اما اگر همه ما با همین عقلانیت، سبک زندگی خود را سامان دهیم، ماحصل چه خواهد بود؟ جز نسلی بیکار و تنبل که شامش را بهره چند درصد و دِسِرش را یارانه ماهانه تامین میکند و از صدقهسری تکفرزندی، خیالش راحت است که سقف خانه پدری بدون هیچ رقیبی از آن او خواهد شد؟ ما به کدام سو در حرکتیم؟ کدام فرجام منتظر این شیوه زندگی است که امروز به آن سو رفتهایم؟
مساله چیست؟
در باب انحای شرایط حلال و حرام بودن بهره پول، هزاران سوال و هزاران پاسخ مختلف قابل طرح است، اما مساله اصلی گاه میان این سوال و جوابها نادیده گرفته میشود. هدف اصلی از تحریم «ربا» چیست؟ به یاد دارم امام جماعت مسجد محله ما که مجتهدی حکیم و باریکبین بود در باب این مساله میگفت: اگر یک پیرمرد یا پیرزنی که توان فعالیت و کار کردن را ندارد، سرمایه خود را به بانک بسپارد و ماهانه مبلغی را برای امرار معاش دریافت کند، چندان به او خردهای گرفته نمیشود و هستند مراجعی که بهره بانکی را جایز بدانند، اما اگر صاحب سرمایه، فرد جوانی است که میتواند با سرمایه خود، یک فعالیت مشروع و پرمنفعت برای خود و جامعهاش به راه بیندازد، چرا اساسا باید در اندیشه بهره دادن سرمایهاش در قالب سپرده یا موارد مشابه باشد.
یکی از مسائل اصلی در باب ربا گرایش جامعه به سمت تنبلی و بیمسئولیتی است. فرد رباخوار، یک فرد بیدغدغه است؛ کسی است که تمام هستیاش در سرمایه نقدی که متعلق به اوست خلاصه شده و بدون قبول مسئولیت نسبت به چگونگی به سود رسیدن این سرمایه، از این سرمایه بهره میخواهد. این نوع زیستن، یک سبک زندگی است، اما سبکی نامطلوب و زشت.
رباخواری یک شرایط خاص نیست، بلکه دارای ماهیت روحی است که با نگاه کلی به جامعه میتوان دریافت آیا روح رباخواری در آن حکمفرماست یا نه. اگر روح حاکم بر اقتصاد جامعه به سمتی گرایش یابد که افراد سود خود را در فروش و نقد کردن هر آنچه به شکل سنتی ارزشمند است و سودای کسب بهره ماهانه از این وجه نقد بدانند و این بهره ماهانه را نیز نه خرج هزینههای ضروری زندگی، بلکه ذخیرهای برای کسب ماهانه بیشتر بدانند، آن جامعه به سمت فرهنگ رباخواری نزدیک شده است.
رباخواری؛ بیهویتی و تنبلی
از این منظر، جامعه رباخوار، جامعهای است که در مسیر بیهویتی گام برمیدارد چراکه جامعه رباخوار جامعهای بیسرزمین و بدون تعلق است، برای جامعه رباخوار، نه زمین و نه خانه و نه سرپناه ارزش نیست، بلکه آنچه ارزشمند است، صرفا وجه نقد است. بنابراین جامعه رباخوار دو ویژگی اساسی دارد؛ هم تنبل است و هم بیهویت. از اینرو جامعه رباخوار، اساسا یک جامعه نیست، بلکه متشکل از مجموعه افرادی است که به سبک زندگی رباخواری عادت کردهاند و با کوچکترین تلنگری آماده از هم پاشیدن است. زندگی به شیوه رباخواری، افراد را از یکدیگر مایوس و بلکه بدبین میکند. هیچ همدلی بین اعضای جامعه باقی نمیماند، بلکه هر کس در اندیشه یک هدف شخصی است: کسب سود بیشتر از سرمایه خودش. از بین رفتن همدلی و نیز کم شدن انگیزه برای کار کردن، این جامعه را به سمت سردی و مرگ میکشاند.
نیکوست که از همین امروز، فرزندان خود را به فرهنگ کار کردن و زحمت کشیدن و سود مشروع رساندن به دیگران و خود عادت دهیم. آنها را به شیوهای از زندگی عادت دهیم که در آن تنبلی عیب بزرگی است، آنها را به تلاش ثمربخش فراخوانیم.
حسین برید
دین و زندگی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد