اما هیچ وقت این حرفها را به او نمیزنم. چیزی که مانع میشود با این کلمات با پدر یا مادرم حرف بزنم، نگاه کردن به چشمان آنها و لمس کردن دست آنهاست. نگاه آنها بهترین آینهای است که خودم را در آن میبینم. چه اینکه آنها بودند به من آموختند، چه موجود دوستداشتنی و ارزشمندی هستم. عشق آنها به من بود که به من یاد داد چقدر مهم هستم.
دستان پدر با آن زمختی و زبری خاص، دلم را محکم و خیالم را تخت میکند. همه انتقادها و اعتراضهای او را به برکت این دلگرمی میخرم. او آینه خود من است، در او خودم را میبینم.
نسل پیش از ما، نسل بیعیب و خطایی نیست. پدر و مادر ما، انسانهای کاملی نیستند، اما اگر هم باورها و افکار آنها را قبول نداشته و اگر به رفتار آنها اعتراض داریم، دستکم باید قبول کنیم که فرق است بین اختلاف من و پدرم، از یک سو و اختلاف من و همسایهام (یا همکارم یا همکلاسیام یا...) از سوی دیگر.
مساله صرفا رعایت اخلاق و ادب نیست، بلکه مساله بر سر دیدن یک نکته مهم است، دیدن عشق و علاقهای که شاید آن را در وجود هیچ فرد دیگری پیدا نکنیم. بسیار بعید است در زندگی هیچ یک از ما کسی پیدا شود که ما را بیش از والدینمان دوست بدارد.
دوستداشتن دیگران، همیشه اقتضائاتی را در زندگی انسان به بار میآورد، چه آن کس که ما را دوست میدارد، به لوازم سعادت ما آگاهی داشته باشد، چه جاهل باشد، اما اگر کسی باشد که به شدت والدین هوادار ما باشد، اقتضائات چنین هواخواهی و دوستی بسیار استثنایی است.
اگر هم باور داریم که والدین ما به اقتضائات سعادت ما عالم نیستند و فکر میکنیم خودمان صلاح خویش را بهتر از آنها تشخیص میدهیم، دستکم باید اقتضائات دوستی و عشق آنها را محترم شماریم. در ارتباط با والدین، آنچه مهم است، موافقت و مخالفت با ایدههای آنها نیست، بلکه آنچه مهم است، عشق و محبت دوسویه بین ما و آنهاست.
حسین برید
دین و زندگی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد