مبارزه با استعمار، تلاش برای در دست گرفتن اختیار سبک زندگی خود است

رهایی از اوامر ناشناخته

در باب این که استعمار چیست یا این که اساسا استعمار یک پدیده منفی است یا مثبت، بسیار سخن گفته شده است، اما یک نکته که می‌توان از تحلیل‌های فلاسفه و جامعه‌شناسان و مورخان استنباط کرد، این است که استعمار هر چه باشد به همراه خود، حامل یک سبک زندگی است.
کد خبر: ۸۳۱۹۴۳
رهایی از اوامر ناشناخته

استعمار مبانی سیاسی و اقتصادی خاصی دارد. به نظر می‌رسد استعمار اساسا مولود انباشت تولید در کشورهای صنعتی غربی از قرن 16 میلادی به بعد باشد. کشورهای صنعتی برای فروش مازاد تولید به بازارهای غیرغربی چشم دوختند و آن گاه استعمارگری متولد شد.

انتقال مازاد تولید صنعتی به کشورهای غیرصنعتی، صرفا انتقال مجموعه‌ای از کالاها نبود؛ بلکه کشورهای غیرغربی در این برهه زمانی بدون طی کردن فرآیند صنعتی شدن با کالاهای صنعتی مواجه شدند. مواجهه با این کالا برای یک شرقی مثلا ایرانی که نمی‌داند این کالا در چه فرآیند صنعتی تولید شده، مواجهه با یک پدیده عجیب و ناشناخته است، اما این کالا وارد زندگی می‌شد و او از آن استفاده می‌کرد.

در اینجا نمی‌خواهم مدعی شوم صنعتی شدن، فرآیندی منفی است. اصلا هم قصدم اعتبار دادن و توجیه کردن مواضع افرادی نیست که در برابر هر فرآیند غربی و مدرن موضع انتقادی می‌گیرند؛ بلکه می‌خواهم مدعی شوم وضعی که مردم شرقی در فرآیند استعمار در برابر کالاهای صنعتی داشتند استثنایی است که حتی خود مردم ساکن در کشورهای غربی نیز آن را تجربه نکردند. مردم کشورهای غربی فرآیند سرمایه‌داری و صنعتی شدن را با چشم خود دیدند. آنها از ابتدای دوره سرمایه‌داری با آسیب‌ها و معضلات صنعتی شدن مواجه بودند. آنها ساعات کاری طولانی و دستمزدهای اندک دوره نخست سرمایه‌داری را تجربه کردند. از این رو با ماهیت کالای صنعتی مواجه نبودند، اما صدور این کالاها به کشورهای غیرصنعتی، افراد را با چیزی مواجه کرد که ماهیت آن را نمی‌دانستند، ولی بنا بود با آن زندگی کنند.

بنابراین زندگی یک فرد استعمارزده پیش از هر چیز، یک زندگی از خودبیگانه است؛ چراکه بناست در جهانی از اشیاء زندگی کند که نسبت به آن اشیا بیگانه است. انسان استعمارزده از فناوری استفاده می‌کند، ولی نمی‌داند فرآیند تولید این کالا چیست.

پایان استعمار یا ادامه حیات آن؟

بنابراین استعمارگر اساسا کسی است که برای نفع اقتصادی خود به دنبال بازارهای جدید برای فروش کالای خود است و در این مسیر به بیگانگی خریداران با کالایی که عرضه می‌شود (و تبعات این بیگانگی) اهمیتی نمی‌دهد. برای او مهم نیست کالایی که برای مردم کشورهای غیرصنعتی ارائه می‌کند، چه تضادی در سبک زندگی آنها ایجاد می‌کند. او وظیفه خود نمی‌داند تناسب کالا با بستر ارائه آن را در نظر بگیرد.

استعمار مولود انباشت تولید در کشورهای صنعتی از قرن 16 به بعد است. این کشورها برای فروش مازاد تولید به بازارهای غیرغربی چشم دوختند و آن گاه استعمارگری متولد شد

براساس آنچه در منابع رسمی آمده است، استعمارگری در قرن بیستم (و در دهه 1960) با تاثیرپذیری از جنبش‌های ضداستعماری به پایان رسید، اما آیا روح حاکم بر استعمار از میان رفته است؟ اگر استعمارگر را کسی بدانیم که سود اقتصادی برایش بیش از هر چیز اهمیت دارد و برای قبضه کردن بازارهای جهانی، هیچ حد و مرز فرهنگی و اخلاقی‌ای قائل نیست می‌توان به جرات گفت حیات استعمارگری ادامه دارد.

چه باید کرد؟

اگر وضع اقتصادی حاکم بر یک کشور یا اساسا روح اقتصادی حاکم بر زمان استعمارگرانه باشد، برای رهایی از آنچه باید کرد؟ در برابر شکل قدیم‌تر استعمار، افرادی چون رئیس علی دلواری، مبارزه مسلحانه را در برابر استعمارگری انتخاب کردند، اما شکل جدید استعمارگری، دشمن مجسمی را برای ما باقی نگذاشته تا بخواهیم در برابر آن به مبارزه مسلحانه دست بزنیم. در شکل جدید استعمارگری، هیچ دولت خارجی‌ای وارد قلمرو سرزمین‌های استعمارزده نمی‌شود، بلکه این امواج، کالاها و شکل مصرف است که دیکته می‌شود. در واقع ما شکل زندگی خود را به شکل دیکته شده می‌پذیریم. شاید بهترین راه مبارزه با استعمار جدید، رهایی از قید و بندهای این دیکته است. بهترین شکل مبارزه با استعمار، تصمیم به این است که خودمان شرایط و سبک و احوال زندگی خود را در دست بگیریم. این بدان معنا نیست که به یک سبک زندگی ساکن تن دهیم، بلکه شرایط اصلاح سبک زندگی خودمان را خودمان تشخیص دهیم و نه به تبعیت از بیگانگان و محصولات بیگانه‌ترشان.

حسین برید

جام‌جم

newsQrCode
برچسب ها: استعمار سک زندگی
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها