکلیف نخواهیم بود؟ در این زمینه نظر شما چیست؟

زندان به هر حال خودش یک نوع مجازات است و در واقع چون امکان قصاص نیست، سعی می‌کنند مجرمان اسیدپاش را در زندان نگاه دارند تا به جای قصاص، به این وسیله و توسط زندان که به نوعی مجازات سالب آزادی یک فرد است، تنبیه شوند. البته از سوی دیگر باید توجه داشت مجازات اقدام مناسبی نیست به نظر بنده باید رویکرد دیگری پیگیری شود، اما چون در حال حاضر به هر دلیلی امکان قصاص نیست، باید زندان پاسخگوی این افراد باشد و نقش تنبیهی داشته باشد. فرهنگسازی حتی درون زندان هم بسیار مهم است و باید به گونه‌ای باشد که فردی که به جرم اسیدپاشی داخل زندان است، از کارش نادم و پشیمان باشد. مساله دیگری که بنده همواره بر آن تاکید داشتم، این است که در کنار مجازات‌هایی که قانون مجازات اسلامی آنها را تعیین کرده است، باید مجازات‌های عرفی هم وجود داشته باشد. گرچه باید مجازات‌هایی قطعی در این زمینه وجود داشته باشد، اما مجازات‌های عرفی هم در این موضوع راهگشاست. همچنین اگر دقت کنید هرقدر مجازات جرایم تشدید شود، باز هم شاهد ارتکاب آن به صورت وسیع در سطح جامعه هستیم. به عنوان مثال همین اسیدپاشی، میزان این جرم نه‌تنها کاهش پیدا نکرده که افزایش هم پیدا کرده است. برای ریشه‌یابی اسیدپاشی، باید راه برای جامعه‌شناسان و روان‌شناسان هم باز باشد، به هر حال این پدیده نیازمند ریشه‌یابی دقیق است، در کنار این موضوع، اسیدپاشی از منظر جرم‌شناختی هم نیازمند بررسی است. به عنوان مثال، اگر بعد از ارتکاب اسیدپاشی، به سراغ مرتکبش بروید، می‌بینید که از کارش پشیمان و نادم است. همین مساله نشان می‌دهد نباید صرفا به قوانین و اعمال مجازات تکیه کرد، بلکه باید سراغ درمان هم رفت. همان مثل معروفی که می‌گوید: «پیشگیری بهتر از درمان است.»

به عنوان یک حقوقدان و جرم‌شناس، قوانین حمایتی از قربانیان اسیدپاشی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر می‌رسد بزه‌دیدگان بعد از آن، تنها به دیه اندکی که به آنها پرداخت می‌شود، دلخوش می‌کنند و حمایتی از سوی دولت برای آنها انجام نمی‌شود.

قانون در این خصوص ساکت است، بحث حمایت از قربانیان جرایم هنوز در کشور ما جا نیفتاده است و از سوی دیگر دولت در این مورد باید اقدام به طرح بیمه خاصی کند و تا این لحظه این امر پیش‌بینی نشده است. البته احداث یک صندوق به نام حمایت از قربانیان در این زمینه بسیار مهم است، مخصوصا برای مجرمانی که فرار می‌کنند و به هر دلیلی امکان حمایت از قربانیان را باقی نمی‌گذارند. این صندوق می‌تواند راهگشا و بسیار کمک باشد. در کل برای این نوع قربانیان به خصوص زنان و دختران، قانون حمایتی خاصی وجود ندارد. به نظر می‌رسد قانونگذار باید با تصویب بیمه مناسب از این قربانیان به ویژه دختران جوانی که شانس زندگی موفق را از دست می‌دهند، گامی در جهت حمایت از قربانیان اسیدپاشی بردارد. همچنین، خسارت معنوی و جبران آن هم در این زمینه بسیار موثر است. اگر امکان مطالبه خسارت معنوی در کنار مجازات و... فراهم شود، قربانی احساس تنهایی و ضعف نمی‌کند. باید بیاموزیم و یاد بگیریم خشونت را نباید با خشونت جواب داد.

ثمین چراغی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها