گفت‌و‌گو با یدالله مفتون امینی، شاعر

شعر امروز میان آسمان و زمین

مفتون معنا و معرفت

شعر آزاد ایران، پس از نیما یوشیج، همسو با دگرگونی شرایط اجتماعی میهن ما و گسترش فرهنگ و شعر و ادب اروپایی در میان دانش‌آموخته‌های جامعه ما، کم‌کم از نظریه‌ها و پیشنهادهای نیما، فاصله گرفت و یکپارچگی وزنی و ساختار زبانی خود را از دست داد و پیروان آن، در دو گروه مشخص در جامعه فرهنگی و مطبوعاتی ما به فعالیت پرداختند:
کد خبر: ۸۰۵۹۴۹
مفتون معنا و معرفت

1- آنان که از شعر آزاد نیمایی پیروی کردند و بر رعایت موازین و معیارهای نیمایی ماندند: مهدی اخوان‌ثالث، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، محمد شاهرودی، فروغ فرخزاد، حمید مصدق، فرخ تمیمی، محمدعلی سپانلو و ....

2- آنان که از شعر آزاد نیمایی گسستند و بر پایه باورهای خود که بیشتر از شعر و ادب غیرایرانی متاثر بود، شعری دیگر به وجود آوردند: یدالله رویایی، منوچهر آتشی، احمدرضا احمدی، مفتون امینی و... مفتون امینی در فرآیند این دگردیسی شعر آزاد، روش و شیوه خاص و متفاوتی را برگزید و توانست پس از تجربه‌های بسیار، ‌شعرهایی را که از نظر موضوع، مضمون،‌طرح و درونمایه، متفاوت و از نظر زبان بیان و لحن، نزدیک به گفتار روزانه و متنوع باشند، بدون بهره‌گیری از عروض نیمایی،‌ به‌وجود آورد و تا زمان اکنون ما،‌ شاعری پیشکسوت و چهره‌ای برجسته در قلمرو شعر آزاد (سپید) روزگار ما، باقی بماند.

شعرهای مفتون امینی به گواه مجموعه‌هایی که منتشر کرده، شعرهایی آزاد و سپید، با صرف و نحوی خاص و آهنگ و آیینی نوین است که پرداختن به همه ویژگی‌های آن، مجالی دیگر می‌طلبد و ما اینجا، تنها به چند ویژگی اشاره می‌کنیم: «خفته بودم/ بادی نمی‌وزید ـ آبی نمی‌رفت ـ آتشی نمی‌سوخت/ بویی نمی‌رسید و صدایی برنمی‌خاست/ نه حسی بود و نه اندیشه‌ای/ نه زمانی بود و نه مکانی/ نه ذاتی بود و نه معنایی/ انگار که دیگر چیزی نمانده بود که من آن را دریابم/ مگر این که خواب‌دیدنی/ یا چپ و راست غلتیدنی نیمه بیدار/ هی!/ پس کجای این، بیهوده است اگر بگویم/ که رودها هر سحر/ با من راه می‌رفتند/ و آفتاب، هر صبح/ با من طلوع می‌کند...».

مفتون در این شعر که آن را «گویه پنج» نامیده، با لحنی ساده، صمیمی و روشن با ما سخن گفته و از یک تجربه فردی، یک نتیجه همگانی گرفته است؛ حقیقتی که هیچ چیز در این عالم، بیهوده آفریده نشده و همه چیز در پیوند با دیگر چیزهای شبکه حیات معنی می‌یابد. گویه‌های مفتون، همه معنی‌پذیر و خیال‌انگیز هستند: «باری/ یکی از این بازی‌ها به من الهام داد و چنین آموخت/ که حرف آخر رود/ حرف اول دریاست/ و نیز/ حرف اول تبر/ حرف آخر درخت است/ .../ حرف آخر پاییز/ حرف اول زمستان است.» شاعر با این گونه شگردهای زبانی، رفت و آمد فصل‌ها را در دایره‌ای که قسمت آدمی و اشیا است، بهانه قرار داده و به زیبایی از «لفظ» به ساحت «معنا» رسیده است: «و اینک در شکفتن ارغوان می‌گویم/ که آری/ زمان فرساینده یا شکننده است/ اما/ روی پیکر چیزها/ و نه گوهر آنها.»

این‌گونه است که بار معنایی شعرهای مفتون را بسیار زیاد و مضمون آنها را از ژرفایی فلسفی خاصی برخوردار می‌بینیم. شاعر خیلی راحت و بدون پیچیدگی که از خصیصه فن و آرایه‌آفرینی است، موضوعی را در شعرش، مطرح می‌کند و سپس در پایان، تمثیل‌وار، نتیجه‌گیری می‌کند: «باد/ می‌آید و خاک را می‌برد/ آب/ می‌آید و آتش را می‌برد/ سفر می‌آید و عشق را می‌برد/ پیری/ می‌آید و سفر را می‌برد/ اما/ سال‌ها یا سده‌ها بعد/ شعر/ برمی‌گردد و مرگ را می‌برد.»

خیال‌انگیزی شعر مفتون را باید در این‌گونه گویه‌های او، احساس کرد، گرچه بیشتر شعرهای مفتون امینی سپید است، اما، این شعر او، آهنگ و موسیقی نیمایی دل‌انگیزی دارد: «گاه با هلهله/ از دره یک کوه بلند/ می‌شتابد بر کف/ گاه با زمزمه از باغ و چمن می‌گذرد/ گاه، خاموش و گران می‌خزد از بستر یک دشت فراخ/ روز و شب در همه سال و همه حال/ راست می‌پوید و می‌کوبد تا دریا/ سر راهش اما/ تشنگی‌ها را می‌پرسد/ خستگی‌ها را می‌گیرد/ شستنی‌ها را می‌شوید/ می‌برد قایق را بی‌کمک از آتش و باد/ شعر ما کاش که آموخته بود/ دو سه رفتار از رود.»

عبدالحسین موحد / شاعر و پژوهشگر ادبیات

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
افسانه کوهنوردی ایران

گفت‌وگو با افسانه حسامی‌فرد، اولین کوهنورد زن تاریخ‌ساز ایرانی در مسیر باشگاه هشت ‌هزاری‌ها

افسانه کوهنوردی ایران

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

در گفت‌وگو با یک جامعه‌شناس، تهدیدات و فرصت‌های هوش مصنوعی برای خانواده‌های ایرانی را بررسی کرده‌ایم

جا مانده از نسل هوش مصنوعی

نیازمندی ها