چندی است موزیکویدئوی دولت کاریکاتور به خوانندگی و آهنگسازی شما در فضای مجازی منتشر شده است. این اثر ضدکشتار است و در ژانر اجتماعی جای میگیرد. چه شد تصمیم به ساخت و اجرای این کار گرفتید؟
هنر موسیقی بهعنوان یک ابزار میتواند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند و مفاهیمی را به آنها انتقال دهد. یکی از کارکردهای مثبت این ابزار، بیان مسائل و دغدغههای اجتماعی و فراتر از آن معضلاتی است که انسان امروز در سطح جهان با آن روبهروست. این اتفاق خیلی خوبی است که چنین مسائلی را از طریق هنر موسیقی و در قالب پیامهایی تاثیرگذار به مردم منتقل کنیم. حال در این مسیر مواردی هم پیش میآید که باید از ارزشهای کشور حرف زد و این هم اتفاق خوبی است که باید از آن غافل نشویم. دولت کاریکاتور هم یک اثر ضدصهیونیستی است که به خواندن آن افتخار میکنم.
در سالهای اخیر خوانندههای زیادی سعی کردهاند تنها در یک ژانر بمانند و بیشتر آنها هم ژانر عاشقانه را انتخاب کردهاند. شما هم مدت طولانی عاشقانهخوان بودهاید و بعد وارد فضای کارهای اجتماعی شدید. نگران نبودید مخاطب شما را پس بزند و در این قالب جدید کارتان را نپذیرد؟
اصلا نگران این موضوع نبودم. من به عنوان یک انسان باید حواسم باشد کشتارهای بیرحمانهای در جهان اتفاق میافتد و وقتی در عرصه کارهای هنری مشغول هستم به نفع صلح کاری انجام دهم. نمیتوان به انسانهایی که در گرسنگی و فقر دست و پا میزنند بیتوجه بود. نمیتوان کودکان بیگناهی را که کشته میشوند نادیده گرفت و بدون هیچ واکنشی از کنارشان گذشت. بعد هم، این که آیا این روزها عشق معضل مهمی در کشور ماست؟ مسلما نه. اما کشتار بچههای بیگناه هر جای دنیا و برای هر انسانی میتواند مساله باشد. اتفاقا من فکر میکنم مردم با این کارها ارتباط بیشتری برقرار میکنند و باید در ژانر موسیقی اجتماعی فعالیت بیشتری انجام شود.
اما کارهای عاشقانه همیشه مخاطب دارند.
مخاطب دارد، اما نه در همه گروههای سنی. مثلا پدر و مادرهایمان ترجیح میدهند کارهایی را بشنوند که پیامی با خود دارد. وقتی کسی درباره مشکلات جهان و نابرابریها میخواند مسلما همه دوست دارند آن را بشنوند یا وقتی کسی مضمون توحیدی را برمیگزیند و برای خدا میخواند همه افراد از نسلها و گروههای سنی مختلف با آن ارتباط برقرار میکنند. به نظر من اگر کمی دایره موضوعات را در عرصه موسیقی گستردهتر کنیم، میتوان نیازهای طیف وسیعتری را برآورده کنیم.
برخی معتقدند این روزها موسیقی عاشقانه در کشورمان با بحران مخاطب مواجه شده و این بحران رفتهرفته جدیتر میشود. هر چند هنوز این موضوع ثابت نشده و منتقدان دلیل محکمی بر این ادعایشان ندارند؛ اما میخواهم بدانم شما که عاشقانهخوانی و اجرای اجتماعی و ارزشی را در کارنامه فعالیتهایتان دارید، نظرتان درباره این موضوع چیست؟
بسیاری از دوستانم را میبینم رابطههای عاشقانهای دارند که منجر به ازدواج میشود و شکست هم میخورد. میدانید باید عشقی دید تا دربارهاش خواند. عشق قرار نیست همیشه تلخ باشد و از دوری و جدایی گلایه و ناله کند. باید عاشقانه عمیقی در اطرافت ببینی تا برایش بخوانی. در ضمن، عشق جلوهها و نمودهای مختلفی دارد که ما آن را فراموش کردهایم. مثلا عشق به پدر و مادر، عشق به خوبیها و مهربانیها و چنین موضوعاتی رها شدهاند و فقط از یک نوع خاص عشق میگوییم و برایش کار میکنیم. از وقتی پدرم را از دست دادهام فکر میکنم باید عشق را از همه زوایا نگریست. حالا دوست دارم برای پدر و مادرم بخوانم. از خدا و دوست داشتنش بخوانم. در دنیا چیزهای زیادی وجود دارد که باید دربارهاش بخوانیم. همه مخاطبها جوان و به دنبال شنیدن عاشقانه نیستند. ما نسلهای پیرتر را نادیده گرفته و برای آنها و سلیقهشان کاری نمیکنیم. به نظرم این روند باید اصلاح شود. در واقع هر قدر عمومیت شنیداری کارهایمان را بیشتر کنیم مخاطبان بیشتری به سمت آن جذب میشوند. هنرمند باید به فکر همه اقشار جامعه باشد و همه کارهایش را گوش کنند نه این که فقط یک قشر خاصی کارهایش را بشنوند.
فعالیتتان را در ژانر اجتماعی و ارزشی ادامه میدهید؟
دوست ندارم زوم کنم روی یک موضوع و فقط اجتماعی یا ضد جنگ یا فقط عاشقانه بخوانم. من از این به بعد همان طور که گفتم برای پدرم میخوانم، برای مادرم میخوانم. ممکن است راجع به یکسری داستانهای عشق و عاشقی و جدایی و عاشقانههای مثبت هم کار کنم، اما سعی میکنم سلیقه و خواست همه مخاطبان را در کارم لحاظ کنم. افکار مردم متفاوت است و آدم باید بتواند همه را راضی کند. اما در عین حال هر کاری به نفع حقوق بشر باشد میخوانم، حالا ضدجنگ باشد یا ضد کشتار. به نفع بچههای بیسرپرست هم کار میخوانم. از ته دل هم این کار را انجام میدهم تا شاید بتوانم پیامی بدهم و به اندازه سر سوزنی مفید باشم.
متاسفانه حرف و حدیثها همیشه وجود دارد. برخی خوانندگان که وارد ژانر ارزشی شدهاند، میگویند به آنها گفته شده بهخاطر این که درآمد بیشتری داشته و تحت حمایت برخی نهادها قرار بگیرند وارد این عرصه شوند. شما هم چنین حرفهایی شنیدهاید؟
نظر هر کسی برای خودش محترم است و به آن احترام میگذارم. انتقادهایی را که نسبت به کارم میشود میپذیرم و به آن فکر میکنم، البته به شرط این که موجب پیشرفت کارم شود نه این که بخواهد مسیرم را سد کند. من با اطمینان و ایمان در این حوزه کار خواهم کرد و به چنین حرفهایی خیلی اهمیت نمیدهم.
شما تا کنون آلبوم منتشر نکردهاید؟
خیر.
برای دریافت مجوز از وزارت ارشاد مشکلی دارید؟
راستش نزدیک چهار سال و نیم است که درگیر گرفتن مجوز هستم. با این که پدرم کارمند اداره ارشاد بود و از پیشکسوتان تئاتر و سینمای کشور، ولی نمیدانم چرا کار من گره خورده و خیلی طولانی شده است.
عجیب است! چون در دوره حضور آقای ارجمند در دفتر موسیقی، برخی خوانندههای موسیقی راک هم مجوز فعالیت رسمیشان را گرفتند.
خیلی پیگیر این موضوع بودم، اما هیچ وقت دلیلش را دقیق به من نگفتند. میگویند نامهات را دادهایم بررسی، و لی جواب منفی آمده و هیچوقت نمیگویند دلیل این مخالفتها چیست. اما دیگر واقعا خسته شدهام. هنرمند تا زمانی که جوان است دوست دارد بدرخشد، دیده شود و کار کند. وقتی سن آدم میرود بالا انگیزهاش پایین میآید. نمیدانم چرا در شرایطی که برخی خوانندههای لسآنجلسی هم در حال گرفتن مجوز فعالیتشان هستند من باید بدون مجوز بمانم.
اکنون خوانندههایی داریم که مجوز دارند، اما موزیکویدئوهایشان در شبکههای ماهوارهای پخش میشود. در رادیو و شبکههای فارسیزبان خارجی کلیپهایی از آنها منتشر میشود که مشکل شرعی هم دارد، براحتی میروند ارشاد میگویند ما بیخبر بودیم. آهنگ روی سایت ما بوده خودشان برداشتهاند این کار را کردهاند. این کار مد شده و بسیاری آن را انجام میدهند و با یک تیر دو نشان میزنند. هم کارشان از شبکههای ماهوارهای پخش میشود و هم طوری وانمود میکنند که هیچ کاری خلاف قانون انجام ندادهاند. این دوگانگیها و بینظمیهایی که وجود دارد آدم را ناراحت میکند. واقعا نمیدانیم چطور باید گلایه کنیم و حرفهایمان را به گوش مسئولان موسیقی برسانیم.
پدرتان درباره کارهای شما در عرصه موسیقی چه نظری داشتند؟
پدر همیشه تاکید داشت از اصالت کشورم در کارهایم استفاده کنم. شعرهای حافظ و سعدی را با یک موسیقی تازه و مدرن به گوش مردمم برسانم. حافظ را هنوز همه میخوانند و با آن فال میگیرند. کلامی بوده که از دل آن شخص بیرون آمده و نوشته شده اما هنر محض است، چون حتی اگر معنی حرفش را خوب متوجه نشوی باز هم با آن احساس آرامش میکنی. دوست دارم شعر حافظ را با موسیقی امروز بیامیزم. از دغدغههای روز جامعه و نیازهای همه افراد بخوانم، از ارزشها و انسانیت بخوانم نه عشقهای دو روزه و از همه مهمتر این که حمایت شوم. اکنون خیلی از جوانهایی که وارد ژانرهای اجتماعی و ارزشی شدهاند تنها ماندهاند. جا دارد مسئولان به آنها کمک کنند.
زینب مرتضاییفرد - فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: