نگاهی به فیلم «عشق و جنون» آخرین ساخته حسن نجفی

وسترنِ سترون

فیلم «عشق و جنون» آخرین ساخته به نمایش درآمده حسن نجفی، فیلمی کلیشه‌ای با مختصاتی شبه‌فرمالیستی، گرته دست چندمی از آثار دهه 50 سینمای کیمیایی، نادری و فریدون گله محسوب می‌شود. کلیشه‌ای فرمولیزه و تئوریزه شده که توسط فیلمسازانی همچون مهرشاد کارخانی در سینمای ایران زنده نگاه داشته شده است.
کد خبر: ۸۱۵۹۹۲
وسترنِ سترون

در یک بررسی اجتماعی بسیار ساده چنین به نظر می‌رسد با توجه به رشد فرهنگ زندگی شهری و اهمیت اجرای قانون در سطوح گسترده، ضدقهرمانی که وسیله انتقامی (سلاح سرد یا گرم ) دست می‌گیرد و دنبال اجرای قوانین نانوشته خویش است، بیشتر به یک شوخی شباهت دارد تا یک اثر سینمایی جدی. فیلم عشق و جنون در مسیر همان گونه مکشوفه منتقدان وطنی یعنی وسترن شهری طی طریق می‌کند و سازنده در گفت‌وگویی چنین عنوانی را در نوع دسته‌بندی اثرش پذیرفته است و خود را وامدار جهشی در اعتلای وسترن شهری می‌داند. عادت منتقدان برای دسته‌بندی و ژانرتراشی آثار سینمایی در گونه ملی و بومی امری نکوهیده نیست. پیکره بسیاری از آثار مسعود کیمیایی و برخی آثار ساموئل خاچیکیان در گونه نه‌چندان معتبر مذکور دسته‌بندی شده‌اند، بی‌آن که گونه خلق شده و عبارت وسترن شهری پشتوانه علمی مناسبی داشته باشد. وسترن، صرف‌نظر از برگردان و ترجمه‌اش، عبارتی کاملا تخصصی است و نمی‌توان برای خلق یک گونه غیرمعتبر سینمایی با واژه شهر، گونه ترکیبی خلق کرد. در ژانر وسترن عمدتا شهرهایی که نشان داده می‌شود کوچک هستند و از جنس شهرک (town) و از کلانشهر (City) خبری نیست. اما در فیلم حسن نجفی نماهای مستر از کلانشهر گرفته شده و با توجه به تعاریف و عبارتی که فیلمساز در مورد فیلمش به کار برده است تعارض شگرف در فیلم نمود پیدا می‌کند.

در فیلم‌های وسترن قهرمان یا ضدقهرمان تنها، بی‌جا و مکان است. اگر نگوییم همه، محوریت بیشتر فیلم‌های وسترن روی شخصیتی می‌گردد که از یک مکان نامعلوم به شهری کوچک وارد شده و آنجا مسبب تحول می‌شود. این قهرمان آواره پس از دردسرهای فراوان و گرفتن انتقام از چند فرد شرور، درنهایت به سمت مقصدی نامعلوم در مسیر غروب آفتاب حرکت می‌کند. در صورتی که ضدقهرمان فیلم، بایرام، ریشه‌ای کاملا روستایی دارد و از سرزمینی مشخص و معلوم آمده و به نقطه‌ای کاملا روشن عزیمت می‌کند. در ضمن انتقام ضدقهرمان به قتل قطب سپید روایت منجر می‌شود، نه اشرار.

یکی از مهم‌ترین عناصر فیلم‌های وسترن، خانواده است. این عنصر در بسیاری از فیلم‌های این ژانر در مرکز داستان قرار می‌گیرد، اما بایرام (فرد انتقامجو) به قصد تشکیل نشدن یک خانواده وارد قصه شده و همان طور که در فلاش‌بک‌ها نشان داده می‌شود آنچنان هم قهرمانی نیست که اعتباری برای ریشه‌ها و خانواده قائل باشد. او به قصد یک انتقام کلاسیک وارد این قصه شده است و به جای تعادل بخشیدن به قصه، نیمچه تعادل جاری را از میان می‌برد. انتقام، مولفه عموم قهرمان‌ها و ضدقهرمانان وسترن است که بنا به دلیلی از شهر خودشان طرد شده‌اند. قهرمانان و ضدقهرمانان فیلم‌های وسترن روزی یک کشاورز ساده بوده‌اند و پس از سال‌ها به شهر کوچکشان برمی‌گردند، اما این بار در قالب یک هفت‌تیرکش قهار انتقامجو پایانی محتوم برای ضدقهرمان طراحی شده که اصالت ژنریک وسترن فیلم عشق و جنون را زیر سوال می‌برد. شاید موضوع ساده‌تری را که می‌توان در مورد فیلم مطرح کرد این است که دوره ساخت چنین آثاری منسوخ شده است و حسن نجفی آن طور که کارنامه‌اش نشان می‌دهد، فیلمسازی است که درک خوبی از ملودرام و خلق فضای‌های عاطفی دارد. فیلمساز در ساخت چنین آثاری مثل فیلم «آسمان هشتم» برای خود اعتباری کسب کرده که با ساخت آثاری نظیر عشق و جنون صرفا کارنامه‌اش مخدوش می‌شود. نجفی نمونه بلوغ یافته عشق و جنون را به صورت غیرشهری در فیلم «شرفناز» به تصویر کشیده که نسبت به این فیلم اثر بسیار موفق‌تری است.

جـام‌جـم

علیرضا پورصباغ

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها