رقابت و عدالت را آشتی دهیم

یکی از تضادهای معروف سیاسی که احتمالا در گوشه و کنار جهان درباره آن می‌شنوید، تضادِ بین رقابت و عدالت است. براساس چنین تضادی بسیاری از گروه‌ها و احزاب سیاسی شکل گرفته‌اند. همین اختلافات اخیر یونان میان حزب سیاسی سیریزا و محافظه‌کاران راستگرای یونان برآمده از همین تضاد بوده است.
کد خبر: ۸۳۸۹۸۸
رقابت و عدالت را آشتی دهیم

عده‌ای مدعی عدالت بودند و عده‌ای دیگر رقابت. عده‌ای می‌گفتند باید رقابت بین آدم‌ها کنترل شود تا نسبت به یکدیگر بی‌عدالتی نکنند و عده‌ای می‌گویند مردم برای این که عدالت را برقرار کنند، باید با هم بدون مانع رقابت کنند و عدالت همین است آن کس که برتر و تواناتر است، بهتر زندگی کند و آن که ناتوان‌‌تر است و بازنده، زندگی ساده‌تر یا بدتری داشته باشد.

تنش عدالت و رقابت

ممکن است تصور کنید این تضاد به زندگی حقیقی ما بی‌ارتباط است و بر حیات روزمره ما اثری ندارد. زندگی ما بی‌اهمیت‌تر و اتفاقاتش حاشیه‌ای‌تر از آن است که رقابت و عدالت در آنها معنا داشته باشد، اما باید بدانیم حتی شرکت در کنکور یا تأسیس یک سوپر مارکت محلی که در چند متری‌اش یک سوپرمارکت دیگر هم وجود دارد، به معنای رقابت است. ما فارغ از رقابت نیستیم. زندگی روزمره پر از صحنه‌ها و لحظه‌هایی است که در آنها رقابت وجود دارد. از سوی دیگر، بسیاری از رخدادهای زندگی ما به دلیل بی‌عدالتی، بدشگون و تلخ می‌شود و در خیلی از لحظات ما از جهان چیزی جز عدالت نمی‌خواهیم. تصور فروشنده‌ای که در برابر ما عدالت را رها کرده است و نوبت ما را در خرید یک کالا که دانه آخرش در مغازه او بوده رعایت نکرده و آن کالا را به دیگری داده که نوبتش پس از ما بوده، برای همه ما آزاردهنده است و از این دست اتفاقات در زندگی همه فراوان می‌افتد. پس عدالت و رقابت برای همه ما مسأله‌ای مهم و تضادی اساسی است.

بیایید در همین مثال فروشنده توقف کنیم. تصور کنید برای خرید یک کالا در رقابت با یک مشتری دیگر قرار دارید و این رقابت از سریع‌تر رسیدن به مغازه تا زودتر برداشتن آن کالا و پرداخت سریع‌تر هزینه آن ادامه داشته باشد. پس از این رقابت تنگاتنگ شما برنده می‌شوید و کالای مورد نظرتان را می‌خرید، اما این کالا در واقع برای رقیب شما ضروری‌تر و لازم‌تر است. او نیازی مبرم و واجب‌تر به این کالا دارد. شما در این رقابت پیروز شده‌اید، اما عدالت در مورد این رقابت برقرار نشده است. شما در این مثال چون نفع خودتان را می‌بینید ممکن است اصل را بر رقابت بگذارید و نه عدالت و رسیدن کالا به پیروز را حق بدانید، اما رقیب شما عدالت را اصل می‌پندارد و رسیدن کالا به کسی که نیاز بیشتری دارد را حق مطلب می‌داند. اینجا تضاد منافع به تضاد عدالت و رقابت منتهی می‌شود، اما در این گونه موارد تا جایی که ممکن است باید از بینش صرفا منفعت‌گرایانه دوری کرد.

این تضاد عدالت و رقابت بسیاری از مکاتب اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را سبب شده است. بسیاری از کشمکش‌های بین‌المللی و جهانی که ما با آنها روبه‌رو هستیم به سبب تضاد و اختلاف شدیدی است که در پاسخ به این پرسش وجود دارد.

رقابت امری است که باید در آن قاضی و مجری عادل وجود داشته باشد. درست مثل فوتبال که با حضور یک داور بی‌طرف است که بازی عادلانه برگزار می‌شود

رقابت اگر وجود نداشته باشد آدم‌ها ظرفیت‌های خود و توانایی‌هایشان را نمی‌توانند نشان دهند. اما نبود عدالت هم هراسناک و تلخ است. اگر هر کس به اندازه نیاز و به قدر حقش از دنیا بهره‌مند نشود، اگر مساوات و برابری وجود نداشته باشد و هر چیز سر جای خودش قرار نگیرد، طبیعی است اساسا بستر شکوفایی استعدادها ایجاد نخواهد شد. مردم خود را همیشه از حق دور می‌بینند و خشونت و بی‌اخلاقی رفتارها را فرا می‌گیرد. نبود عدالت مانند نبود انسجام و نظم است، نبود عدالت، ظلم مداوم و چرخشی است یعنی به ترتیب و تداوم به همه ظلم خواهد شد و هیچ گاه امور آرام و قرار نمی‌گیرند. نبود عدالت یعنی این که هر ظلمی بدون پاسخ و بی‌خسارت باقی می‌ماند و این فقدان آن‌قدر آسیب‌زاست که نمی‌توان با توجیحات شخصی و فلسفی آن را رفع و رجوع کرد.

آغازی بر رفاقت رقابت و عدالت

حال، ما با دو ارزش روبه‌رو هستیم که نبود هر کدام آن‌‌قدر مصیبت بار خواهد بود که نمی‌توان زندگی مطلوب را در نبود هر یک تصور کرد. ما باید در زندگی خود چه کنیم، رقابت کنیم یا عدالت را اصل قرار دهیم. پیدا کردن راه سوم و برون رفت از این مخصمه در پاسخی نهفته است به این پرسش که آیا می‌توان توافقی بین عدالت و رقابت برقرار کرد یا خیر؟

آشتی این دو دشمن ساده نیست، اما ما چیزی داریم به نام رقابت سالم و تعبیری داریم به نام عدالت موضعی. رقابت سالم به معنای رقابتی است که حق را در برتری می‌بیند و اخلاق را بر رقابت مقدم می‌پندارد. یعنی برای آنچه حق است اصالتی انسانی‌تر را در نظر می‌گیرد که آن عدالت است. رقابت را بر بستر عدالت و برابری معنادار می‌داند. یعنی تا وقتی ما دو نفر کاملا برابر و نزدیک نشویم، نمی‌توانیم با هم رقابت کنیم چون در غیر این صورت در یک عرصه قرار نداریم. رقابت امری است که باید در آن قاضی و مجری عادل وجود داشته باشد. درست مثل فوتبال که با حضور یک داور بی‌طرف است که عادلانه برگزار می‌شود. از سوی دیگر با وجود رقابتی که ممکن است با دیگران داشته باشیم باید حس همدردی و شفقت را در خود پرورش دهیم و دیگری را هم در نظر بگیریم. بدون این احساسات شریف رقابت می‌تواند به بی‌رحمی و بی‌اخلاقی و در نتیجه قربانی کردن حق و عدالت منجر شود.

از سوی دیگر عدالت تنها امری کلی و کلان نیست. هر موقعیتی عدالت و البته تعادل خاص خود را دارد. برای مثال عدالت هنگام سفر به گونه‌ای است و عدالت هنگام خرید به گونه‌ای دیگر، وقتی ما از اخلاق پزشکی یا اخلاق گردشگری یا اخلاق سیاسی حرف می‌زنیم، وقتی از ادب عبادت و اخلاق فرزند بودن حرف می‌زنیم، یعنی حوزه‌های عدالت را در هر کدام از اینها تعریف و براساس آن عمل می‌کنیم. این نوعی عدالت موضعی را سبب می‌شود که در هر موقعیت با هوشیاری فاعل و عامل انسانی تشخیص داده می‌شود. بنابراین عدالت امری موضعی و با توجه به رقابت و حوزه‌ای که در آن رقابت می‌شود قابل تغییر و دگرگونی است.

در این تعریف موقعیت‌محور ، یعنی تعریف عدالت براساس ارزش‌های رقابت و تعریف رقابت براساس اخلاق عادلانه، این دو ارزش به ظاهر متضاد فدای یکدیگر شدند.

هراس از نبود رقابت

اگر در یک فضای برابر آدم‌ها برای بهتر شدن، حال بهتر شدن اخلاق باشد یا بهتر شدن تولیدشان یا بهتر شدن درآمدشان یا هر چیز دیگری رقابت نکنند، فکرهای جدید، شکوفایی استعداد و نبوغ به ظهور نمی‌رسد و عدم ظهور این نو شدن فکری، شکوفایی و نبوغ منجر به این می‌شود که انسان‌ها احساس رضایت نکنند. چرا که گوهر وجودی خود را به نهایت نمی‌رسانند.

سهراب شکیب‌

دین و زندگی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها