به گزارش جام جم سیما،حال به بهانه پخش مجموعه تلویزیونی «نفس گرم» از شبکه یک سیما که محوریت آن را زنی مومن به نام ملیحه نداف به عهده دارد، نگاهی به شخصیتهای یاد شده میاندازیم.
سفر سبز
این مجموعه پربیننده که همه ساله در ایام محرم شاهد بازپخش آن از شبکههای گوناگون هستیم، یکی از بهترین شخصیتها در این حوزه را با خود دارد.
حاج رضا نمونه یک مسلمان معتقد است که باورپذیر و در عین حال دوستداشتنی و خالی از اغراق از کار درآمده است.
برای نمونه میتوان به برخورد مهربانانه او با دنیل پس از سوءتفاهم دخترش (زهره) نسبت به او اشاره کرد که نوع دوستی دلنشینی در آن موج میزند.
اعتقاد او به یکسری اصول بدون توجه به نفع یا ضرر خویش، جانمایه شخصیت حاج رضاست که نمونهاش را در برخورد با شاگرد سابقش (فتاح) مشاهده میکنیم.
با همه اینها حاج رضا نسبت به او نیز خوددار بوده و از ریختن آبرویش در رابطه با پول نزول دادن، پرهیز میکند.
با این حال در برابر ظلم هم سکوت نکرده و همچون یک مسلمان واقعی در برابر آن ایستادگی کرده و به دفاع از دنیلی میپردازد که به بیگناهیاش باور قلبی دارد.
ارتباط دوستانه او با پدر سرکیس نیز بسیار خوب از کار درآمده و بر رابطه دوستانه ایرانیان با دیگر مذاهب صحه میگذارد.
پردهنشین
در این مجموعه که کارگردانیاش را بهروز شعیبی بر عهده داشته، شاهد حضور پررنگ و تاثیرگذار یک روحانی به نام حاج آقا شهیدی هستیم که خوب پرورانده شده و به قلب مخاطب نفوذ میکند.
شخصیتی دوستداشتنی با یک آرامش درونی که تاثیر مثبتی روی فضای پیرامون خود داشته و سادهزیستیاش کاملا باورپذیر و دلنشین جلوه میکند.
در حقیقت نقطه قوت اصلی این مجموعه خود شخصیت شهیدی است که تکبعدی از کار درنیامده و مخاطب را به سوی همذاتپنداری با خویش سوق میدهد.
نویسندگان فیلمنامه پردهنشین در خلق این شخصیت درخشان نگاهی به علمای روحانی و سبک زندگی آنان داشتهاند.
به همین خاطر هم حاج آقا شهیدی در کنار تدریس در حوزه و مدیریت آن، به کشاورزی هم مشغول است.
او در عین حال هنگام به دردسر افتادن پسرش به واسطه فعالیت تجاری از مقام و موقعیت خویش در این رابطه استفاده نکرده و به قانون تمام و کمال احترام میگذارد.
مدینه
ساختههای تلویزیونی سیروس مقدم وجوه مشترک بسیار دارند که یکی از آنها حضور پررنگ زنان در پیشبرد داستان است.
در میان شخصیتهای یاد شده مدینه نمونه درخشانی به حساب میآید که علایق مذهبی قوی داشته و به واسطه همان هم در برابر مشکلات زانو نزده و با تکیه بر اعتقادات دینی خویش بر آنها غلبه میکند.
از مرگ ناگهانی و تلخ همسرش در دریا گرفته تا ورشکستگی کارخانه و مشکلات عدیده پسرخواندهاش (بهمن) که تحت تاثیر تلقینهای مادرش (روحی) قرار دارد.
مشکل پیش آمده برای مدینه نیز که میتواند نابینایی را برایش به همراه داشته باشد، به مثابه امتحانی الهی برای اوست تا ایمان خود را محک زده و در بوته آزمایشی سخت قرار گیرد در نهایت هم از آن پیروز و سربلند بیرون میآید.
او یک فرشته بود
علیرضا افخمی در این مجموعه به سراغ موضوعی نو و کمتر پرداخته شده رفته (البته در زمان خودش) و تلاش کرده تا شیطان را در قالب یک جسم به تصویر بکشد.
زن جوانی که تنها صورتی انسانی داشته و به بهانه یک سانحه رانندگی خود را در مسیر زندگی مرد جوان مومنی قرار میدهد تا عیار ایمان او را بسنجد.
روحانی مسجد محل یکی از شخصیتهای جذاب و کلیدی او یک فرشته بود به حساب میآید که سکانس درخشان مواجهاش با دختر جوان همچنان در یاد مخاطبان این مجموعه باقی مانده است.
او به عنوان یک شخصیت مذهبی به مقابله با شیطان پنهان در درون این دختر رفته و برخلاف دیگر شخصیتها موفق به عقب راندنش میشود.
روز رفتن
رضا کریمی در روز رفتن قصه خود را بر پایه شخصیتی قرار داده که نیمی از صورتش به شکل دلخراشی سوخته و حال برای انتقام به سراغ آدمهای مختلفی رفته و قتلهایی زنجیرهای را شکل میدهد.
اما قهرمان داستان حاج رحیم سرپولکی است که در روستایی اطراف تهران به عنوان روحانی مشغول به کار بوده و پس از دیدن جسد برادر دوقلوی خود که از وجودش بیخبر بوده با سروان پرتو برای به دام انداختن قاتل همراه میشود.
حاج رحیم که در قالب کریم فرو رفته با حضور در خانه شلوغ و پرجمعیت اجارهای برادرش به شکل باورپذیری روی تکتک آنها تاثیر گذاشته و فضای دلنشینتری به این خانه میبخشد.
در عین حال صلابت و شجاعتی در مواجهه با قاتل از خود نشان میدهد که تنها مختص به مردان اهل دین و دیانت است.
سربداران
در میان مجموعههای تاریخی تلویزیون هم نمونههایی ـ با موضوع یاد شده ـ به چشم میخورد که یکی از شاخصترین آنها شیخ حسن جوری سربداران است.
شیخ حسن جوری پس از به قتل رسیدن شیخ خلیفه مازندرانی به دست مخالفانش، مورد توجه مریدان شیخ مازندرانی قرار گرفته و به حلقه مریدانش درآمد و نهضت ضدمغولان را با نام سربداران پایهریزی کردند.
شیخ حسن که ایلخانهای مغول را مسئول مشکلات و نابسامانیها میدانست، برای فراهم کردن زمینههای قیام، هوشیارانه عمل کرده و به عمق روح و روان عامه مردم نفوذ کرد.
نفوذ کلام و بیان فصیح از نکات کلیدی این شخصیت است که توسط نجفی به بهترین شکل به تصویر کشیده شده و مخاطب را به همذاتپنداری با شیخ وا میدارد. در واقع عنصر دوست داشتن قهرمان توسط مخاطب که رکن اصلی درام به حساب میآید.
در اینجا تمام و کمال رعایت شده و مخاطب وی را دارای این خصوصیات میبیند. سحر کلام او در ادامه به دشمنیهای بسیار منجر شده که از جمله آنها میتوان به وجیه الدین مسعود باشتینی (والی باشتین) اشاره کرد که از شیخ ترسیده و به دنبال فرصتی برای از بین بردنش است.
تنهایی لیلا
بهرز شعیبی که پیش از این در فیلم سینمایی طلا و مس ساخته همایون اسعدیان در نقش یک طلبه(سید رضا) ظاهر شده و پرده نشین را هم با محوریت یک روحانی کارگردانی کرده، در تنهایی لیلا در نقش محمد (خادم امامزاده) ظاهر شده است.
شخصیت آرام و مومنی که مورد احترام اهل محل بوده و رفتارهایش کاملا منطبق بر آموزههای دینی میباشد.
برای نمونه میتوان به سکانس پناه آوردن لیلا که اتومبیلش خراب شده به امامزاده و شب ماندنش در آنجا و نوع برخورد محمد با این قضیه اشاره کرد.
عشق شکل گرفته میان او و لیلا نیز از جنس عشقهای معمولی نبوده و رگههایی از عشق آسمانی را با خود دارد که لیلا را از دنیای خود بیرون کشیده و وارد دنیای تازهای میکند.
در عین حال محمد به هیچ وجه شخصیتی منفعل نبوده و روی بسیاری از اطرافیان خود نیز تاثیری عمیق بر جا گذاشته که نمونه آن را در شخصیت لطیف میبینیم.
جوان شر و بیکاری که پس از دوستی با محمد سر به راه شده و زندگی آرامی را در پیش گرفته است.
سکانس مرگ مظلومانه محمد روی تخت بیمارستان بر اثر ایست قلبی نقطه عطف مهم قسمتهای ابتدایی تنهایی لیلاست که مخاطب را شوکه کرده و تاثیری عمیق بر جا میگذارد.
محمد جلیلوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد