موقعیت جغرافیایی این بلوار هم به قول معروف، ونک به بالاست و در کنار دیگر ویژگیها، دست به دست هم داده است تا هر متر و سانت این منطقه، حسابی ارزش داشته باشد و قیمت یک زمین، آپارتمان یا واحد تجاری چه برای اجاره و چه خرید سر به آسمان بکشد.
حالا همه این صغری کبریها را برای این نوشتم که یک شگفتی عجیب و غریب از این بلوار تعریف کنم؛ شگفتیای که تا خودتان نبینید باورتان نمیشود.
وقتی در همین بلوار زیبا از میدان مادر به سمت خیابان شریعتی در ضلع شمالی پیادهرو قدم میزنید یک کیوسک مطبوعاتی میبینید. نزدیک این کیوسک کمی قدمهایتان را آهستهتر بردارید، چراکه فقط چند قدم آنطرفتر با یک مغازه بسیار قدیمی روبهرو میشوید که هیچ شباهتی به ظاهر دیگر واحدهای تجاری منطقه ندارد که هرکدام با هزار و یک ترفند در نورپردازی و دکوراسیون قصد دارند جلب توجه کنند. این مغازه یک کتابفروشی است با قفسههایی قدیمی و دیوارهایی که رنگ به رخسار ندارند. وقتی وارد این کتابفروشی میشوید، هیچ کتاب نو و دستنخوردهای نمییابید. همه قدیمی و دست دوم هستند که بخش عمدهای از آنها هم روی کارتون و زمین ریخته یا چیده شدهاند. اگر کمی مثل من کنجکاوی کنید، درمییابید انتهای این مغازه حدود ده پانزده متری دری وجود دارد که اغلب باز است و پشت آن یک فضای چند صد متری خالی خواهید یافت.
فکر کنید در بهترین جای میرداماد، چند صد متر مغازه، کتاب دست دوم بفروشد؟ تنها چیزی که به ذهن آدم خطور میکند این است که صاحب آن دیوانه یا به رحمت خدا رفته و هنوز تکلیف مغازه میان وارثان مشخص نشده باشد.
اما پاسخ هر دو منفی است. صاحب این مغازه بسیار فاضل و داناست و خوشبختانه با این که نزدیک به 90 سال از خداوند عمر گرفته همچنان روپا و صحیح و سلامت است و هیچ جنونی ندارد و به قول خودش هفت دکتر هم تحویل جامعه داده است.
نکته قابل توجه این است، جواز کسب که قاعدتا باید از اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران یا نوشتافزار و... صادر شده باشد به نام جناب ضرابیان از اتحادیه مصالح ساختمانی صادر شده است! به نظرتان خرید و فروش کتاب چه اندازه با فروش مصالح ساختمانی نسبت دارد؟ مثلا میتوانیم بگوییم مصالح ساختمانی بناکننده سقف بالای سر انسان است تا جسممان در آرامش باشد و کتاب سقفی برای آرامش روح است. خیلی شاعرانه و تخیلی بیربط بود به نظر خودم.
پس راز این کتابفروشی کجاست؟ برای این فضای چندصدمتری کم نیستند بانکها و موسساتی که صاحبش اگر اراده کند میلیاردها تومان پول بپردازند. کم نیستند کسانی که مثل من فکر میکنند اگر یک فستفود پدر و مادردار راه بیندازند در این فضا نانشان تا سالها توی روغن است و در بهترین حالت یک مدرسه غیرانتفاعی و کلاس کنکور یا آموزشگاه هنری و موسسه فرهنگی قطعا درآمدش بسیار بیشتر از این خرید و فروش کتاب دست دوم است.
قصه ضرابیان بزرگ و راز زندگیاش واقعا دیدنی و شنیدنی است. برایتان نمیگویم تا خودتان اگر فرصت کردید یک روز سری به این مغازه پر از رمز و راز بزنید. اگر کتابی هم در خانهتان دارید بیچشمداشت مالی با خودتان بیاورید. از قدیم گفتهاند جای دوری نمیرود، اما اتفاقا کتابهایتان جای خیلی خیلی دوری میرود که زمینهساز یک اتفاق بزرگ میتواند باشد.
سینا علی محمدی
فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد