به منظور اصلاح برخی رفتارهای آزاردهنده و زندگی شادتر

ترک این عادات موجب مرض نیست

ما ایرانی هستیم و خوب است که همیشه به فرهنگ غنی خودمان ببالیم و به فرزندانمان هم آن را آموزش دهیم، اما نمی‌توانیم ادعا کنیم آداب و رسوم و فرهنگی که از اجدادمان آموخته‌ایم، همیشه بدون عیب است.
کد خبر: ۸۳۸۳۷۱
ترک این عادات موجب مرض نیست

باید آنها از فیلتر عقل و منطق عبور دهیم و وقتی ایرادهایشان برطرف شد، هم خودمان اجرا کنیم و هم با افتخار به فرزندانمان بیاموزیم.

گاهی این مشکلات فرهنگی آسیب جدی به خانواده و ارتباطات درون آن می‌زند و گاهی ارتباطات خارج از خانواده را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد.

تنها چاره کار این است که باید خودمان فکری به حال رفع ایرادهای فرهنگی‌مان داشته باشیم. در این نوشتار چند نمونه از حرف و حدیث‌ها و همچنین رفتارهای عادت شده را بررسی می‌کنیم و علامت سوالی مقابل آن می‌گذاریم، شاید بتوانیم به شکلی دیگر رفتار کنیم.

واسه ازدواجت دیر شده

قدیم‌ها می‌گفتند دختر که رسید به بیست باید به حالش گریست، اگر دختری ازدواجش دیر می‌شد، همه نگران و دلواپس، علت این اتفاق را جویا می‌شدند، اما زمین گشت و گشت و سال‌ها گذشت و گذشت تا جایی که دیگر دخترها هم درس خواندند، شاغل شدند و روال زندگی‌شان تغییر کرد.

می‌توانستند بیشتر از بیست سال با خیال راحت در خانه پدری خود بمانند، اما یک چیز هنوز تغییر نکرده است.

هنوز هم دیگران می‌توانند از آنها بپرسند برای چه هنوز ازدواج نکرده‌ای؟ خواستگار خوب نداشتی؟ نکند سختگیر هستی؟

دختر فلان همسایه ما این‌طور بود، آخر شوهر نکرد و مادر نشد. البته پسرها هم از این سوال در امان نیستند، تعداد افرادی از فامیل که می‌پرسند چرا زن نگرفته‌ای؟ کم نیست و آنها باید یک جواب سر بالا پیدا کنند تا در یک جمع خانوادگی نشوند نقل مجلس.

هر کس برای زندگی خود تصمیم می‌گیرد و شما از پشت پرده یکدیگر بی‌خبرید پس با این سوال در زندگی خصوصی عزیزانتان وارد نشوید.

خبریه؟

این یک کلمه پرسشی با خود هزاران بار معنایی دارد. اگر تازه ازدواج کرده باشید زیاد از شما این سوال پرسیده خواهد شد.

اگر کمی دلتان درد بگیرد، اگر سرگیجه داشته باشید یا حتی اگر به مهمانی دیر برسید! این یک کلمه یعنی حالا که ازدواج کرده‌ای باید زودتر بچه‌دار شوی، همه این کار را می‌کنند، مراقب باش دیر نشود.

به گونه‌ای این سوال توسط اقوام درجه اول و دوم و حتی دهم پرسیده می‌شود که گویی اگر خبری در راه باشد، برای آنها مهم‌تر از هر خبر بین‌المللی خواهد بود.

با غلظتی پرسیده می‌شود که سوال شونده احساس می‌کند بچه‌دار شدن او تاثیر مستقیم در خوشبختی سوال‌کننده دارد.

در حالی که فقط نوعی کنجکاوی و عادت است. فرزنددار شدن، یکی از خصوصی‌ترین اتفاقات زندگی هر فردی است پس بگذارید اگر خبری هم بود به وقتش به شما بگویند.

ایراد از کیه؟

هر زن و شوهری ممکن است به دلایل زیادی بچه‌دار نشوند، مدتی درمان کنند، نتیجه بگیرند یا نگیرند. این موضوع تنها به خود آنها مربوط است.

وقتی با هم پیمان ازدواج می‌بستند به این شرط «بله» نگفتند که حتما صاحب فرزند شوند. آنها با هم قرار گذاشتند تا در خوشی و ناخوشی، شادی و غم و خلاصه تمام شرایطی که یک زندگی معمولی با خود به همراه خواهد داشت، کنار هم بمانند.

حال اگر نمی‌توانند با هم صاحب فرزند شوند، این سوال که ایراد از کیست؟ بی‌منطق‌ترین و اشتباه‌ترین سوال ممکن است.

سعی کنید متوجه شوید که این یکی از شرایط ویژه در زندگی آنهاست. بگذارید خودشان موضوع را حل و فصل کند، واقعا برای شما فرقی می‌کند که کدام یک از آنها نمی‌تواند بچه‌دار شود؟

باور کنید که آنها شریک همه چیز هم هستند و ایرادی وجود ندارد بلکه یک اتفاق است مثل اتفاقات دیگر زندگی و باید با آن کنار بیایند.

دیگه وقتشه بچه دوم بیاری

هر کس وقتی می‌خواهد بچه‌دار شود، باید فکر کند که می‌تواند هزینه‌های یک نفر دیگر را هم بدهد؟ خانم خانه می‌تواند یک مدت بچه‌داری کند؟

اصلا توان بارداری و نگهداری از نوزاد را دارد؟ فرزندشان چطور؟ آمادگی داشتن خواهر یا برادر را خواهد داشت؟ شما شرایط زندگی دیگران را نمی‌دانید.

از رویاها و برنامه‌ریزی‌های آنها بی‌خبرید. این‌که بچه دیگری، همبازی می‌خواهد، چقدر برایتان مهم است.

اگر شما به آنها گوشزد نکنید که باید به فکر تنهایی بچه‌شان باشند، خودشان به فکر خواهند بود، اما ممکن است شرایطش را نداشته باشند.

نسخه پیچیدن برای زندگی یکدیگر باعث می‌شود مدام درگیر زندگی هم باشید. شما برای زندگی خودتان برنامه‌ریزی کنید و بگذارید دیگران هم همین کار را انجام دهند.

مادرت را بیشتر دوست داری یا پدرت را؟

وقتی کودک بودم، در مهدکودک مدرسه مادرم نگهداری می‌شدم. یادم می‌آید زنگ‌های تفریح بیشتر دانش‌آموزان که دبیرستانی بودند.

یکی از بزرگ‌ترین تفریح‌هایشان این بود که من و دیگر بچه‌های معلم‌هایشان را پیدا کنند و بپرسند: مادرت را بیشتر دوست داری یا پدرت را؟ من هم در آن سن و سال می‌دانستم که باید بگویم هر دو را به اندازه هم!

نمی‌دانم از این سوال می‌خواستند به چه جوابی برسند و هر جوابی می‌توانست برایشان چه معنی داشته باشد؟ اما من اصلا حس خوبی از این سوال نداشتم.

حال که خودم مادر شده‌ام و فرزندم را گاهی به محل کارم می‌برم، متوجه شدم این سوال از سوالاتی است که سینه به سینه به آیندگان منتقل می‌شود و جالب اینجاست نسل‌های مختلف هم یک جواب کلیشه‌ای می‌دهند: هر دو را یک اندازه.

شاید کودکی که این جواب را می‌دهد ته قلبش پدرش یا مادرش را بیشتر دوست بدارد، اما یاد می‌گیرد که واقعیت را نگوید و یاد می‌گیرد که چنین سوال بی‌معنایی می‌تواند پرسیده شود، حال به چه دلیلی، معلوم نیست.

مهمان حبیب خداست، اما نه سرزده

در خانه‌ات نشستی و همه رخت‌های شسته شده را روی مبل‌ها ریختی تا سر فرصت آنها را جمع کنی.

چند ظرف نشسته هم روی اپن آشپزخانه هست و خودت هم یک لباس راحتی پوشیده‌ای تا بعد از انجام کارهای خانه به حمام بروی.

صدای زنگ درمی‌آید و وقتی در را باز می‌کنی یکی از اقوام را می‌بینی که برای دیدنت آمده است. در این شکی نیست که مهمان حبیب خداست.

قدیم‌ها مادربزرگ‌ها عادت داشتند که کسی سرزده به خانه‌شان برود، اما خانم‌های شاغل و خانه‌های کوچک آپارتمانی و گرفتاری‌ها و رودربایستی‌هایی که این روزها بیشتر شده، باعث می‌شود افراد ترجیح دهند این حبیب خدا، کمی قبل از آمدن خبر دهد که یک جمع و جور سریع یا خرید یک کیلو میوه، کمک کند تا با آرامش بیشتری پذیرای مهمان باشند. کافی است اگر می‌خواهید جایی بروید، خبر دهید. کار چندان سختی نیست.

عجب بچه بی‌ادبی!

هر کسی یکبار، دوبار یا سه بار فرصت دارد که یک انسان را خیلی خوب و کامل تربیت کند. بستگی دارد چند بار صاحب فرزند شود.

هر زمانی که فرزندی به زندگی شما وارد می‌شود، باید سنگ‌تمام بگذارید و از همه توان‌تان استفاده کنید تا او را یک انسان واقعی بار بیاورید، اما این اجازه را تنها در مورد فرزندان خود دارید.

دیگر دختر همسایه کناری، نوه خاله، بچه‌ای که در پارک با فرزند شما توپ بازی می‌کند یا حتی نوه‌تان نباید از نظریه‌های تربیتی شما بهره گیرند، مگر آن‌که والدین آنها خودشان از شما سوال کنند.

این‌که احساس می‌کنید خوب است کودک سر ساعت 9 در یک اتاق جداگانه تنها گذاشته شود تا بخوابد، دلیل نمی‌شود که این کار را به همه توصیه کنید.

باور کنید کتاب‌های روان‌شناسی در بازار موجود است و برنامه‌های تربیتی تلویزیون را همه می‌بینند، پس نظرتان را فقط در صورت پرسیدن ابراز کنید.

چقدر پیر شدی!

همه ما انسان‌ها دوست داریم که انرژی مثبت از دیگران دریافت کنیم. انسان‌هایی در ارتباط‌شان موفق می‌شوند که بتوانند این نیاز را در مخاطب برطرف کنند.

اگر می‌خواهید دوستان زیادی داشته باشید و خانواده‌تان هم از بودن در کنارتان لذت ببرند بهتر است احساس ارزشمندی و خوشبختی را به آنها هدیه کنید. وقتی کسی را می‌بینید، حرفی را به او بگویید که دوست دارد بشنود.

گاهی لازم است که یک حقیقت را به کسی گوشزد کرد مثلا دوستی را می‌بینید که لک‌هایی در صورتش زده و شما تجربه چنین لکی را داشته‌اید و با یک لوسیون خاص برطرف شده و با او خیلی صمیمی هستید و می‌توانید در این مورد حرف بزنید، اما در بیشتر مواقع تغییرات منفی ظاهری افراد را نباید به رویشان آورد.

اگر همکار سابق‌تان را می‌بینید که چاق شده است لزومی ندارد به او بگویید یا اگر یکی از اقوام را بعد از سال‌ها دوباره ملاقات می‌کنید و احساس می‌کنید که پیر شده است نباید در موردش صحبت کنید.

هر کسی خودش آینه دارد و متوجه این تغییرات می‌شود. سعی کنید خوبی‌های دیگران را بگویید و زیبایی‌هایشان را به آنها گوشزد کنید. در این صورت خواهان ارتباط با شما می‌شوند.

مردم این روزها بیشترین چیزی که کم می‌آورند، دیدن خوبی و نعمت‌هایی است که دارند تا احساس رضایت کنند. شما به عزیزانتان کمک کنید نه این‌که عاملی باشید تا احساس‌های منفی‌شان بیشتر شود.

از مدل پیچیدنش معلومه که زنه!

پیش از این فقط در خیابان‌ها شاهد این بودیم که اگر خانومی ماشینش خاموش شود، مردان او را مسخره کنند یا به گونه‌ای مقابل او بپیچند که گویی آن زن هیچ کاری بلد نیست و چون نمی‌تواند وسط اتوبان لایی بکشد پس راننده قهاری نیست.

اما به‌تازگی در شبکه‌های اجتماعی شاهد نوع دیگری از توهین هستیم. این بار جوک‌های ملیتی را کنار گذاشته‌ایم و همه با هم به یک جنسیت می‌خندیم.

حرف‌هایی در مورد بی‌استعدادی خانم‌ها می‌زنیم که گویی همه‌شان خانم شیرزاد در سریال ساختمان پزشکان هستند.

برخی از این طنز‌ها که به آنها می‌خندیم، گریه‌دار است. مردان با شخصیت، احترام بیشتری برای زنان قائل هستند. هم مردانی که به زنان می‌خندند خطا می‌کنند و هم زنانی که به خودشان و کارهایشان شک دارند و این طنزها را انتشار می‌دهند.

اگر یک مرد هستید، آقا منشانه چنین برخوردهایی نداشته باشید و اگر یک خانم هستید، نه چنین موضوعاتی را منتشر کنید و نه به آن بخندید.

چقدر کتاب می‌خونی؟

حتما شما هم شنیده‌اید که می‌گویند: سرانه مطالعه در کشور ما پایین است. این یعنی ما اهل کتاب نیستیم.

شاید فکر کنید در مدرسه‌ها و زمان تحصیل به اندازه کافی کتاب می‌خوانید و دیگر فرصتی برای مطالعه ندارید، اما واقعیت این است که اگر همانقدر که در گوشی‌هایتان به دنبال مطلب طنز و عکس و اخبار هنرپیشه‌ها هستید یا چت می‌کنید.

کمی مطالب اجتماعی و فرهنگی مطالعه می‌کردید یا کتاب‌های دیجیتال را در تلفن‌های همراهتان می‌ریختید و در تاکسی و مترو به جای زل زدن به دیگران یا گشتن‌های بی‌جهت در شبکه‌های اجتماعی، مطالعه هدفمند داشتید، زندگی‌تان بهتر و نگاهتان به موضوعات دقیق‌تر می‌شد.

البته هیچ چیز جای کتاب واقعی را نمی‌گیرد و هزار نسخه دیجیتالی آن هم بیاید باز هم ورق زدن کتاب خود به کسب روحیه فرهنگی کمک می‌کند و در ضمن فرزندان شما با دیدن کتاب خواندن‌تان، می‌آموزند که من یار مهربانم تنها یک شعر کتاب درسی نیست.

این خیلی بد است و حتی فاجعه است که در کوچک‌ترین خانه‌ها ویترینی برای ظرف‌های کریستال وجود دارد، اما در برخی از بزرگ‌ترین خانه‌ها کتاب خانه‌ای وجود ندارد.

برای آن‌که انسان‌های متعالی باشید باید دوباره با یار مهربان آشتی کنید. کتاب بخرید، کتاب هدیه بدهید و کتاب بخوانید، زندگی‌تان متحول می‌شود.

هر کس یک شکلیه

اولین بار که پسرم را به پارک بردم و فرد معلولی را دید، خیره خیره به سمتش نگاه کرد و عقب عقب آمد و آن را با دستش نشان داد و از من پرسید: این چرا این شکلیه؟

دیدن این رفتار از یک بچه کوچک قابل تحمل است و با توضیحاتی که به او دادم، در مورد تفاوت آدم‌ها و احترام گذاشتن به شکل ظاهری هر کس و نگاه نکردن به این تفاوت‌ها و نقص‌ها، او آموخت که اگر کسی پایش می‌لنگد نباید خیره خیره نگاهش کند چه برسد به این‌که روزی بخواهد به او بخندد یا ادایش را درآورد، اما اگر یک فرد بزرگسال چنین کاری را بکند به او چه باید گفت؟ تمرین کنید تا با نگاه‌هایتان دیگران را آزار ندهید.

زندگی‌تان را بکنید و بگذارید آنها هم زندگی‌شان را بکنند. یاد بگیرید که شاید دوست نداشته باشند برای همه توضیح دهند چرا صورتشان سوخته و از بین رفته، شاید ناراحت شوند اگر بگویید مادرزاد فلج بودی یا در اثر بیماری!

هم خودتان این نکته را رعایت کنید و هم به فرزندان‌تان بیاموزید تا اگر در مدرسه معلولی کنار دست آنها نشست با او مثل یک فرد معمولی رفتار کنند نه با ترحم و نه با تمسخر.

پاییز، باران و یک نکته کوچک

در بهترین شهر‌های دنیا و اصولی‌ترین کوچه‌ها هم گاهی بعد از بارش باران یا ریزش برف، آب در چاله‌ها جمع می‌شود.

جمله معروفی هست که می‌گوید: سواره از حال پیاده خبر ندارد! این یک واقعیت است مخصوصا اگر در یک روز بارانی در حال عبور از خیابان باشی و کسی سوار بر ماشین بدون توجه به آب جمع شده در کف خیابان، پایش را روی گاز بگذارد و سر تا پای تو را پر از لکه‌های آب گل آلود کند.

اینجا دیگر نمی‌توان گفت آب روشنایی است. به فصل باران نزدیک می‌شویم، امیدواریم امسال باران‌های خوبی داشته باشیم، اما روزهای بارانی باید مراقب پیاده‌ها بود.

کمی از سرعت خود کم کنید اگر نمی‌توانید برخی از آنها را سوار کنید و تا بخشی از راه ببرید، لااقل آب بیشتری به سر و رویشان نپاشید.

لذت بردن از همه لقمه‌ها

برای تهیه یک غذا، مدت زمان زیادی صرف می‌شود، بی‌انصافی است اگر در مدت زمان کمی بدون لذت بردن واقعی از آن،خورده شود.

زیبا غذا خوردن، تشکر از کسی است که برای تهیه آن زحمت زیادی کشیده است و احترامی است به افرادی که با شما سر یک سفره نشسته‌اند.

این‌که تنها در مهمانی‌های رسمی آداب غذا خوردن را رعایت کنید، در حقیقت بی‌ارزش دانستن آنهایی است که با شما صمیمی هستند و جزو خانواده شما محسوب می‌شوند.

در ضمن مثل همیشه دوربین مخفی همیشه روشن در خانه شما هم نحوه خوردن را از شما می‌آموزد. از کنار هم غذا خوردن لذت ببرید، طعم‌ها را بچشید، تزئین‌ها را ببینید و خدا را به خاطر این همه نعمت شکر کنید.

***

تمام اصلاحات رفتاری که در این مطلب گفته شد، در جای خود می‌تواند بسیار مهم باشد و وقتی همه آنها کنار هم جمع می‌شود یک بازنگری جدی فرهنگی است.

البته اینها تنها چند مثال ساده بود، همه ما باید در رفتارها و عادت‌هایمان دقت کنیم تا بفهمیم کدام رفتارها باید پررنگ‌تر شود، کدام یک کمرنگ‌تر و کدام یک کاملا پاک شود.

این مراقبت همیشه لازم است. در این صورت به مرور زمان رفتارهای بهتری خواهیم داشت، باور کنید.

ندا داوودی - چاردیواری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها