همه این هواداران یک چیز میگفتند؛ یک شعار کوتاه و تاثیرگذار که اکنون به پرنفوذترین شعار در اروپا تبدیل شده است. مرگ ایلان کوردی، پسر سه ساله کرد که جسد بیجان او در سواحل ترکیه پیدا شد، اصلیترین انگیزه آغاز این جنبش در اروپا از بطن فوتبال بود. به این ترتیب داستان مهاجرت و فرار او و خانوادهاش از شرایط بحرانی خاورمیانه به واژگونی قایقشان در دریا و مرگ دستهجمعی و البته شکل گرفتن شعار دو کلمهای «پناهندگان خوش آمدید» ختم شد.
مشارکت باشگاهها
باشگاههای فوتبال اگرچه به آرامی وارد این جنبش شدند، اما بتدریج همه آنها در این مسیر قرار گرفتند و به مسئولیتهای اجتماعی خود در قبل مردم پاسخ دادند. هفته گذشته بود که بایرن مونیخ از کمک یک میلیون یورویی خود به مهاجران و پناهندگانی خبر داد که خود را به ایالت باواریا میرسانند. همچنین بایرنیها تصمیم دارند میان مهاجران، پیراهنهای باشگاه را هم عرضه و درآکادمیهای خود کلاسهای زبان آلمانی را برگزار کنند. سلتیک اسکاتلند، باشگاه بعدی بود که به این جنبش پیوست و تصمیم گرفت بخشی از درآمد بلیتفروشی بازیهای دوستانه خود را در طول تعطیلات فیفا به امور خیریه از جمله رسیدگی به وضعیت جنگزدگان خاورمیانه اختصاص دهد. به دنبال جدیتر شدن این حرکت بود که پینتو داکاستا، رئیس باشگاه پورتو به یوفا پیشنهاد داد هر باشگاه یک یورو از فروش هر بلیت اولین بازیاش در لیگ قهرمانان اروپا را به پناهندگان سیاسی کشورهای جنگزده اختصاص دهد. این فقط یک تصویر گذرا از اتفاقات سیاسیای است که این روزها میان باشگاههای فوتبال دنیا در جریان است. بسیاری دیگر از باشگاهها چه بزرگ چه کوچک، چه ثروتمند و چه ضعیف در تلاش هستند جایگاهشان را پیدا کرده و وظیفه اجتماعی خود را در برابر این بحران شکل گرفته ایفا کنند. برخی از آنها بهترین راهکار برای کمک به پناهجویان سیاسی را تامین هزینههای مالی زندگیشان میدانند و موثرترین راه را برای کمک به بحرانهای انسانی همین میدانند، اما باشگاههای دیگر مانند رایووالکانو و مالمو مسیر دیگری را انتخاب کرده و تلاش دارند هواداران خود را برای مشارکت در برنامه کمک به اقامت پناهجویان ترغیب کنند.
سازمانیابی 10 روزه فوتبال
تشریح این که فوتبال چگونه توانست در کمتر از ده روز خود را سازماندهی کند و به طور یکپارچه به مسئولیتهای اجتماعی خود در قبال مردم جوامع مختلف عمل کند، کمی پیچیده است. وقتی تلاش مهاجران برای کسب اقامت در کشوری دیگر را به واسطه فوتبال مرور میکنیم، به مدت زمانی طولانیتر از ده روز میرسیم. با نگاهی به ورزشگاه آیدونا پارک دورتموند در یک سال گذشته چشممان به پلاکاردهایی میخورد که شاید تمام این یک سال را همان نقطه جا خوش کردهاند؛ پلاکاردهایی که پناهجویان سیاسی درخواست اقامت خود را روی آنها نوشتهاند. به همین خاطر دورتموند یک هفته پیش از مرگ ایلان، در اولین بازیاش در لیگ اروپا مقابل «اود بی کی» 220 پناهجوی سیاسی را به بازی این تیم دعوت کرد. این یکی از اصلیترین برنامههای این تیم برای کمک به مهاجران سیاسی است که گاهی اوقات صورت میپذیرد. مشابه چنین پلاکاردهایی که خوشامدگویی به پناهجویان سیاسی بود، برای دو هفته در ورزشگاه خانگی منچستریونایتد ـ در دو هفتهای که بازیهای لیگ انجام نمیگرفت ـ نصب شده بود. این که چنین تحرکاتی پیش از به راه افتادن جنبش حمایت از آوارگان سیاسی صورت گرفته، در نوع خودش جالب توجه است و حالا مرگ ایلان کوردی توجه ما را بیش از پیش به خود جلب میکند. از همین رو میتوان این روزها را روزهای پناهجویان سیاسی و آوارگان جنگی دانست؛ آنهایی که از سوریه و دیگر کشورهای اطراف خود را به ترکیه و یونان میرسانند و در ادامه راه مقدونیه، صربستان و کشورهای اتحادیه اروپا را در پیش میگیرند. شاید اکنون در میان یکی از بحرانهای انسانی عصر خود قرار داشته باشیم، اما تصور این که فوتبال میتواند در این رویداد چه نقشی بازی کند، ارزشمند است. نقشی که از پلاکاردهایی در اطراف زمینهای فوتبال در بوندسلیگا آغاز شد، کارشان به انگلیس کشید و حالا به یک جنبش چشمگیر بدل شده است. اکنون در انگلیس تیمهایی چون استون ویلا، چارلتون و سویندون داوطلبانه برای کمک به حل این بحران پیشقدم شدهاند و اتحادیه فوتبال انگلیس در حمایت از این تیمها و دیگر تیمها عنوان کرده هیچ مخالفتی با بیان احساسات هواداران در ورزشگاهها درباره این موضوع مورد مناقشه ندارد.
ذات سیاسی
فوتبال همیشه به طور ذاتی سیاستزده بوده و این را در تمام دوران زندگی خود نشان داده است؛ از بارسلونا و بیلبائو که نماد مقاومت دربرابر فالانژیسم بودهاند تا دینامو درسدن و دینامو تفلیس که از آنها میتوان به عنوان یکی از قدرتهای کمونیستی اشاره کرد، طی 30 سال گذشته صاحبان فوتبال در سراسر دنیا به طور هماهنگ تلاش کردهاند قدرت را از دست مرکزنشینان خارج و این گونه از ورزش به عنوان یک نقطه قابل اتکا در موضوعات مختلف استفاده کنند. در همه این سالها این شعار که فوتبال و سیاست باهم ترکیبپذیر نیست، روی زبانها بوده و موارد زیادی به یاد داریم که اختلاط این دو جرایم سنگینی را برای طرفین به همراه داشته است؛ مانند اتفاقاتی که در بازی تیمهای آلبانی و صربستان در بلگراد صورت گرفت و با سقوط یک پرچم آلبانی توسط هواپیمای بدون سرنشین در میان زمین، صربستان چند بازی مقدماتی جام ملتهای اروپای 2016 را با محرومیت مواجه شد. قدرت این جرایم به باشگاهها هم داده شده و چنانچه تحرکات سیاسی در ورزشگاهها توسط هواداران صورت گیرد، آنها میتوانند از این قدرت استفاده کنند. در شرایط کنونی حمایت از پناهجویان یک حرکت سیاسی است و خوشامدگویی به آنها با یک دیدگاه سیاسی تطبیق دارد و کسی نمی تواند آن را انکار کند. حال چه اتفاقی میافتد که عدهای از هواداران و بسیاری از باشگاههای اروپایی این حق را به خود میدهند که از یک جنبش سیاسی حمایت کنند؟ در پاسخ به این پرسش اگرچه برخی مسئولان فوتبال در کشورهای مختلف، مخالف این تحرکات هستند و گاهی اوقات آن را به رقابت و مدگرایی هواداران فوتبال در کشورهای مختلف نسبت میدهند، اما در عین حال معتقدند فوتبال با سیاست ترکیب نشده، بلکه فوتبال به مسئولیتها و وظایف اجتماعی خود رسیدگی میکند.
مهاجرتی دردناک
دردناک بودن شب مرگبار ترکیه یا لیبی تنها برای مهاجران غیرقانونی، جنگزده و سیاسی کشورهای بحرانزده نیست، بلکه برای تمام آنهایی است که کشورشان مقصد این افراد هستند؛ برای تمام آنهایی است که این خبرهای دردناک را میشنوند. آنهایی که در ایستگاههای قطار مجارستان، مقدونیه، یونان و کشورهای دیگر از رادیو خبر غرق شدن ایلان سه ساله را مشتاقانه دنبال کردند. آنها شاید بارها این گونه خبرها را شنیده باشند و این سفر دردناک را در ذهن خود ترسیم کرده باشند، اما نمی توانند به آن عادت کنند و باز هم با ناراحتی سفر مرگبار مردمانی با هر نوع مذهب از سوریه، افغانستان، عراق و اریتره را که در آرزوی زندگی آسوده در اروپا راهی اعماق دریا میشوند، دنبال میکنند. یکی از مشترکترین تصاویری که آنها در همه این شبهای مرگبار در ذهن خود ذخیره میکنند، کودکانی بیجان است که پیراهن فوتبال بر تن دارند.
منبع: ESPN
مترجم:عرفان خماند
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد