این مساله بهواسطه یک عقبه ضد فرهنگی که در گذشته تاریخی این سرزمین ریشه دارد، عمق بیشتری هم پیدا کرده است.
به این معنی که متاسفانه در گذشته در سینما و تلویزیون ما نگاه تحقیرآمیزی به روستاییان یا به اصطلاح شهرستانیها وجود داشت و هنوز هم دامنه این تاثیرات تداوم یافته است.
تفکیک تهرانی و شهرستانی متاثر از همین فرهنگ غلط است، اما فارغ از این نگاه برتری جویانه قومی و روستایی و شهری کردن که یک کژکارکرد فرهنگی است، از حیث نمایشی و شخصیتپردازی سینمایی نمیتوان به این تفاوتها بی توجه بود.
به عبارت دیگر، هر کس فارغ از شخصیت فردی خودش متاثر از ویژگیها و مولفههای فرهنگی و قومیتی است که در آن بزرگ شده و در واقع در کنار شخصیت فردی باید از شخصیت قومی سخن گفت. مثلا یک شهروند تهرانی و اصفهانی هر دو هم انسانند و هم ایرانی که موجب خلق ویژگیهای مشترکی در آنها میشود، اما ویژگی فردی و قومیتی، آنها را از هم متمایز میکند. بخشی از این تمایز را میتوان در سریالهای تلویزیونی نیز ردیابی کرد.
اغلب کاراکترهای تهرانی و شهرنشین واجد پیچیدگی و چند لایگی و گاه درهمتنیدگی شخصیتی هستند که ممکن است این ویژگیها در یک شهروند شهرستانی نباشد. آداب و معاشرت، طرز حرف زدن، لباس پوشیدن و خیلی چیزهای دیگر در همین مجموعههای تلویزیونی از طریق قیاس یک فرد تهرانی با شهرستانی قابل درک است.
وقتی سریالهای ما با گریز از تهرانزدگی سراغ شهرستانها و استانهای دیگر کشور میروند، فرصت این هماوردی و قیاس بصری خرده فرهنگها برای مخاطبان فراهم میشود که تفاوتهای بین فرهنگی را بازنمایی میکند یا مثلا وقتی برخی شخصیتها و پرسوناژهای قصه از شهرستان یا روستا به تهران میآیند از طریق مقایسه رفتارشناسی آنها با شخصیتهای تهرانی اثر میتوان به تفاوتهای رفتاری ـ فرهنگی آنها پی برد. مثلا همین سریال پایتخت با اعتقاد به پایتختزدایی از سریالها به خطه شمال کشور رفته و مازندران را برای روایت قصه خود انتخاب کرده است.
توجه و انتقال سریالسازی از تهران به استانهای دیگر این خاصیت و قابلیت دراماتیک را برای فیلمنامه نویسان و فیلمسازان فراهم میکند تا به خلق شخصیتهای متفاوت و تازه دست بزنند و عادات و تصورات کلیشهای مخاطب را از شخصیتهای تلویزیونی تغییر دهند |
مازندران نه صرفا به معنای عنصر جغرافیایی و لوکیشن انتخاب شده که اساسا شخصیتهای قصه متعلق به این منطقه هستند و با لهجه و گویش آنجا سخن میگویند و در نهایت سبک زندگی شمالی را به تصویرمی کشند (هر چند این تنها زندگی بخشی از مردم شمال است) بخشی از تفاوت سریال پایتخت دقیقا به همین عامل برمیگردد، نه به معنای اینکه دیگر با سریالهای آپارتمانی و شهری مواجه نیستیم بلکه به این معنا که شخصیتها و کاراکترهای قصه هم از حیث رفتارشناسی با آنها فرق دارند. فارغ ازسویه کمیک قصه و جذابیتهای بازیگری، همین سادگی و رفتارهای غیرکلیشهای که مخاطب از طریق روابط شخصیتها میبیند واجد جذابیتهای تازه است.
مثلا شخصیتی مثل نقی به عنوان یک فرد شهرستانی ضمن شمایل ساده ظاهریاش خیلی هم ساده به معنای هالو نیست. (برخلاف فیلمهایی که قبلا شهرستانیها را سادهلوح نشان میداد) او حتی رفتارهای بچگانه دارد، لجبازی و دعوا میکند، حسادت میکند، حتی سادگی میکند، اما سادهلوح نیست.
شجاعت و جسارت و سر نترس داشتن او را به عنوان مولفههای شخصیتی در کنار یک کاراکتر شهری در دل تهران قرار دهید که بیشتر درونگرا و اهل سکوت و سیاست و اساسا از پیچیدگی بیشتری برخوردار است یا مثلا در سریال دردسرهای عظیم وقتی پدر و مادر لطیف به تهران میآیند، میتوان سادگی و مأخوذ به حیا بودن و مبادی آداب سنتی در رفتار و منش عمومی بودن را در قیاس با شخصیتهای تهرانی که بیشتر زرنگ و تیز و بز به تصویر کشیده میشوند، درک کرد.گویی شهریها و پایتختنشینها شخصیت پیچیده و چند لایه دارند که این ویژگیها در شخصیتهای شهرستانی یا روستایی کمتر دیده میشود.
این البته خاصیت شهر است. همه کسانی که در تهران زندگی میکنند، تهرانی نیستند و شاید بیشتر جمعیت تهران را مهاجران یا شهرستانیهای مقیم تهران تشکیل دادهاند، اما رفتارشناسی آنها حتی با همشهریان و هم ولایتیهای خودشان که در تهران زندگی نمیکنند، متفاوت است که اکنون به واسطه توجه کارگردانها به ساخت سریال در شهرستانها نمود و بروز یافته و از این طریق میتوان به تمایز شخصیتی و فرهنگی آنها پی برد.
توجه و انتقال سریالسازی از تهران به استانهای دیگر این خاصیت و قابلیت دراماتیک را برای فیلمنامه نویسان و فیلمسازان فراهم میکند تا به خلق شخصیتهای متفاوت و تازه دست بزنند و عادات و تصورات کلیشهای مخاطب را از شخصیتهای تلویزیونی تغییر دهند.
این تفاوت زمانی به شکل ملموس از سوی مخاطب دریافت میشود که خود سریال قابلیتهای دراماتیک خوبی برای جلب مخاطب داشته باشد. تفاوت شخصیتهای تهرانی و شهرستانی را باید در تفاوت زیست ـ جهان آنها درک کرد. جهان درونی هر فرد بی ارتباط با جهان زندگیاش نیست و درک این تفاوت به سریال سازهای ما کمک میکند تا با بهرهگیری از شخصیتهای بومی، از ویژگیهای قومی آنها در خلق شخصیتهای نمایشی استفاده کنند و کمی از دایره تکرار خارج شوند.
شخصیتهای بومی با خود داستانهایی به اثر نمایشی میآورند که متاثر از محل زندگی آنهاست. از طرفی این شخصیتها غیر مستقیم میتوانند مکانهای دیدنی و تاریخی و شخصیتهای معروف نقاط مختلف ایران را هم به بیننده معرفی کنند.
نوع پوشش، لهجه، سبک زندگی و... از طریق همین شخصیتها بروز و نمود پیدا میکند و باعث غنی شدن محتوای اثر میشوند.
جــامجــم
رضا صائـمی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: