در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در آغاز نمایش، هر کدام از شخصیتها، جهان (رضا بهبودی)، بهرخ (پانتهآ بهرام)، مهسا (ستاره پسیانی)، اکبر (بهرنگ علوی)، از طریق تکگویی، قطعهای از پازلی را که قرار است در طول نمایش، کامل شود بیان میکند. تکگوییای گنگ که گاه در بازی خوبِ بازیگران، گم میشود و به نوعی بیانکننده شخصیت راوی و نشاندهنده موقعیتِ دیروز، امروز، فردا و فرداهای او در طول نمایش میشود.
نویسنده در این نمایش کوشیده است با توصیفات و دیالوگها با ایجاد ابهاماتی که در متن نمایش ایجاد کرده است، مخاطب را با خود همراه کند، نمایش را پیش ببرد و از طریق نمایشِ وضعیتهای مشابهِ زندگی انسانی، کنش و واکنشهای غیرمتعارف زندگی را به نمایش بگذارد و از این طریق به جذابیت متن بیفزاید. با این وجود، داستانِ شخصیتها، گاه ناتمام میماند، ناتمامیای که به دلیل شگردهای فرمی کار نیست و تنها نشانه ضعف پرداختِ نمایشنامه است. ابهاماتی که تا پایان نمایش همراه مخاطب باقی میماند و سوالاتی را که در ذهن او پدید آمده است بیجواب میگذارد. گویا نمایشنامه این اثر هم مبتلا به همان نقیصهای است که در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی ما به چشم میخورد. آثاری که انگار فرآیند نوشته شدنشان از یک زمان به بعد دچار بیحوصلگی و شتابزدگی شده و اصطلاحا سر و ته آن هم آورده شده است.
در چنین آثاری، اثر تا جای مشخصی خوب، منسجم و هماهنگ پیش میرود و از یک جا به بعد، کاملا سیر شتابنده مغشوشی را در پیش میگیرد و بهجایی میرسد که انگار سازنده اثر، هیچ قصدی ندارد جز این که در زمان معهود و مقرری، کار را به پایان برساند و نمایش دریازدگی هم در بازه پایانی زمان و دستکم در زمان یکچهارم پایانی، از چنین نقیصهای رنج میبرد.
پرداختها، بازیها و فرم کار
پرداخت شخصیتها در این نمایش با ظرافت کامل، انجام شده است. هر کدام از شخصیتها با کوتاهترین جمله، از طریق دیالوگ یا بهوسیله حرکت چهره یا سر و دست، خود را بهخوبی به مخاطب نشان میدهد. بازی خوب بازیگران نمایش از نقاط قوت این نمایش است. هریک از بازیگران به فراخور نقشی که بهعهده دارند، کار خود را به بهترین نحو انجام میدهند و نقشی باورپذیر را به نمایش میگذارند که میتواند مخاطب را در لحظههای شادی و غم همراه خود کند.
بخشِ پایانی نمایش و پایان تراژیک آن، شاید بزرگترین نقطه ضعف این نمایش باشد. پایانی که با مرگ یکی از شخصیتها رقم میخورد.
فرمی که در اجرای این نمایش مورد استفاده کارگردان است، فرمی دایرهای است. به این معنا که میزانسن اولیه کار با میزانسن پایانی یکی است. شخصیت جهان (رضا بهبودی) در ابتدای شروع نمایش، پیش پای مهسا (ستاره پسیانی) خوابیده (که در طول نمایش درمییابیم نخوابیده و بهواقع مرده است) و بهرخ (پانتهآ بهرام) از روی ویلچر بلند میشود و پیش میآید و مدام به زمین میخورد و جنازه، تکان شدیدی میخورد و میزانسن پیش روی مخاطب، در میانه بازی نور و صدا، برمیآشوبد. صحنهای که عینا در پایان نمایش هم در برابر دیدگان تماشاگران است تا فرم کار هم در خدمت معنا و مفهومی باشد که قرار است توسط بازیگران و درام شکل گرفته از مناسبات آنها با هم، منتقل شود.
اعظم حسن تقی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر