باز هم توپولوف حادثه آفرید

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۸۰۹۸۵۶
باز هم توپولوف حادثه آفرید

سیاست روز : باز هم توپولوف حادثه آفرید

فرج‌الله سلحشور: محسن مخملباف به هر چیزی که فکر می‌کرد، اول به ابعاد منفی‌اش فکر می‌کرد.
با توجه به اظهارنظر فوق اگر "محسن مخملباف" به "آنجلیناجولی" فکر می‌کرد اول به چه چیزی می‌اندیشید؟
الف) که چرا روسری سرش نمی‌کند و پوشش مناسب نیست.
ب) که چرا طوری رفتار نکرد تا سلحشور برای نقش "زلیخا" انتخابش کند.
ج) که چرا حرف‌های سلحشور را شنید و متحول نشد.
د) که چرا... پناه بر خدا!

نماینده تهران: خیلی از مشکلاتی را که در حوزه محیط‌زیست بررسی و علت‌یابی می‌کنیم می‌بینیم یک جایی به سازمان محیط‌زیست بر می‌گردد.
با توجه به این اظهار‌نظر کدام یک از مشکلات زیر احتمالا به سازمان محیط‌زیست مربوط نمی‌شود؟
الف) درگیری‌های قومیتی در یمن
ب) کاهش ارزش پول زیمبابه
ج) وقوع زمین‌لرزه در مالزی
د) اختلاس در بانک ملی ساحل عاج

جراید: وزارت ورزش مقصر اصلی وقایع دیدار فینال لیگ برتر را اعلام کرد.
با توجه به شواهد و قرائن و سابقه محکومت‌های اینچنینی کدام یک از گزینه‌های زیر به عنوان مقصر معرفی شده‌اند؟
الف) خلبان هواپیمای توپولوفی که در روز مسابقه در آسمان تبریز پرواز می‌کرد.
ب) راننده اتوبوس اسکانیایی که تماشاگران را به ورزشگاه آورده بود.
ج) تولیدکننده قطعات پرایدی که نرسیده به ورزشگاه خراب شد و دیگر حرکت نکرد.
د) مسئول بلندگوی ورزشگاه که ارتباطش با ایادی آمریکای جهانخوار به زودی افشا می‌شود. (به جان خودمان گزینه د صحیح است)

قانون : ماجراهای «حال نداری» کفاشیان!

کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال گفته چون حالم خوب نبود مساوی کردیم. این اولین بار نیست که کفاشیان حالش خوب نیست و ما چوب حال نداری او را می‌خوریم. جام جهانی 1978 آرژانتین که علی جان طفل بودند، یک روز دل پیچه شدید گرفت و شب تا صبح نخوابید. آن روزها از این پوشک‌هایی که همه کار بکنی و بوی عطر بدهد هم که نبود. یک کهنه زرد رنگی بود که کم کم زردتر می‌شد. هر 8 ساعت یک بار عوضش می‌کردند تا بچه نمیرد. از بحث اصلی دور نشویم. علی جان کهنه‌اش را تا صبح سه بار پر کرد تا ایران از پرو چهار گل بخورد و صعود نکند. چند وقت بعد که کفاشیان در حال گذراندن دوران سربازی بود، یک روز خروسک گرفت و تیم ملی در آستانه جام جهانی 1998، مقابل رم 7 گل خورد. تیم ملی که رفت جام جهانی، کفاشیان را در محیط استریل نگهداری کردند تا آبروداری کنند. پس از آنکه به جام جهانی 2006 صعود کردیم کفاشیان کتف درد شدیدی گرفت و باعث شد ما حذف شویم. اتفاق اصلی پس از جام جهانی و در دورانی افتاد که تیم دست قلعه نویی بود. با هم دیالوگ‌های آن دوره را مرور می‌کنیم.
کفاشیان (با دست به زانویش اشاره می‌کند): امیر درد می‌کنه!
قلعه نویی: خب حالا، مردم دارن نگامون می‌کنن.
کفاشیان: نه منظورم کشکک زانومه!
قلعه نویی: آره دوبار!
کفاشیان: به جون خودم منظورم همین بود، البته انگشت کوچیک پامم یه کم تیر می‌کشه!
قلعه نویی: اوه اوه، حالت خوب نیست؟ ببین من آبرومو گذاشتم وسط، یه کم تحمل کن صعود کنیم به فینال جام ملت‌ها، این آرزوی قلبی همه ماست.
کفاشیان: برو بابا، فکر کرده من ازوناشم که تحمل می‌کنن، حالا عجله نکن این دوره هم صعود نکردیم دوره بعدی حتما صعود می‌کنیم.
قلعه نویی (با عصبانیت): علی بهت گفتم تحمل کن، بگو چشم.
کفاشیان سرش را پایین می‌اندازد و زیر چشمی قلعه نویی را نگاه می‌کند: چشم!
بلافاصله بعد از بازی ایران و کره جنوبی:
اخبار: تیم ملی ایران در جام ملت‌های آسیا مقابل کره جنوبی با ضربات پنالتی باخت و حذف شد.
قلعه نویی در رختکن خطاب به کفاشیان: علی این چه وضعیه؟ چقدر گفتم تحمل کن؟ بیا، خودت برو جواب مردمو بده!
کفاشیان: به جون امیر نشد، دستم تیر می‌کشید، اگه تحمل می‌کردم میزد به کتفم، خروسکم عود می‌کرد!
قلعه نویی: علی قبول داری این کارایی که می‌کنی درست نیست؟ من برای این تیم زحمت کشیده بودم.
کفاشیان بالا و پایین می‌پرد و فریاد می‌زند: امیر؟ امیر؟ آپاندیسم غُر شد.
قلعه نویی: بشین خجالت بکش، از تو بعیده این کارا!‌
کفاشیان: امیرجان دست من که نیست، خودش غُر شد. نوش بدون داغی چند؟
قلعه نویی: اوه اوه، آپاندیس خیلی مهمه، با این وضع تا 20 سال آینده هم فوتبالمون درست نمیشه که!
کفاشیان: اون که مال مدیریتمه!‌ با داغی چند؟

شرق : دیدی کاری کردم آمریکا واکنش نشون داد؟

: نظرم ‌رو خوندی درباره بحران خاورمیانه که راه‌حل نهایی‌رو ارائه دادم.
- جدی؟ کجا منتشر کردی که ندیدم؟
: تو وایبر دیگه.
- نه متأسفانه من وایبر رو مطالعه نمی‌کنم.
: خاک تو سرت. دیدی حساب دکتر یوسف اباذری و دکتر زیباکلام‌ رو گذاشتم کف دستشون؟
- نه متأسفانه. با کجا مصاحبه کرده بودی؟
: توی تلگرام نوشتم. ندیدی مگه؟ همه دیده بودند و گُرخیده بودند.
- نه متأسفانه من تلگرام‌ رو مطالعه نمی‌کنم.
: تکلیف کتاب‌های ترجمه و مترجم‌ها رو هم دیدی مشخص و روشن کردم؟
- مقاله نوشتید؟
: نه عزیزم توی توییتر شستم گذاشتمشون کنار.
- دیدی کاری کردم آمریکا واکنش نشون داد؟
: نه استاد. چطوری؟
- یه کامنت بدجور توی اینستاگرام براش گذاشتم، هم آلن ایر، هم اوباما واکنش بلاکی نشون دادند؛ جفتشون تحریمم کردند و بلاک.
: ای دلاور، واقعا شما داری حرام می‌شوی. من بیشتر از این مزاحم فعالیت شما نشم، با اجازه‌تون برم تو افق گم شم.
- تو هم پررو شدی شب ببین چطوری یه پست تو فیس‌بوک می‌نویسم تا آدم شی. بدبخت.
: من با اجازه‌تون برم گم شم تو افق.

قانون : دندان مصنوعی 12 میلیاردی در کردستان

مدیرکل امور مالیاتی کردستان گفت: در یکی از شهرها به ازای خرید یک دست دندان مصنوعی برای یک زن 75 ساله، با صدور کارت مالیاتی بدون اطلاع وی، 12 میلیارد تومان فعالیت اقتصادی شده و از سوی اداره مالیات، برگه مالیاتی یک میلیاردی برای ایشان صادر شده است. (ایرنا)
فکر کنید به دوران کهنسالی رسیده‌اید و نشسته‌اید یک گوشه کتاب می‌خوانید و میان تورق‌تان، نیم نگاهی مهربانانه، همراه با لبخندی شیرین به نوه‌ها می‌اندازید که یکهو زنگ را می‌زنند. در باز شده و یک برگه وارد خانه می‌شود که رویش نوشته چرا پرداخت یک میلیارد مالیات‌تان را به تاخیر می‌اندازید؟چرا؟ هم کتاب از دست‌تان می‌افتد و هم لبخند شیرین نابود می‌شود. اگر خیلی قوی باشید و در طول زندگی‌تان چربی زیاد، سیگار و یک سری چیزهای دیگر مصرف نکرده باشید، از خطر سکته در امان می‌مانید، وگرنه مثل پدر خانم دانشجویی در همان استان کردستان که با کارت اقتصادی‌اش 800 میلیون تومان فعالیت شده بود و نامه مالیاتی برایش ارسال شد، سکته خواهید کرد.
البته هیچ گاه نباید در ابتدای بررسی یک پرونده، بد به دل راه داد. به هر حال ما در اقلیمی زندگی می‌کنیم که از دروغ و خشکسالی به دور است و پایبندی به ارزش‌ها در گوشت و پوست و استخوان و خلاصه همه جای ساکنان است. بیایید همین جا به دور از هرگونه تب و تاب کاذب رسانه‌ای این ماجرا را بررسی کنیم و ببینیم چه‌طور ممکن است یک دست دندان مصنوعی 12 میلیارد تومان آب بخورد و یک میلیارد تومان مالیات بهش تعلق گیرد:
نخستین احتمال این است که شاید دندان مصنوعی گران شده است. شاید استفاده از آن به قدری پایین آمده که دیگر گیر نمی‌آید و اگر کسی بخواهد باید در همین حدود 11، 12 میلیارد هزینه کند. چون به هر حال قیمت گوشت و مرغ آن قدر بالاست که اگر هم خریداری شود، بزرگ ترها فداکاری کرده و آن یک حبه گوشت را که با نصف حقوق‌شان خریده‌اند برای بچه‌ها می‌گذارند و چیزی نصیب خودشان نمی‌شود. بقیه چیزها را هم که می‌شود مک زد، دندان نمی‌خواهد.
دومین احتمال این است که شاید این دندان مصنوعی کار یک برند خاص بوده باشد. شاید دندان مصنوعی سواروسکی مزین به برلیان بوده یا شاید کار کوکوشنل باشد، کسی چه می‎داند. اصلا من به خود آن خانم مسن مشکوکم. احتمالا ریچکیدزی، ریچ‌اُلدی چیزی است.
سومین احتمال هم این است که شاید از کارت اقتصادی ایشان سوءاستفاده شده باشد، که البته ضعیف‌ترین احتمال است. چون همان طور که پیش‌تر توضیح دادم، ما از آن مردم‌هایش نیستیم که بخواهیم از این کارها با پیرزن‌هایمان بکنیم. منتها بعضی‌ها هستند که ذاتا میل‌شان به رقم‌های بالا می‌کشد. مثل همین بابک زنجانی خودمان که حتی زمانی که حکم برایش صادر شد، به دگمه پیراهنش هم نبود و کلا وقتی از چند صد میلیارد حرف می‌زد، انگار داشت درباره چند صد هزار تومان صحبت می‌کرد. هر کس یک سلیقه‌ای دارد، نباید اینقدر در کار مردم دخالت کرد. لطفا مسئولان توجه داشته باشند.
‌امضا: چرت نویس

کیهان: قمار

گفت: مدعیان اصلاحات می‌گویند یک جریان خاص، مراسم تشییع شهدا را به میتینگ سیاسی تبدیل کرده بود.
گفتم: مگر در این مراسم و به قول آنها میتینگ چه شعارهایی می‌دادند؟
گفت: شعارهای مرگ بر آمریکا، سازش نمی‌پذیریم، هیهات مناالذله و...
گفتم: یعنی مدعیان اصلاحات با این شعارها مخالفند؟!
گفت: مثل اینکه مسئله شهید و شهادت و دفاع از اسلام و مردم و نظام و میهن اسلامی و ... برای آنها معنا و مفهومی ندارد!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو داشت قمار می‌کرد، بهش گفتند؛ پاشو، پاشو، یک نفر افتاده توی آب دارد غرق می‌شود. گفت؛ به من چه؟! گفتند؛ پدر خودت است. گفت؛ پس به تو چه؟ و به قمارش ادامه داد!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها