فرمانده سربازان پشتسرهم با بلندگو میگوید که اتوبوس را از آنجا حرکت دهد، ولی او بدون توجه به فریادهای او تکان نمیخورد تا از کشتار مردم جلوگیری کند. در این لحظه فرمانده با عصبانیت تمام به طرف راننده میرود و گلوله به سر او شلیک میکند... و این جوان کسی نیست جز« استاد حسن بنا» که قبل از انقلاب به شهادت رسید. شهیدی که نامش بر پیشانی خیابان مجیدیه سابقه حک شده است. خیابان استاد حسن بنا از بزرگراه همت در شمال شروع میشود و به مسیل باختر در جنوب ختم میشود. محله مجیدیه در تهران بیش از همه چیز به ارمنینشین بودن معروف است. محلهای که از شمال به بزرگراه همت و از جنوب به مسیل باختر و از غرب به بزرگراه صیاد شیرازی و از شرق خیابان کرمان محدود میشود.
البته این مرزبندی از زمانی شکل گرفت که شمسآباد همسایه شمالی مجیدیه به آن پیوست. این محله از آن دسته مناطقی است که بعد از انقلاب آباد شد و شکل امروزی به خود گرفت. وقتی وارد این محله میشوید شاید در نظر اول خیلی با محلات دیگر تهران تفاوت نداشته باشد با همان خیابانهای باریک و غیراصولی و ساختمانهایی که بلندیشان نفس را برای کوچهها تنگ کرده است، اما بعد از مدتی گشتزنی در محله کسانی که به زبان ارمنی حرف میزنند و نوشتهها و پلاکاردها و اسامی بعضی از مغازهها که به زبان ارمنی نوشته شدهاند نشان میدهند که اینجا محلهای است که تعداد هموطنان ارمنی در آن زیاد است. آن زمان که ارامنه اینجا ساکن شدند مجیدیه منطقهای خارج از تهران محسوب میشد. محله مجیدیه جزئی از املاک عبدالمجید میرزا عینالدوله بود و نام مجیدیه برگرفته از نام این شاهزاده قاجاری است. این محله با ساخته شدن بزرگراه رسالت به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده است و مجیدیه جنوبی یکی از محلههای قدیمی ارمنینشین است. محله از چند خیابان اصلی شکل یافته است؛ ازجمله استاد حسن بنا، 16متری اول یا شهید همایی و16 متری دوم یا همان خیابان اثنیعشری. پارکهای کوچک و بزرگی چون مجیدیه، جانبازان، فرشته و اقاقیا هم هستند که فضای محله را سرسبز کردهاند.
افراد سرشناس ارمنی در این محله کم نیستند؛ کسانی که هم برای اهالی و هم برای ما ایرانیان آشنا هستند و باعث افتخار محلهشان شدهاند، ازجمله شهدای ارمنی که طی هشت سال جنگ جان خود را فدای وطن کردند. در عرصه هنر هم کسانی مانند ساموئل خاچیکیان و واروژ کریم مسیحی کارگردان و رازمیک موسسیان موزیسین که نامشان بخشی از تاریخ هنر ما را به خود اختصاص داده است، از اهالی اینجا بودهاند. در ورزش هم فوتبالیست معروف آندرانیک تیموریان بازیکن تیم ملی از این محله است که خب نیازی به معرفیاش نیست.
از مراکز خرید بزرگ و خانههای بزرگ و آپارتمانهای شیک در این محله خبری نیست. مجیدیه بیشتر بافت ساده و سنتی دارد و بیشتر مردم آن را اقشار متوسط تشکیل میدهند. مراکز خرید آن را هم مغازههای متنوعی شکل داده است که به همان شکل سنتی و کنار هم بَرِ خیابانهای اصلی قرار دارند و احتیاجات محلیها را برطرف میکنند، اما رستورانها؛ در اینجا غذاخوریهای فستفودی حرف اول را میزنند و اگرچه به شکل سنتی اداره میشوند، ولی ساندویچهایشان از کیفیت و طعم خاصی برخوردار است که در میان تهرانیها معروف است. این مغازهها هم به شکل پراکنده در بین خیابانها وکوچهها قرار دارند و به مشتریانشان سرویس میدهند، اما یکی از مغازههایی که در اینجا بیشتر از همه دیده میشود، مغازههایی است که فرآوردههای گوشتی میفروشند.
مجیدیه از محلههایی است که به دلیل موقعیتش تا مدتها بدون سکنه بوده است و از بناهای تاریخی و قدیمی زیاد در آن خبری نیست؛ بجز یک آسیاب و یک باغ که به باغ شازده معروف بوده است و دو حمام قدیمی که متاسفانه در حال حاضر چیزی از بنایهای ذکر شده هم باقی نمانده است.
همنشینی با محله رسالت راه دسترسی را به محله مجیدیه آسان کرده است. اتوبوسهایی که از مسیر خاوران ـ علم و صنعت میآیند شما را در ایستگاه سرسبز پیاده میکنند و از آنجا میتوانید خود را به میانه خیابان استاد حسن بنا برسانید. تمام اتوبوسهایی که از غرب بزرگراه رسالت به سمت میدان رسالت میروند، از وسط مجیدیه میگذرند و شما را در رسیدن به مجیدیه شمالی و جنوبی کمک میکنند. ابتدای خیابان مجیدیه جنوبی هم تاکسیهایی هستند که شما را به میدان سپاه ببرند.
اکرم بیگی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
یك عمر خاطره دارم
تو مدرسه خدیجه كبری درس خوندم كه تو شانزده متری دوم بود
راهنمایی ندای حق توی خیابان میرشریفی رفتم
ابتدایی هم شهید رحیمی مجیدیه شمالی رفتم تو خیابان پرتوی
الانم یه جایی اونور دنیام
یه دوست خوب هم داشتم كه سالها باهم دوست بودیم اما ... اسمش الناز بود
این متن رو نوشتم شاید روز خوند و یاد من افتاد