سیاست روز : باز هم فشار و باز هم چانهزنی
نقطهچین زیر را پر کنید.
مسعود پزشکیان - نماینده تبریز - : همین که در مجلس به یکدیگر ناسزا میگوییم، به اصطلاح عدهای را ممنوعالمنبر و ممنوعالتصویر میکنیم و یا پشت سر دولت، پشت سر مدیر بد و بیراه میگوییم نمونههایی از ... محسوب میشود.
الف) نمک مجلس
ب) تنوع و رفع خستگی
ج) اخلاق ثانویه
د) بیاخلاقی
معاون وزیر جوانان: در حال حاضر بیش از ۱۱ میلیون مجرد زیر ۳۰ سال داریم و نمیتوانیم تنها با انجام تبلیغات فرزندان بیشتری متولد کنیم.
به نظر شما با کدام یک از راهحلهای زیر میتوان فرزندان بیشتری متولد کرد؟
الف) فشار از راست و چانهزنی از چپ با زبان ناخوش
ب) فشار از چپ و چانهزنی از راست با زبان خوش
ج) فشار از بالا و چانهزنی از پایین با زبان خوش
د) فشار از پایین و چانهزنی از بالا و زبان ناخوش
معاون ستاد مبارزه با موادمخدر: آمار زنان معتاد از ۵ درصد به ۱۰ درصد افزایش یافته است و این نگرانکننده است.
با توجه به این نکته که این مسائل اصلا به ستاد مبارزه با موادمخدر مربوط نیست، به نظر شما بیتوجهی، بیکفایتی و سهلانگاری کدام یک از نهادهای زیر باعث افزایش آمار زنان معتاد شده است؟
الف) دبیرخانه همایش بزرگداشت شیخ طبرسی
ب) اتحادیه تولیدکنندگان مرغهای گوشتی و تخمگذار
ج) اداره آبخیزداری شهرستان ملارد سفلی
د) سفارت کشور پادشاهی کومور در فیلیپین
قانون : همه هوادارانِ من
شاید برایتان سوال باشد که بعد از چند سال نوشتن، آیا پیش آمده با هواداری هم روبهرو بشویم؟ یکباردرقطارتهران، تبریز توی واگنی همراه سه غریبه نشسته بودم و برای بیقانون متنی مینوشتم.آقایی که کنارم بود یک مجله خط خطی قدیمی از کیفش درآورد و گفت: «خوشبختم، قرهداغی هستم طرفدارِخط خطی...بنده از هواداران شما هستم هانی. با نوشتههای شما زندگی میکنم.»
-: «جدی؟کدوم متنمو دوست داشتی؟»
قرهداغی: «متن؟مورد به خصوصی الان به ذهنم نمیرسه! شما طنز مینویسید؟»
-: «آره دیگه.. نخوندی کلا چیزی؟»
قرهداغی: «چرا چرا عالین همشون! قدر استعدادت رو بدون. راستی یه سوالی دارم،آقای مرعشی هنوزم خطخطیه؟»
گفتم: «آره جز و دبیرانه»
قرهداغی: «عاشقانه متنهای ایشون رو دوست دارم. شب ها با متون آقای مرعشی میخوابم ،صبحها خانومم با دکلمه آثار ایشون منو بیدار میکنه.. شمارهش رو بهم میدی؟»
گفتم: «والا حق ندارم شمارهشو بدم، برو اینستا بهش پیغام بده خوب.»
قرهداغی: «آقا من با مسعود بزرگ شدم، با هم میرفتیم باشگاه بدنسازی، رفت وآمد خانوادگی داشتیم... سربازی یه جا بودیم، دانشگاه کلاس آمارمون با هم بود! شماره شو بده قصد مزاحمت ندارم،جانِ تو پدرای مارفیق گرمابه بودن!»
این روند 6 ساعت ادامه داشت تا اینکه لحظه آخر به شکل ترسناکی گردن مرا گرفت گفت: «دیگه شماره خودتو که میتونی بهم بدی؟»
خلاصه شماره مرا گرفت و سه روزبعد یک پیامک تهدیدآمیز دریافت کردم: «نعیمی۲۴ساعت فرصت داری شماره و آدرس مرعشی رو بفرستی وگرنه اون خط خطیو بیقانون رو آتیش میزنم... من آدم خطرناکیم. تعادل روانی ندارم.»
یک ساعت بعد: «داری اشتباه بزرگی میکنی. برای من سخت نیست پیدات کنم کلهتو ببرم. خودتوخلاص کن»
روزبعد: «مهرداد مطمئن باش انقدر قدرت دارم که کل بیقانون رو نابودکنم! فکرشم نمیتونی بکنی به کجاها وصلم! شماره رو بده و خودت و نجات بده، دارم میام ولیعصر، تحریریه، یه سلفی از خودم میفرستم ببینی خون جلوی چشماموگرفته!»
روز بعد: «یعنی یه پدری ازتون دربیارم که مثل سگ ضجه بزنید! استخونای کل بچههای تحریریه رو میریزم جلوی سگها!»
کمکم عادتم شده بود که شبی یک پیامِ تهدیدآمیز دریافت کنم، تا اینکه در نمایشگاه مطبوعات جلوی غرفه خطخطی ایستاده بودیم که همان مرد را از راه دور دیدم، مسیر نگاهش را دنبال کردم دیدم دارد به سمت مسعود مرعشی میرود، خودم را پشت یک پارتیشن قایم کردم و با راه رفتن روی زانو به سمت مرعشی نزدیک شدم. قرهداغی زودتر به مرعشی رسید و گفت: «سلام آقای مرعشی، من از طرفداراتون هستم! من با متنهای شما زندگی کردم!»
مرعشی: «خواهش میکنم. لطف داری شما»
قرهداغی: «لطف نیست حقیقته... شما بینظیرید، قدر استعدادتون رو بدونید... راستی یه زحمتی! شماره پیمان قاسمخانی رو میشه بدی به من؟»
مرعشی: «ببخشید نمیتونم شماره به کسی بدم.»
قرهداغی: «ببین من با پیمان بزرگ شدم، باباهای ما همخدمتی بودن! من و خانواده خانومش رفت و آمد خانوادگی داریم. داداشِ من همون رشتهای رو خونده که زنداداشِ پیمان خونده...»
مرعشی: «آقا برو به داداشش توی اینستا پیغام بده.»
قرهداغی: «ببیـــــن با بد کسی طرف شدی! مطمئن باش اینقدر قدرت دارم کل «خط خطی» رو نابود کنم! یه کاری میکنم اسمت از صحنه مطبوعات پاک بشه! ازت خیلی آتو دارم... من حالت عادی ندارم. یه کاری نکن یه عمر پشیمون بشی... من به اون بالاها وصلم. اگه شماره شو ندی امنیت خانوادهت رو بهم میریزم......»
اینوقت هاست که آدم به طنزنویس بودنِ خودش افتخار میکند...
کیهان :برعکس!
گفت: رئیس مجمع تشخیص مصلحت گفته است «تحریمها پدر مردم را درآورده است».
گفتم: ایشان باید به وطنفروشانی اعتراض کند که به وزارت خزانهداری آمریکا توصیه میکردند برای حمایت از فتنه سبز تحریمها را افزایش بدهند!
گفت: ایشان اعتراض کرده که چرا بعضیها میگویند «تحریمها به نفع ما بوده است».
گفتم: حضرت امام(ره) میفرمودند «تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی تحفه الهی بود که ما از آن غافل بودیم».
گفت: ایشان در همین جلسه گفته است: «تمدنی که امام میخواستند با این انقلاب ایجاد کنند الان دچار انحراف شده است»!
گفتم: امام(ره) میفرمودند هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید، بعضیها میگویند؛ «حضرت امام(ره) موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بود»! امام میفرمودند اسرائیل باید از صحنه گیتی محو شود، بعضیها میگویند «ما با اسرائیل سر جنگ نداریم» امام میفرمودند یک موی کوخنشینها به همه کاخنشینان شرف دارد»، بعضیها دنبال مانور تجمل هستند! و...
گفت: پس این چه تصویری است که ایشان از خط امام(ره) ارائه میدهند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! معروف است که «عکس»، برعکس است!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد