در این بازار رنگارنگ، چشمم به بخش فرهنگ و هنر میخورد. خرید و فروش کتاب، حمایت از تولید آلبوم موسیقی و البته بخش «انتشارات» که به نظرم جذابتر از سایر بخشها میرسد. «اندیشه خود را ماندگار کنید. چاپ و نشر آثار شما. مجوز رسمی. کمترین هزینه. اقساط»، «نشر کلیه آثار. نمایشنامه، فیلمنامه، سرگذشت و تبدیل پایاننامه به کتاب»، «فردا دیر است. چاپ و نشر آثار شما. حرفهای و فوری و ارزان» و... چاپ سرگذشت چراغ میزند تا توجه بگیرد. چون تا جایی که به خاطر دارم کمتر پدربزرگ و مادربزرگی را دیدهام که معتقد نباشد اگر سرنوشتش را بنویسد خودش یک کتاب سوزناک میشود. برای همین برای خودم یک پدربزرگ خیالی دست و پا میکنم. از همینهایی که در زندگی خیلی سختی کشیدند و پر از تجربهاند.
خاطره بیاور، 45 روزه کتاب ببر!
به یکی از همین چاپهای فوری و ارزان و اقساط زنگ میزنم و میگویم: «میخواهیم دفتر خاطرات پدربزرگمان را چاپ کنیم و به مناسبت تولدش هدیه بدهیم.» آقای مسئول نشر میگوید باید دفتر خاطرات را برایشان ببرم تا تایپ، صفحهبندی و طراحی جلد شود. بعد هم از خانه کتاب شابک، از کتابخانه ملی، فیپا و از وزارت ارشاد برایش مجوز بگیرند. تاکید میکنم باید به موقع برای تولدش برسد. او میگوید بستگی به سرعت عمل خودم در پیگیری کارها دارد، اما بیشتر از 45 روز زمان نمیبرد. قیمت هم از یک میلیون تومان شروع میشود. میپرسم برای 500 نسخه چقدر باید هزینه کنم، جواب میدهد حداقل 3 میلیون تومان و با تعجب میپرسد این تعداد به چه دردم میخورد؟ فوقش 100 نسخه را بین اقوام و آشنایان پخش کنم با 400 تای بقیه قرار است چه کنیم؟ من هم متعجب سوال میکنم مگر شما پخش نمیکنید؟ با تعلل میگوید «بله. بخواهید پخش هم میکنیم، هزینهتان بالاتر میرود.» به نشر دیگری هم که آگهی داده زنگ میزنم و او همینها را میگوید منتها با کمی تفاوت در قیمت؛ 100 جلد 700 هزار تومان. لااقل این یکی کمی منصفتر است و 300 تومان ارزانتر قیمت میدهد.
با 2 میلیون و 500 هزار تومان نویسنده شوید
داستان خاطرات پدربزرگ خیالی تکراری میشود. سومین چاپ و نشر فوری کتاب که گوشی را برمیدارد میگویم: «مجموعه داستانی دارم که هیچ کدام از نشرهای فعال در ادبیات چاپش نکردند. گفتهاند خیلی بیکیفت است، اما من دوست دارم حتما کتابم را چاپ کنم.» او هم با لحنی امیدوار میگوید: «من چاپ میکنم. مشکلی ندارد. در هر تیراژی که خودتان بخواهید منتشر میشود.» قیمت را برای تیراژ 1000 نسخه از کتاب 90 صفحهای میپرسم و او هم شروع میکند به حساب و کتاب. از صدای تقتق ماشین حساب که از آن طرف خط میآید، متوجه میشوم. در نهایت پاسخ میدهد باید برای هر جلد 2500 تومان بپردازم. در کل 2 میلیون و 500 هزار تومان.» یعنی برای این که کسی کتاب بیکیفیتی که ارزش خواندن ندارد به چاپ برساند و احساس نویسنده بودن کند، تنها هزینهای که باید بکند، هزینه اقتصادی است.
گرچه چاپ کتاب بیشتر کاری صنعتی است تا فرهنگی صرف، اما بهتر است برای جلوگیری از آسیبهای کتابسازی کنترل و کارشناسی بیشتری روی کار نشر انجام شود |
سفارش چاپ کتاب به سادگی سفارش کیک تولد از قنادی سر محل پیش میرود. انگار زنگ بزنی و بگویی فردا شب تولد است، تعداد مهمانها را بگویی و نوع تزیین و مزه کیک را که شکلاتی باشد یا میوهای مشخص کنی. او هم قیمت را بگوید و قول بدهد به موقع برای تولد آمادهاش کند. انگار نه انگار که کتاب است و حاصل تولید فکری یک آدم و میخواهد خوراک فکری باشد برای یکعده آدم دیگر. نشرهای اغلب بینام و نشان که فعالیت در این حیطه تنها برایشان نوعی منبع درآمد محسوب میشود به جای چاپ و نشر تنها کتاب سازی میکنند آن هم فوری، ارزان و اقساط. بعد هم با وجود قول مساعدی که برای توزیع کتاب دادهاند با نویسنده تماس میگیرند که انبار جا ندارد، بیا کتابهایت را ببر. انبارها پر از کتابهایی است که هنوز فروش نرفتهاند و امکان انبار کردن کتاب جدید نیست.
اعتماد به کتابهای تالیفی رو به زوال
گرچه مشارکت در چاپ کتاب و گرفتن هزینه از نویسندهای تازهکار در کار نشر مرسوم است، اما کار جایی عیب پیدا میکند که هر نوع نوشتهای تنها با هدف کسب درآمد به چاپ برسد؛ پایاننامههایی که معلوم نیست از نظر علمی و آکادمیک چه درجهای دارند و دفترهای خاطرات و نوشتههای ادبی که بدون کارشناسی حتی از نظر سلامت زبان و ویرایش به چاپ میرسند از این دست نوشتههای نامرغوبند که بهراحتی چاپ میشوند. سرنوشت اغلبشان هم رفتن درون سطل زباله است و هدر رفتن کاغذ آن هم در عصری که با بحران محیط زیست مواجهیم، دلم برای درختها میسوزد، داستان چاپ این کتابها فقط تولید زباله است هم زباله فیزیکی و هم تولید زبالههای فکری. از تولید زباله که بگذریم رشد این کتابها در بازار باعث از بین رفتن اعتماد مردم به بازار کتاب تالیفی میشود. بهویژه برای افرادی که در جرگه کتابخوانهای حرفهای نیستند و بدون شناخت قبلی به خرید میروند. مثلا قرار است کادویی بدهند یا به نمایشگاه کتابی رفتند و هوس خواندن کردند. این افراد ظرفیت پیوستن به جامعه کتابخوان را دارند، اما وقتی با انواع کتابهای بیکیفیت مواجه میشوند، اعتماد خودشان را به کتابهای تالیفی از دست میدهند.
گرچه کتاب در سراسر دنیا بیشتر کاری صنعتی است تا فرهنگی صرف، به نظر میرسد بهتر است برای جلوگیری از آسیبهایی که کتابسازی به بازار نشر وارد میکند، کنترل و کارشناسی بیشتری روی کار نشر انجام شود.
بررسی انگیزه متقاضیان چاپ کتاب هم میتواند راهگشا باشد. چراکه تنها علت این تقاضا عطش داشتن اثر و برچسب نویسنده خوردن نیست. برخی ممکن است برای درست کردن رزومه کاری، بهرهگیری از مزایای نویسنده بودن و... کتاب چاپ کنند و این یعنی دور زدن قوانین. لااقل برای دور نزدن این قوانین هم که شده باید در روند دادن مجوز به انتشارات و چاپ کتاب دقت بیشتری شود.
لیلا باقری
جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد