در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
فیلم درباره یک مرد عاشق از طبقه کارگر است که توان رها کردن همسرش را ندارد، حتی پس از مرگ او. زندگی او را میبینیم، سلیقهاش را، چهره خستهاش را که در صورت سعید آقاخانی بازیگر فیلم، خوش و باورپذیر نشسته است، بافت محلی، روابط آدمها و یک زندگی محترمانه از طبقه کارگر که چرک نیست، خواستنی و دوستداشتنی است.
خیال اصلی اساسی در این فیلم است. چون اصلی اساسی در زندگی این آدمهاست. رؤیا همان چیزی است که ما در برابر ناباوری و رنج واقعیت فقدانهایمان در واقعیت از آن پناهگاهی میسازیم و سرمای رنج را با گرمای مصنوعی آن التیام میبخشیم. رؤیای فیلم خداحافظی طولانی زندگی مردی با همسرش است، در حالی که زن مرده، اما در لحظات این مرد حضور دارد، با او حرف میزند، با او فکر میکند، مرد ناباوری خود را به باوری درونی، پیوند زده است. این از کشش ذهن ما آدمهای عادی احتمالا خارج است، درست مثل آدمهایی که در اطراف این مرد زندگی میکنند و او را نمیفهمند. بسیار باید رؤیایی و عاشق باشی که خیال را جایگزین واقعیت کنی و بهجای سوگواری برای همسرت، او را چنان در خیالت زنده کنی که واقعیت توان انکارش را نداشته باشد. واقعیت تن دهد به دیده شدن او و حرف زدنش و بودنش. میدانم بسیاری از این کلمات به نظر دشوار میرسد، اما نه برای کسانی که تخیل و عشقورزی را بلدند.
خداحافظی طولانی فیلم لطیف و نرمی است، رؤیا را با واقعیت دشوار و خشن خوب پیوند زده و نشان داده که یک کارگر در شرایط نامناسب کاری و تبعیضآمیز چارهای جز رؤیا ندارد، چارهای جز ناباوری واقعیت و نشاندن رؤیا ندارد، حال این رؤیا میتواند رؤیایی آرمانشهری باشد یا رؤیایی عاشقانه و البته دومی همواره حقیقیتر از اولی بوده است، چیزی که در جهان زیاد است عشق است و چیزی که نایافته و نیافتنی است آرمانشهر.
فرزاد موتمن سالها پیش یک شبهای روشن ساخت که آنقدر خوشطعم بود که کافی است به فیلمبینهای ایرانی بگویی شبهای روشن، تا لبخندی بزنند و خاطرهبازی کنند. بعد از آن فیلم، موتمن بارها تلاش کرد اما از باجخور تا صداها هیچ کدام شبهای روشن نشدند. فیلمساز هربار فیلم بدتری ساخت و هر بار علاقهمندان شبهای روشن را که به امید فیلمی به خوبی شبهای روشن آثارش را دیدند ناامیدتر کرد. اما این سلسله آثار بد را بالاخره موتمن شکست و با فیلمی خوب مانند خداحافظی طولانی فصلی تازه را در آثار خود گشود، فصلی که باز هم تم اصلیاش عشق است. خداحافظی طولانی برای آنهایی ساخته شده که اهل حوصله کردن هستند اما با این حال طرفداری از فیلمهایی میکنند که راحت و روان شکل میگیرند و بیان میشوند. درام فیلم، خاصه از زمانی که میفهمیم زن مرده است و علت مرگش را میفهمیم، کشش زیادی پیدا میکند، هم غافلگیر میکند و هم کل فرآیند خود را از نو در ذهن تماشاگر بیدار میگرداند. اما آنچه پایان فیلم را کمی دچار مشکل کرده است، پایانهای مختلف و ممکنی است که میتوان برای اثر متصور بود. فیلم چند بار میتواند تمام شود اما بیهوده ادامه پیدا میکند، در حقیقت صحنههایی که موتمن در اثر گنجانده بیشتر از داستان هستند و همین کمی فیلم را در پایان دچار کندی بیهوده کرده است.
خداحافظی طولانی یک عاشقانه کارگری است. یک عاشقانه که با بطن و متن زندگی کارگران همراه است. یک زندگی سخت که واقعیت را انکار میکند و رؤیا را به کمک زندگی میآورد. حتی گاه این رؤیا دردآورتر از واقعیت میشود اما در هر حال به زندگی معنا میدهد. به دستهایی که کار میکند توان میدهد تا عشق هم بورزند، تا علاوه بر کار، زندگی را، فالوده شیرازی را، کباب و عشقی تازه را هم تجربه کنند. خداحافظی طولانی توصیه میشود برای آنان که از دیدن زندگیهای متوسط در آپارتمانهای شبیه به هم، با عشقهای میان مایه و عادی و ریتم و داستانهای تکراری خسته شدهاند، خداحافظی طولانی توصیه میشود برای کسانی که میخواهند زندگی را متفاوت از آن چیزی که خودشان هستند ببینند.
علیرضا نراقی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: