در کمپ، معتادان را شکنجه می‌دهند

اگر پدرم به من توجه می‌کرد و پول می‌داد تا برای خودم کاری را شروع کنم، نه معتاد می‌شدم و نه امروز به اتهام قتل اینجا بودم. الان پشیمانم، اما او عامل بدبختی من است. پسر 26 ساله که متهم به قتل کارمند کمپ ترک اعتیاد است در حاشیه جلسه بازپرسی درباره انگیزه اش از این جنایت گفت.
کد خبر: ۸۳۶۷۲۴
در کمپ، معتادان را شکنجه می‌دهند

چرا به سمت اعتیاد رفتی؟

به خاطر لجبازی با پدرم معتاد شدم. او آدمی پولدار و کارش ساخت و ساز خانه است اما همیشه خسیس بود. وقتی به او گفتم سرمایه‌ای بدهد تا کاری دست و پا کنم او مخالفت کرد. سه‌بار خواستم ازدواج کنم که او مخالفت کرد. سر همین موضوع هم از او کینه به دل گرفتم. برای لجبازی دست به این جنایت زدم.

چند سال است معتاد هستی؟

شش سال است شیشه می‌کشم.

چگونه معتاد شدی؟

خانواده‌ام به سفر رفتند و من به خانه دوستم که اعتیاد داشت رفتم و اولین‌بار آنجا شیشه کشیدم. بعد از آن هم برای لجبازی و حس خوبی که از مصرف شیشه به من دست داده بود به مصرف آن ادامه دادم.

تا حالا ترک کرده‌ای؟

چند ماه قبل، پدرم مرا به اجبار به کمپ ترک اعتیاد برد و 42 روز در یک کمپ در بزرگراه آزادگان بستری کرد. آنجا موها و ابروهایم را زدند و خیلی اذیتم کردند بعد از آن گفتم دیگر به کمپ نمی‌روم. کمپ برای من کابوس شده بود. در آنجا با معتاد رفتاری غیر انسانی دارند و مدام شکنجه می‌شوی.

چقدر هزینه مواد مخدر می‌کردی؟

ماهی یک میلیون تومان مواد می‌کشیدم.

کار می‌کردی؟

بله. هم کار می‌کردم و هم از پدرم می‌گرفتم.

از روز حادثه بگو؟

یک هفته قبل از حادثه مصرف موادمخدر را دوباره شروع کردم. پدرم تهدید کرد مرا به کمپ می‌فرستد. به همین خاطر دو روز از خانه فرار کردم. روز حادثه به خانه رفتم و دیدم ماشین پدرم نیست. به طبقه بالا رفتم و خوابیدم. ساعتی بعد متوجه سرو صدا شدم و از خواب پریدم. متوجه شدم سه مرد غریبه وارد خانه شدند به همین دلیل به آشپزخانه رفتم و چاقو برداشتم.

از کجا می‌دانستی مامور کمپ هستند؟

می‌دانستم پدرم تهدیدش را عملی می‌کند و حضور افراد غریبه فقط برای بردن من به کمپ ترک اعتیاد بود.

بعد چه شد؟

پسری قوی هیکل به سمتم آمد که تهدیدش کردم اما او به‌دنبالم آمد و ضربه‌ای به او زدم. نفر دوم هم که آمد چاقو را در بازویش فرو کرده و از خانه گریختم.

بعد از قتل کجا رفتی؟

به خانه دوستم در اسلامشهر رفتم اما وقتی موضوع را فهمید بهانه آورد که نمی‌توانم پیش او بمانم. به همین خاطر از خانه‌اش رفتم. بعد از آن به باغ دوستم در شهریار رفته و چند روز آنجا بودم.

چرا خودت را معرفی کردی؟

از فرار و در به دری خسته شده بودم به همین خاطر خودم را به پلیس آگاهی معرفی کردم. می‌دانستم که دستگیر می‌شوم به همین خاطر بهتر دیدم که خودم را تسلیم کنم. من قصد کشتن مامور کمپ را نداشتم و فقط می‌خواستم از آنجا فرار کنم. اما مامور کمپ به طرفم آمد و مجبور به قتل او شدم.

در این مدت با خانواده ارتباط داشتی؟

پدرم پیامک می‌داد که خودت را معرفی کن و فرار فایده‌ای ندارد.

حرف آخر...

من توهم شیشه نداشتم و هیچ‌وقت دچار توهم نشدم. روز قتل خسته بودم و چند روز نخوابیده بودم. لجبازی با پدرم از من قاتل ساخت. پدرم می‌دانست من از کمپ می‌ترسم.

پس بهتر بود آنها را به خانه نمی‌کشاند تا این جنایت رخ ندهد. از اولیای دم می‌خواهم مرا ببخشند. من قربانی شرایط زندگی و اعتیادم شدم و انسان جنایتکاری نبودم.

مجید غمخوار / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
مجید حسنی
Germany
۰۹:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۸
۰
۰
چند تا از دوستان من كمپ دارند و من از نزدیك شاهد رفتارهای غیر انسانی آنها با معتادان هستم از فحش های ركیكی كه به آنها می دهند تا شكنجه هایی كه به آنها می دهند و همشون از خداشون كه معتادها دوباره مصرف كنن كه برگرده كمپ و پول بگیرند این حرف خود كمپ دارها است شاید باور تتنكنید ولی همین دوستان من كه كمپ دارند همه خرید و فروش مواد به صورت عمده میكنند و قمار و همه جور كثافت كاری دیگه با پولهایی كه از مریضها می گیرند و همش در حال انجام اعمال خلافكارنه و قرار دعوا با رقیبان و نود درصدشون برای خو دشون اسلحه و نوچه دارند و تمامشون با بعضی از مامورای نیروی انتظامی دستشون توی یه كاسست تمام حرفام واقعیت كی طی چندین سال رابطه با این كمپ دارای عزیز دیده ام البته كمپ های زوری نه تمایلی
نرم افزار موبایل
-
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۳۰
۰
۰
خدا لعنتشوكنه خدا از كسایی كه نسبت به وظایفشون كوتاهی می كنند، نگذره

نیازمندی ها