پایان تلخ یک انتظار 9 ماهه

خداحافظ همدم روزهای قشنگم

سقط جنین و از دست رفتن موجود معصوم و بی‌گناه برای مادری که لحظه لحظه منتظر حضورش بوده تا پاکی را در برق چشمانش حس کند و بوی امید و زندگی را از او استشمام نماید، بی‌گمان ضربه سنگینی است.
کد خبر: ۸۲۴۷۷۲

اطرافیان تصور می‌کنند مادر فقط از دیدن و در آغوش گرفتن کودکش محروم مانده است، در حالی که او تنها فردی است که رابطه عاطفی عمیق با جنین‌اش برقرار و در فضایی کاملا زنده و حیاتی برای مدتی هرچند کوتاه با او زندگی واقعی را تجربه کرده است، گاهی با او سخن گفته و در خیالش او را نوازش کرده است. گاهی با او از نامرادی‌های زندگی درد دل کرده، گاه در گوش جنینش لالایی نجوا کرده که امید فردایش به آسودگی بیارامد و بزرگ شود و... اما حالا این همدم زنده کوچک از بطنش خارج شده، بی‌جان و بی‌نفس در ناکجا آبادی نامعلوم برای همیشه خموش و خفته است.

برای یک مادر خیلی سخت و دردناک است که حس کند جنین‌اش از حرکت ایستاده و قلبش دیگر نمی‌تپد. این فکر امان یک مادر را می‌برد. او مدام اندیشه می‌کند چه بر سر جنین‌اش آمده، چه دردی کشیده و به خاطر چه شرایط سختی در وجود عاشقی به نام مادر که به او اطمینان داشته، خفه شده و از ادامه حیات بازمانده است و... درک این حقیقت برای یک مادر بسیار سهمگین است! سقط جنین، مرده‌زایی و به دنیا آوردن کودکی بیمار که پزشکان امیدی به ادامه زندگی‌اش ندارند، به بروز عوارض چندی در مادر منجر می‌شود. با وجود عوارض جسمانی متعددی چون عفونت و خونریزی‌های شدید، انسداد جریان خون، ایجاد شکاف در رحم، جراحت گردن رحمی، تشنج، تب، درد مزمن شکمی، اختلالات گوارشی، تشنج، آسیب به غدد و...، هرگز نمی‌توان از آثار روانی این پدیده که اهمیتش شاید بیش از عوارض جسمانی است، چشم‌پوشی کرد.

احساسات منفی برای سقط جنین بیمار

تحقیقات متعددی که درخصوص واکنش‌های بعد از مرگ جنین در مادران انجام شده، نشان می‌دهد سقط نوزادان بیمار، یک اثر مثبت دارد و آن چیزی نیست جز خلاصی. اکثریت زنانی که به سقط جنین روی می‌آورند تحت فشار بسیار شدیدی برای فائق آمدن بر مساله پزشکی فعلی خود هستند و به هر دری می‌زنند تا از این وضعیت خلاص شوند. این خلاص شدن قابل درک است، اما معمولا همین احساس خلاصی با احساسات روانی منفی دیگری به همراه است که بسیاری از زنان بعد از سقط جنین، با آن درگیرند و دست و پنجه نرم می‌کنند. سقط جنین ارتباط مستقیمی با خودپنداره یک زن از خویش دارد و به بروز اختلال در مسائل اخلاقی و هویت مادرانه وی منجر می‌شود. افسردگی، اضطراب، اندوه، تمایل فزاینده به خشونت، گریه و زاری مزمن، گزارش احساسات منفی از خود (ملامت کردن خویش، داشتن احساس گناه و پشیمانی، احساس بی‌کفایتی و...)، عقده و وسواس مرتبط با حاملگی مجدد، عدم اعتماد به نفس، رفتارهای مخرب، اختلالات عصبی، از دست دادن اشتها، اختلالات خواب، ضعف حافظه، مشکل عدم تمرکز، اختلال در عملکردهای جنسی کوتاه‌مدت یا بلندمدت (مشکلاتی چون رضایت نداشتن از آمیزش جنسی، دردهای فزاینده، تنفر از جنسیت خویش یا مردان نمود بسیاری دارد)، ناتوانی در تصمیم‌گیری، ایجاد مشکل درارتباط با بچه‌های قبلی، نبود علاقه به افراد و فعالیت‌های جذاب، مسائل مزمن در ارتباط با روابط اجتماعی، پسرفت اجتماعی، روی آوری و سوءاستعمال به مواد مخدر، الکل، سیگار، قلیان و اقدام به خودکشی یا تفکر راجع به آن ازجمله شایع‌ترین عوارض روانی و واکنش‌های منفی زنان داغدار فرزند بعد از سقط جنین است. مطالعات مربوط به اثرات زیانبار و منفی سقط جنین بسیار زیادتر از آن چیزی است که به آن اشاره شد. روان‌شناسان معتقدند پروسه مربوط به سقط جنین، شاید بیشتر از 15 دقیقه طول نکشد، اما اثرات آن یک عمر دوام خواهد داشت. مدت زمان مدیدی طول می‌کشد تا احساسات واقعی زنی که به واسطه سقط جنین آسیب‌دیده است، طبیعی شود.

در این دوره، زنان واکنش‌های متعددی از خود نشان می‌دهند. عده‌ای ممکن است مدت‌های طولانی از موقعیت‌ها، رخدادها یا کسانی که مرتبط با سقط جنین بودند، اجتناب ورزند و برخی دیگر از معاشرت با اقوام و دوستانی که باردار هستند یا بتازگی مادر شده‌اند بشدت خودداری کنند. البته عده‌ای دیگر از زنان برای کاهش احساس یاس و ناامیدی، بشدت در مسند دفاع برمی‌آیند و خود را بی‌تقصیر می‌دانند. تنها به این منظور که سعی دارند خود و دیگران را متقاعد کنند پزشک برای حفظ سلامتی‌شان انتخاب درستی کرده و خود نیز از نتیجه آن راضی هستند؛ در حالی که واقعیت این است که آنان از پذیرش حقیقت و رسیدن به وضعیتی واقعی از شرایط خود درخصوص سقط جنین عملا بازمانده‌اند.

از سوی دیگر، برخی زنان برای مقابله با وضعیت منفی روحی‌شان به بارداری‌های چندین باره، اما ناموفق متوسل می‌شوند. به دیگر سخن، معمولا زنان سقط کرده برای جایگزین کردن سقط به حاملگی‌های مجدد روی می‌آورند، اما در هر بار، خود را با همان فشارهای روانی و اجتماعی مواجه می‌بینند که در سقط اول‌شان با آن درگیر بوده‌اند و دقیقا به همین دلیل مجدد احساس درماندگی و یاس می‌کنند، اگر چه عده‌ای دیگر از زنان برای اثبات کفایت و شایستگی خود یا تلاش برای مقاوم کردن خویش در برابر احساسات منفی ناشی از سقط اول به بارداری روی می‌آورند چه‌بسا عدم آمادگی روحی، آنان را مستعد انجام سقط‌های مکرر می‌کند.

سرکوب احساسات و عدم رویارویی با هیجانات منفی این مساله، به بروز مشکلات روانی و رفتاری در دیگر حوزه‌های زندگی اجتماعی منجر می‌شود. بسیاری از روان‌شناسان معتقدند اضطراب و افسردگی غیرقابل‌تشخیص بعد از سقط جنین یا مرده‌زایی، یکی از عوامل اصلی بیماری در مراجعان زن آنهاست، اگر چه ممکن است بیمارانشان به خاطر درمان مشکلاتی بظاهر کاملا غیرمرتبط به این مساله مراجعه کرده باشند؛ مثلا، تحقیقات بی شماری نشان داده است بحران‌های بعد از سقط جنین، غالبا با هر سالگرد سقط یا موعدی زودتر از آن شدت می‌گیرد. اگر چه شواهدی نیز در دست است که نشان می‌دهد زنانی که خود را به گونه‌ای با تجربه سقط سازگار می‌کنند، در دهه‌های بعد از شروع یائسگی یا بعد از فرستادن آخرین فرزندانشان به خانه بخت، دچار بحران می‌شوند.

انتظاری که ناجوانمردانه به پایان می‌رسد

خانمی که آماده مادر شدن بوده است و ناگهان جنین خود را از دست می‌دهد، در واقع با مساله فقدان و از دست دادن مواجه می‌شود؛ مانند کسی که عزیزی را بعد از سال‌ها زندگی از دست داده است. مرگ جنین کم‌اهمیت‌تر از مرگ یک کودک یا مرگ یکی از اعضای خانواده یا دوستی صمیمی نیست.

افراد در برابر از دست دادن عزیزانشان فرآیند چهار مرحله‌ای را طی می‌کنند که این فرآیند در بانوانی که تجربه سقط جنین داشته‌اند نیز به همین منوال است: مرحله ناراحتی؛ مرحله شوک و انکار (من خیلی مراقب خود و فرزندم بودم، باور نمی‌کنم این اتفاق افتاده باشد)؛ مرحله خشم، احساس گناه و افسردگی (چرا من؟ این عدالت نیست، من عاشق بچه بودم. اگر بیشتر مراقب بودم حتما فرزندم سقط نمی‌شد. من الان بیش از هر زمان دیگری احساس ناراحتی و بی‌کفایتی می‌کنم) و مرحله پذیرش (من می‌توانم با این مشکل دست و پنجه نرم کنم، من تنها کسی نیستم که چنین تجربه‌ای داشته، این اتفاق برای همه خانم‌ها امکان وقوع دارد و باید دنبال راه‌حل باشم.)

احساس شکست، خشم و گناه شایع‌ترین احساسات دردناک بعد از سقط، بین والدین داغدار است. تجربه این سه احساس، ناشی از این باور است که انسان مسئول سرنوشت خویش است و متوسل شدن به خشم، گناه و ناکامی در واقع سلاح دفاعی است که فرد به تن می‌کند. یک راه روبه‌رو شدن با غم این است که سلاح‌ها را کنار بگذاریم.

احساس شکست

من هیچ گاه نمی‌توانم مادر شوم، به‌خاطر مشکلاتی که هست حسرت داشتن یک بچه سالم همیشه بر دلم خواهد ماند، من باید باور کنم یک شکست خورده واقعی‌ام... .

احساس شکست، اولین حس شکننده و غالب بر بانویی است که فرزندش را از دست داده است. حس بهتر بودن و کامل‌تر بودن باوری است که باعث شکل‌گیری احساس شکست در فرد می‌شود، مثلا اگر برای بارور شدن مشکلی داشته‌اید یا در رحم، دهانه رحم، سطح هورمون‌ها یا جفت‌تان اشکالی وجود داشته است، اگرحین بارداری دچار مشکلاتی چون فشار خون بالا و... شده‌اید یا هنگام زایمان ناموفق عمل کرده‌اید، اگر فرزندتان با نقایص ژنتیکی متولد شده یا به خاطر آن سقط شده و... بی‌‌شک خود و همسرتان عمیقا احساس درد و شکست خواهید کرد چه‌بسا فکر می‌کنید ناتوانی بدنی و ژن‌های معیوب‌تان باعث شکست و بروز چنین اتفاقی شده است. از این که نمی‌توانید صاحب نوزادی سالم شوید به توانایی‌هایتان شک می‌کنید و دائما نگران هستید چرا این شایستگی را ندارید که حس مادر یا پدر بودن را تجربه کنید و دقیقا به همین دلیل خود را فردی شکست خورده خواهید یافت.

اگر شما هم یک بارداری ناموفق داشته‌اید، طبیعی است احساس یاس و ناامیدی کنید، اما هرگز فراموش نکنید شما یک مادر بودید، مادر جنین یا نوزادی که زنده نماند. همچنین یادتان باشد شما می‌توانید بار دیگر این حس را تجربه کنید، اما هرگز جایز نیستید برای خلاصی از این یاس، به بارداری مجدد فکر کنید. تنها راه، حاملگی مجدد نیست. بهتر است فکر به دنیا آوردن یک نوزاد دیگر را به زمانی دیگر موکول کنید. چه‌بسا امروز لازم است دوباره به زندگی امیدوار شوید و به خود، جسم و توانایی‌هایتان اعتماد کنید. برای کنار آمدن با این احساس شکست بهتر است:

ـ با احساس‌هایتان مواجه شوید: دفترچه‌ای تهیه و حال هر روزتان را یادداشت کنید. با نوشتن احساسات می‌توانید حالتان را بهتر کنید. وقتی احساسات منفی‌تان را بروز نمی‌دهید، بار آنها بر دوشتان سنگینی می‌کند، اما با بروز احساسات است که می‌توانید از زیر بار فشار آنها رها شوید و احساس بهتری را تجربه کنید.

ـ تصویر مثبتی از جسم‌تان داشته باشید: بسیاری از مادران داغدار، جسم‌شان را زیرسوال می‌برند و سعی می‌کنند این واقعیت را بپذیرند که ایده‌آل و کامل نیستند. اشتباهی که گاهی به واقعیت هم نزدیک نیست. سعی کنید خودتان را دوست داشته باشید و بدنتان را آن گونه که هست بپذیرید.

ـ بپذیرید هیچ کس کامل نیست: ایده‌آل مطلق وجود ندارد، پس شما هم چون دیگرانید و برای کامل بودن باید مدام و بی‌وقفه تلاش کنید. برای همه آن چیزهایی که هستید و دارید احساس ارزشمندی کنید.

ـ همیشه اتفاق در کمین است: بپذیرید احتمال وقوع اتفاقات بد برای همه انسان‌ها یکی است، اما هرگزبه معنای بد بودن و زیر سوال رفتن فرد نیست. یادتان باشد جدای از همه اتفاقات بد، شما هنوز انسان باارزشی هستید و می‌توانید انسان خوب و مادر خوبی هم باشید. بی‌شک لیاقت آن را دارید که زندگی به کام‌‌تان باشد و لحظات شیرینش را به شما پیشکش کند.

ـ خودتان را مشغول کنید: به دنبال تفریحات سالم و سرگرمی‌های تازه بروید. در فعالیت‌هایی شرکت کنید که حس کارآمدی و لیاقت شما را پرورش و تقویت کند. کارهایی انجام دهید که احساس ارزشمند بودن را دوباره باز یابید. عضویت در کارهای عام‌المنفعه و انجام امور خیریه و حس این‌که چشم و چراغ و امید بسیاری از افراد هستید، برایتان بسیار مفید است.

احساس خشم

از دست همه ناراحت و عصبی هستید! وقتی کسی به شما می‌گوید شاکر باش، عصبی می‌شوید و از خود سوال می‌کنید شاکر چه چیزی باید باشید؟ مدام با خود می‌گویید مگر می‌شود در این بیمارستان با این همه امکانات کسی نتواند کاری انجام دهد. اگر پزشکان و پرستاران کم‌کاری نمی‌کردند، فرزند من زنده می‌ماند. چرا آنها نتوانستند بموقع تشخیص بیماری بدهند و مرا مطلع کنند و... .

بودن در کنار زنان حامله یا نوزادان برایتان غیرقابل تحمل است. احساس حسادت می‌کنید و خشم تمام وجودتان را پر می‌کند. انگار همه چیز دست به دست هم داده تا به شما یادآوری کند همه بچه دارند، اما شما ندارید. مدام احساس می‌کنید حق‌تان ضایع شده است. از زمین و زمان شاکی هستید و از بی‌عدالتی دنیا می‌نالید. فقط کافی است زنی باردار ببینید. آتش دلتان شعله‌ور می‌شود. آرام و قرار نمی‌گیرید وقتی مادری را می‌بینید که با وجود عدم رعایت بسیاری از مسائل در طول دوران بارداری توانسته است بدون هیچ زحمتی کودک سالم به دنیا بیاورد. مدام خود را زیر سوال می‌برید و می‌گویید «من که این‌قدر مراقبت کردم چرا این اتفاق برای من افتاد؟» یا وقتی مادری را می‌بینید که با فرزندش بدرفتاری می‌کند احساس خشم می‌کنید که آیا من مادر بهتری نبودم؟ من از این خانم هم کمترم که خداوند مرا لایق مادری ندانست و... .

حتی گاه از جنین از دست رفته‌تان شاکی می‌شوید، از این که شما را به حال خودتان رها کرده و با این همه غم بی‌خیالتان شده و برای همیشه رفته است خشمگین می‌شوید و مدام فکر می‌کنید این جنین هم در حق‌تان بی‌انصافی کرده است. مدتی در وجودتان ماند، شما را به خود وابسته کرد، برای به دنیا آمدنش شما را به زحمت انداخت، اما خیلی راحت ترکتان کرد.

خشم مانند فردی است که گلوی شما را گرفته و بشدت فشار می‌دهد. با ابراز خشم می‌توانید دست‌های آن شخص را از دور گردن خود باز و احساس آرامش و راحتی کنید. بی‌گمان بعد از بیان خشم است که می‌توانید به سوی بخشش هم گام بردارید. با پذیرش ناتوانی و سستی، ترس، انکار یا بی‌کفایتی خود بخشش به دست می‌آید. یادتان باشد خشم شما طبیعی، بحق و بجاست، اما شما بیشتر لایق و مستحق صلح هستید. برای کنار آمدن با خشم به دنبال روشی مناسب باشید. سعی نکنید احساسات، هیجانات و رفتارهای منفی خود را کنترل کنید. شما باید خشم‌تان را ابراز کنید، البته از طرقی که کمتر به خود یا دیگران آسیب برسانید.

ـ دفترچه‌ای تهیه کنید و راجع به خشم خود بنویسید. خود را در حالت خشم و عصبانیت و در حال شکستن گلدان‌ها، تابلو و... تصور کنید. بنویسید گه چگونه آنها را به زمین می‌کوبیدید و صدای خرد شدنشان چقدر بلند بود و تمام خرده‌ها چطور به زمین می‌ریختند و... .

ـ یک نامه اعتراض بنویسید. به پزشک‌تان، به همسر، به خدا، به دنیای بی‌انصاف، به کودکتان یا هر کسی که از دست او شاکی هستید، نامه‌ای بنویسد و از هر آنچه بر قلبتان سنگینی می‌کند، صحبت کنید.

ـ درددل کنید. با کسانی که دلخوری دارید و از دستشان عصبانی هستید به گفت‌وگو بنشینید و حرف دل و شکایت‌تان را به آنها بگویید.

ـ ورزش کنید. بهتر است در فعالیت‌های ورزشی قدرتی شرکت کنید اگر چه گاهی یک پیاده‌روی نیز می‌تواند برای کاهش خشم درونی شما مفید باشد.

ـ به دشت بروید و فریاد بزنید. هنگام تنهایی از ته دل عربده بکشید و فریاد بزنید یا چند بالش یا تشک را روی هم بگذارید مدام به آن مشت یا با چوب ضربه بزنید.

احساس گناه

من گناهکارم! اگر بیشتر مراقبت می‌کردم، اگر پزشک حاذقی انتخاب می‌کردم، اگر به تغذیه‌ام بیشتر می‌رسیدم، اگر برای سلامت‌اش قرآن می‌خواندم، حتما فرزندم سقط نمی‌شد! نکند گناهی مرتکب شده‌ام که خداوند فرزندم را از دستم گرفت و... .

زمانی که باردار هستید، مدام نزد پزشکتان می‌روید و مو به مو به حرف‌هایش گوش می‌دهید، از تمامی عوامل خطرناک این دوران دوری می‌کنید، سونوگرافی، آزمایش‌ها و تست‌های متفاوت غربالگری انجام می‌دهید و... خلاصه تمام تلاش‌تان را می‌کنید تا از سلامت جنین‌تان مطمئن شوید و نوزاد سالمی به دنیا بیاورید. وقتی این روال طبیعی به هم می‌خورد و آرزوهای خوب نقش بر آب می‌شود، با خود فکر می‌کنید چه کار کرده‌اید یا چه کاری انجام نداده‌اید که جنین‌تان دچار مشکل شده است. خودتان را مسئول سلامت یا ناخوشی جنین‌تان می‌دانید چرا که او در بدن شما بوده و شما تنها محافظ و مراقبت‌کننده او بوده‌اید.

حتی اگر پزشک‌تان به شما اطمینان بدهد شما مقصر نبوده‌اید و مرگ جنین علتی دیگر دارد، باز افکار منفی رهایتان نمی‌کند، مدام به دنبال شناخت علت یا اشتباهی هستید که به مرگ کودکتان منجر شده است. بخصوص این حالت زمانی شدت می‌گیرد که شما عادت به خودمواخذه‌گری داشته باشید و در همه مسائل زندگی خودتان را متهم و مقصر بدانید. برخی مادران داغدار با خود فکر می‌کنند چرا ناشکری کردند و از خدا فرزندی با جنسیت خاص خواستند یا از حاملگی خود ابراز نارضایتی کردند یا در حین بارداری برای نگه داشتن یا نگه‌نداشتن جنین دچار تردید در انتخاب شدند، برخی هم فکر می‌کنند از دست رفتن جنین‌شان تقاص اشتباهی است که در گذشته مرتکب آن شده‌اند و عده‌ای دیگر از مادران که فرزندشان در دستگاه قرار داشته، به خاطر رضایت به قطع دستگاه‌های کنترل‌کننده، احساس پشیمانی و گناه می‌کنند.

همه ما انسان‌ها معتقد به این باور اشتباه هستیم که بر زندگی خود کنترل کامل داریم، بنا بر این اعتقاد، زمانی که زمام امور از دست‌مان خارج شود احساس خشم و ناراحتی می‌کنیم و احساس گناه همان احساس خشمی است که فرد به سوی خود نشانه می‌رود. این احساس بسیار خودمخربگر است و باعث می‌شود فرد درباره خویشتن احساس رضایت و خوبی نداشته باشد. بی‌گمان تجربه مدام این حس بی‌کفایتی به ابتلای فرد به افسردگی مزمن منجر می‌شود تا جایی که ممکن است فرد به خود بقبولاند لایق و مستحق اتفاقات ناخوشایند است.

این در حالی است که بروز اتفاقات نامطلوب برای هر کسی امکان‌پذیر است و هیچ کس نمی‌تواند زمان و مکان وقوع اتفاقات بد را پیش‌بینی یا از آنها اجتناب کند. با توجه به این که هیچ کس مستحق به دیدن مرگ کودک خود نیست به جنگ احساس گناه خود بروید:

ـ بپذیرید شما فقط احساس گناهکار بودن دارید و این هرگز به معنای متهم بودن شما نیست.

ـ مدام به خودتان متذکر شوید شما نقشی در سقط جنین‌تان نداشته‌اید یا اگر کاملا مطمئن هستید مرتکب اشتباهی شده‌اید تلاش کنید آن اشتباه را بپذیرید و خودتان را به خاطر کامل نبودن مواخذه نکنید. بیشتر سعی بر بخشش خود داشته باشید.

ـ این حقیقت را بپذیرید که نه‌تنها شما بلکه هیچ کس دیگر نیز نمی‌تواند اتفاقات بد را پیش‌بینی کند و جلوی آنها را بگیرد.

ـ برای فرزندتان نامه‌ای بنویسید و برای او توضیح دهید چقدر برای سلامتش تلاش کردید و دوست داشتید او را سالم به دنیا بیاورید و برای لحظه لحظه زندگی‌اش برنامه‌ریزی کرده بودید و اکنون با نبودنش در کنارتان چقدر احساس تاسف و ناراحتی می‌کنید. به او بگویید همیشه در قلبتان جای دارد و گوشه‌ای از آن برای همیشه متعلق به او خواهد ماند.

ـ برای عزیز از دست رفته تان مراسم بگیرید. یک مراسم یادبود کوچک می‌تواند بیش از پیش شما را در تحمل غم از دست دادن و کنار آمدن با آن کمک کند.

اطرافیان چگونه با مادر داغدار رفتار کنند؟

سقط جنین یا مرگ نوزاد یکی از خسارت‌بارترین تجربیاتی است که یک زن ممکن است در طول زندگی زناشویی خویش یک یا چند بار تجربه کند. این تجربه بسیار دردناک و عذاب‌آورتر است وقتی مادر مدت زیادی از دوران بارداری را پشت‌سر گذاشته و هر لحظه منتظر به دنیا آمدن نوزادش باشد، حقیقت این است که بر اثر سقط جنین، تمامی رویا و آرزوهای یک مادر باردار به ناگاه و در یک چشم برهم زدنی از بین می‌رود.

متاسفانه این حادثه دوران پرتشویشی را به دنبال دارد مثلا یک زن چگونه می‌تواند بعد از سقط جنین تفکر مثبت داشته باشد یا چطور می‌تواند با عوارض ناشی از سقط کنار بیاید و دوباره به زندگی عادی بازگردد و از همه مهم‌تر اطرافیان مادر سوگوار چه کارهای مفیدی برای التیام درد او باید انجام دهند.

مسلما در این دوران حساس، زن نیازمند مراقبت، عشق و علاقه، همدردی و توجه است. گاه بحران روحی زن در این دوران به حدی شدت می‌گیرد که برخی از ازدواج‌ها ممکن است به پایان برسد. در ادامه این نوشتار به مواردی اشاره می‌کنیم که به اطرافیان مادر داغدار بویژه همسر او کمک می‌کند تا بتوانند سختی عبور از این دوران را اندکی سهل کنند.

همسران، عشق درمانی کنند

ـ شما به عنوان همسر، موظفید به او این اطمینان بدهید بود و نبود فرزند هیچ گاه از ارزش و جایگاه او در زندگی‌تان نمی‌کاهد و جایگاه مطمئن او برای همیشه در قلب‌تان است. به همسرتان بگویید عشق در زندگی‌تان هست، هنوز عاشقش هستید و به خاطر خودش او را دوستش دارید.

ـ به همسرتان بگویید همچون خود او، از وقوع این حادثه ناراحت و غمگینید، اما غمگینی مشکلی را دوا نمی‌کند. باید به یکدیگر کمک کنید تا دوباره چون سابق زندگی‌تان را پر شور و شوق کنید. بهتر است نوید شرایط و روزهای متفاوت و بهتری به او بدهید.

ـ از همسرتان مراقبت کنید و به او اطمینان دهید مراقبت‌های مورد نیاز را برایش فراهم می‌کنید، در فضای خانه آسایش و راحتی ایجاد کنید و شرایطی پیش بیاورید که او بیشتر استراحت کند. به خاطر حفظ روحیه و ایجاد حس اطمینان در او سعی کنید به طور فیزیکی در کنارش باشید، نوازشش کنید و شنونده درد دل‌هایش باشید.

ـ زمانی که همسرتان آمادگی داشت، اجازه دهید درباره احساسش حرف بزند، اما هرگز در مورد بارداری مجدد، فرزندان بعدی و... با او صحبت نکنید، چراکه او احساس تکلف دوباره می‌کند و هنوز با مشکل امروزش کنار نیامده، راجع به آینده و مسئولیت دوباره‌اش در این زمینه به فکر فرو می‌رود.

ـ درباره آنچه اتفاق افتاده، صحبت کنید. اجازه دهید همسرتان متوجه شود شما این اتفاق را ناشی از اشتباه و کوتاهی وی نمی‌دانید و بابت آن، او را سرزنش نمی‌کنید.

اطرافیان به عنوان مهم‌ترین افرادی که در کنار این مادر غمگین و داغدار حضور دارند، باید تلاش کنند او را درک کرده و به شرایط عادی زندگی برگردانند. شما باید کاری کنید تا مادر سوگوار سریع‌تر و بهتر با موضوع روبه‌رو شود و با تجربه درد و رنج کمتری، راحت‌تر به مرحله پذیرش دست یابد.

مسئولیت‌های مادر داغدار چیست؟

اگرچه شاید حمایت اطرافیان شاه کلید رویارویی با موضوع سقط جنین است ولی هیچ گاه مسئولیت فرد را از او سلب نمی‌کند. درست است شما تجربه تلخی داشته‌اید، اما باید برای بازگشت خود به شرایط عادی و نشاط انگیز، به‌پاخیزید و تلاش کنید.

حقایق را بپذیرید. حقیقت آنچه اتفاق افتاده و آنچه قرار است در آینده اتفاق بیفتد را بدانید و بپذیرید. در صورت نیاز به ناراحتی و عزاداری احساس ناراحتی کنید و هیجان منفی‌تان را بروز دهید. هرگز اجازه ندهید احساسات منفی بر شما مسلط شوند. بپذیرید دیگران از این مشکل رهایی یافتند، پس شما هم می‌توانید.

خود را سرزنش نکنید. این طبیعی است که به عقب بازگردید و تمام آنچه را در زمان بارداری انجام داده‌اید، مرور کنید تا بفهمید چه چیزی باعث سقط جنین‌تان شده است یا به چه طریقی می‌توانستید مانع این اتفاق شوید، اما غیرطبیعی است خود را سرزنش کنید.

اطلاعات خود را بالا ببرید. ندانستن و ناآگاهی باعث ترس بیشتر شما می‌شود. بهتر است برای داشتن اطلاعات کافی از جزوات، کتاب‌های مناسب و سایت‌های آموزشی و... استفاده کنید. از سوی دیگر می‌توانید از حمایت آنلاین بانوانی که همین مشکل را تجربه کرده‌اند نهایت استفاده را ببرید. مثلا می‌توانید داستان سقط جنین خود را با زنان همدردتان در میان بگذارید. ببینید آنها چطور با سقط‌های مکرر و متعدد خود کنار آمده‌اند یا از زنانی حمایت بجویید که سعی می‌کنند پس از سقط امیدوار باشند و دوباره باردار شوند.

گفت‌وگو کنید. با شخصی معتمد و حمایتگر به گفت‌وگو بنشینید. حمایت عاطفی دیگران می‌تواند برای کاهش دردتان مسکنی مفید باشد، اما یادتان باشد دیگران هر آنچه می‌گویند با نیت خیر است. از گفته‌های آنان سوءبرداشت نکنید.

توقع خود از همسرتان را بهینه کنید. هرگز انتظار نداشته باشید همسرتان چون شما ابراز غم و اندوه کند. یادتان باشد زنان و مردان شیوه‌های متفاوتی برای بروز غم و اندوه دارند. آرامش و خونسردی همسرتان را به بی‌توجهی به خود یا جنین از دست رفته‌تان تفسیر نکنید. یادتان باشد معمولا مردان احساساتشان را در درون خود نگه می‌دارند و خود به تنهایی با غم از دست رفتن جنین روبه‌رو می‌شوند، دقیقا بر عکس شما. به خود و همسرتان اجازه دهید و هر یک به شیوه خود برای جنین از دست رفته‌تان به سوگ بنشینید.

نسرین صفری‌/‌ مشاور خانواده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها