روی زمین، توی زندگی واقعی آدمها، در داستان زندگی بخشی از عروس و دامادهای قدیم وجدید آن عشق دیوانهوار، آن جنون اولیه خیلی زود وارونه میشود و میشود دیوی مهار پاره کرده برای پنجه انداختن به چهره هم.
مردان زخم خورده این زندگیها مدتهاست راهی زندان شدهاند، زنها هم با روحی پرکینه و مملو از حس انتقام بیرون از زندان در زندانی دیگر اسارت میکشند.
ماجرای زندگی اغلب این مردان حکایت کف دستی است که مو ندارد و هر چه کندوکاوش کنی چیزی عایدت نمیشود.
مردان فقیر،آس و پاس، معتاد، کمسواد و بیسواد با شغلهای لرزان همچون تار عنکبوت که به فوتی بند است معمولا یک سوی پروندههای مهریهاند و در سوی دیگر زنانی اغلب بزرگ شده خانوادههای ندار و کمسواد که دل خوش کردهاند به مهریهای ارزشمندتر از همه دار و ندار خانواده پدری تا اگر شریک زندگیشان روزی بد از آب درآمد به پشتگرمی آن به حیاتشان ادامه دهند.
اما زیر سقف زندگی مشترک همه این معادلات به هم میریزد و این ساده انگاری میشود بلای جان.
مردان پیش خود حساب کردهاند که با جیب خالی میشود پز عالی داد و میشود آدمی آسمان جل بود وتعهداتهای میلیونی داد، پیش خود این گمان را هم کردهاند که مهریه را کی داده و کی گرفته بیخبر از این که مهریه را هم میدهند و هم میگیرند، آن هم بدجور، با مجازات زندان و حبسی که معلوم نیست کی به سر خواهد آمد.
سوی دیگر این ماجرا نیز زنانی ایستادهاند با دهها انگیزه متفاوت برای ستاندن مهریه ولی اغلب کتکخورده، تحقیر شده و به جان آمده که مردانی دارند پرکینه و لج کرده (بابت زندانی شدن)که خیلی از آنها را نیز دادگاه معسر (تنگدست) شناخته و متعهد به پرداخت اقساطی مهریه کرده است. این قسطبندیها اما بیشتر شبیه لطیفه است چون زن باید سالهای مدید حتی بیشتر از طول عمرش صبر کند تا تمام مهریه را بگیرد، یک جور تسویه حساب قطره چکانی و ملالآور که تاوان خوشخیالی است.
این زنها با چشمهای بسته وارد زندگی شده و از مردی میلیونها تومان تعهد گرفتهاند که نه چنین پولی را تا به حال یکجا دیده و نه شغلی دارد که بتواند روزی به این ثروت برسد.این گزارش برشی است از زندگی 19 نفر از مردانی که زندگی را غلط شروع کردهاند.
بیکارم با چند صد میلیون تومان بدهی
صدای کل کشیدن خانوادهها در مراسم بلهبرون و صدای سکههای طلایی که به پای عروس ریخته میشود، میپیچد در گوشه خیالپرداز ذهنم وقتی مددکار ستاد دیه استان تهران پروندههای نارنجی رنگ مددجویان ندامتگاه اوین را میگذارد روی میز.
او یکی را برمیدارد و ورق میزند، پرونده میعاد را، مردی متولد 1364 که عکس سه در چهار سنجاق شده به پروندهاش جوانیاش را بخوبی روایت میکند. او از هجدهم شهریور پارسال بابت مهریه 110 سکهای در زندان است، اما هیچ پولی ندارد و خانوادهاش نیز به گفته مددکار پی کارش را نمیگیرند.
میعاد در زمان آزادی، در دفتر مشاور املاک کار میکرده همان شغلی که اگر معاملهای جوش بخورد او بابتش پورسانت میگیرد، شغلی که در خوشبینانهترین حالت در رکود سنگین این اواخر بازار مسکن، ماهی دو میلیون تومان عاید فرد میکند که آن هم عمدتا صرف امورات جاری خانواده میشود نه پسانداز برای روز مبادا. میعاد تا مدت نامعلومی باید در زندان بماند، او که حبسش دارد 9 ماهه میشود.
پرونده بعدی؛ محمد، بیست و چهارساله، ساکن پاکدشت ورامین، کارگر آبکار ضایعات که دادگاه فعلا تقاضای اعسارش را نپذیرفته و از دوم اسفند پارسال تا امروز در زندان است.
پرونده سوم؛ فرهاد، متولد 1368، غوطهور در دهه دوم زندگی، ساکن ندامتگاه اوین از سوم تیر 1393، یک ماه دیگر اولین سالگرد حبس اوست، جوانی که 314 سکه تعهد کرده و حتما میدانسته با شغل کمدرآمد شاگردی مصالحفروشی از عهدهاش برنمیآید، اما او چنین کرده و حالا حداقل باید 50 میلیون تومان از بدهی 300 میلیونیاش را بدهد تا از زندان خلاص شود.
میرسیم به پرونده رضا، جوانی متولد 1367 که پروندهاش نشان میدهد هنوز در دوره عقد است و همسرش به خاطر فحاشی و خشونت او مهریه را مطالبه کرده، 110 سکه که با قد وقواره یک کارگر روزمزد ناخوانی بد فرمی دارد.
پرونده پنجم مال حسن است، مردی با موهای ریخته و محاسن گندمگون، متولد سال 1333، گذشته از مرز میانسالی که شب عید امسال به زندان افتاده بابت 400 سکه طلا. دادگاه، اعسار او را پذیرفته، پس اگر او 48 سکه بهعنوان پیش قسط بپردازد از زندان آزاد میشود ولی مردی که سالها راننده آژانس بوده و 50 میلیون تومان پسانداز ندارد چطور میتواند از زیر این دین خارج شود.
امیر، متولد سال 1349، مردی مطلقه است که 16 سال پیش از همسرش جدا شده، اما هنوز پایش گیر مهریه اوست؛ 30 سکه که امیرحسین باید پنج تایش را بدهد و از زندان آزاد شود و بعد نیز هر چهار ماه یک سکه تقبل کند که میگوید ندارد.
اقامت در زندان، برنامه زندگی امیر از این به بعد است، مردی که با رانندگی تاکسی نتوانسته پساندازی برای روزی سخت همچو امروز داشته باشد. داستان زندگی امیر با سعید هم ریتم است، مردی متولد 1360 که از آذر 1392 تاکنون زندانی است و دو سال پس از جدایی از همسرش به عنوان خوانده بابت مهریه به دادگاه رفته است.
مهریه: 114 سکه، شغل: کفاش، مهمترین ویژگی او: معتاد . محمدرضا، مرد سی ساله بدهکار مهریه نیز شباهتهایی با این دو دارد از بابت مطلقه بودنش و گرفتاریاش پنج سال پس از جاری شدن خطبه طلاق.او شاگرد یک دفترمشاور املاک است که باید 110 سکه برای آزادیاش هزینه کند.
می رسیم به پرونده نهم به علی، متولد 57، مددجوی آبان 93 زندان اوین، ویزیتور محصولات بهداشتی با بدهی500 سکه طلا.
پرونده دهم؛ نام مجتبی بیرون میآید، متولد 59، کارگر روزمزد، بدون آهی در بساط با 200 سکه تعهد . پرونده محمد پیش روی ماست، متولد 66، زندانی اسفند 93 و بیکار که باید 212 سکه بپردازد.
در پرونده مهدی که متولد 1360 و پیک موتوری است 114 سکه برعهده مهدی است . کمکم میرسیم به قسمتهای بدترماجرا، به پرونده محمد سی ساله، کارگر فصلی و 350 سکه دِین، به پرونده رضا سی و چهار ساله و بیکار با 40 میلیون تومان بدهی (مهریه همسر او پول نقد است) و به پرونده علیرضا، مرد دستفروش پنجاه و سه ساله که باید 75 سکه بپردازد تا از زیر دین همسرش خارج شود. الیاس بیکار هم کم از او ندارد که باید 214 سکه با جیب خالی بدهد و رنگ آزادی را ببیند، وضع حسن بیکار اما از او وخیم تر است که کمرش زیر بار مهریه 550 سکهای خم خواهد شد. علیرضا که قبل از به زندان افتادن شغل داشته البته وضعش بهتر از مردان بیکار بدهکار مهریه نیست که این مرد ِمتولد 63، 514 سکه بر ذمه دارد با درآمد ناچیز یک کارگر ساده نقاشی ساختمان.
پرونده نوزدهم؛ 18 پرونده قبلی گوش و چشممان را از ندانم کاری آدمها پر کرده، انگار سِر شدهایم در برابر این پروندهها. اسم یوسف میآید بالا، راننده تاکسی، متولد 53، با 450 سکهای که عندالمطالبه تعهد کرده. همسر یوسف گویا توانسته به دادگاه ثابت کند که او گوشه و کنار مالی دارد که دادگاه نیز حکم کرده 80 سکه به عنوان پیش قسط به همسرش بدهد و بعد هر دو ماه یک بار یک سکه. اما مددکار میگوید ترجیح یوسف ماندن در زندان است تا روزی که قاضی حکم را بچرخاند و پیش قسط را حذف کند و او ماهی یک سکه به همسرش بدهد در واقع نوعی لج ولجبازی که عاید مرد را زندان میکند و از آنِ زن را دست خالی.
مردانی مثل یوسف کم نیستند، آنها نه که ثروتمند باشند ولی دستشان به دهانشان میرسد که با این حال ترجیح میدهند پا در یک کفش کنند و جواب اجرا گذاشتن مهریه را با سر دواندن همسرشان بدهند . آنها یک بازی فرسایشی را شروع میکنند که در نهایت برندهای ندارد.
کم سوادها، دست به دهان ها، معتادها
این فلسفه نخنمای چه کسی مهریه را داده و چه کسی گرفته تا به حال خیلیها را به خاک سیاه نشانده است، 19 مردی که پروندهشان در ستاد دیه استان تهران به روی ما گشوده شد نیز از این قاعده مستثنا نیستند. مهریه را هم میدهند و هم میگیرند، پس با این دید باید زندگی مشترک را آغاز کرد وگرنه درهای زندان هیچ گاه روی بدهکاران مهریه بسته نخواهد بود.
سال پیش به گواه آمارهای ستاد دیه کشور، 1556 زندانی مهریه با کمک وامهای کمبهره دولتی و نیز تلاش مددجویان ستاد برای گرفتن گذشت از شاکیان، از زندانها آزاد شدهاند، ولی دیروز که ما پیگیر آخرین وضع زندانیان مهریه بودیم روابط عمومی ستاد دیه اعلام کرد هم اکنون 1676 نفر بابت مهریه در زندانها هستند یعنی بیش از 1500 نفر آزادشده اند ولی کماکان بیش از 1600 نفر در زندانها به سر میبرند.
پس زندانی از یک سو خارج و از سوی دیگر دوباره تولید میشود و بدیهی است دولت هرچه برای آزادی مددجویان تلاش کند در کاهش جمعیت زندانیان مهریه اثری ندارد. جالب این که پیگیریهای ما از ستاد دیه کشور نیز نشان میدهد خیرین که همواره پای آزادی زندانیان جرائم غیرعمد ایستادهاند نیز رغبتی برای آزادی بدهکاران مهریه ندارند و ستادهای دیه کشورهم اولویت آزادی را هیچ گاه به بدهکاران مهریه نمیدهند چون این دو معتقدند مردی که مهریهای بیش از توانش تقبل کرده با علم و آگاهی چنین کرده و نباید از خدمات ویژه بهرهمند شود.
با این حال ستاد دیه به زندانیان معسر (تنگدست) کمک میکند تا وامهای با بهره 4 درصد بگیرند که سقف این وام برای امسال 50 میلیون تومان است که با اقساط درازمدت 140 تا 200 ماه در اختیار متقاضیان قرار میگیرد. این یعنی یک مرد بدهکار مهریه دست کم 11 سال و شش ماه و حداکثر 16 سال و شش ماه باید قسط پرداخت کند، تازه اگر بعد از آزادی از زندان بتواند شغلی پیدا کند و اقساط را بموقع بپردازد .
پس علاج باید قبل از وقوع حادثه کرد و مهریه را پولی دانست که هرلحظه که زن طلب کند باید پرداخت اما گروه زیادی از مردهای جوان و شاید اکثر قریب به اتفاق آنها به این نکته توجه ندارند و به همان اعتقاد پوسیده چه کسی مهریه را داده و گرفته، میآویزند . علت این را نیز شاید بشود از آمار ستاد دیه استخراج کرد که دیروز در اختیار ما قرار گرفت، این که نزدیک به 70 درصد از زندانیان مهریه تحصیلات زیر دیپلم دارند که معادل است با کم سوادی و ناآگاهی.
این هم قابل تامل است که به شهادت آمارها بیش از 50 درصد از زندانیان مهریه شغلهای کاذب دارند، حدود 35 درصد شان معتادند و 80 درصداز آنها نیز کمتر از 40 سال دارند. این اطلاعات را که کنار هم بچینیم، نتیجه این است که معمولا مردهای جوان برآمده از قشرهای پایین جامعه با شغلهای بسیارنازل و موقعیتهای بسیار نامطمئن، مهریههای بیش از حد توان را تعهد میکنند و بسیار بیشتر از مردان مرفه به زندان میافتند . این ناتوانی مالی برای مردان قشر ضعیف جامعه سن و سال بردار هم نیست، همان طور که چندی پیش مردی نود و یک ساله بابت مهریه همسرش ( یک سکه ) به زندان افتاد و با کمک ستاد دیه خوزستان بعد از دو شب حبس آزاد شد . پس حبس بیخ گوش است، هوشیار باشیم.
قانون حذف مجازات برای مهریههای کمتر از 110 سکه
قانونی که آذر 91 در مجلس تصویب شد، موضوعش حذف مجازات زندان برای مهریههای کمتر از 110 سکه بود.
این قانون که حدود یک سال و نیم از اجرای آن در محاکم میگذرد، به این معنی است که زنان فقط میتوانند بابت 110 سکه از مهریهشان تقاضای حبس شوهرانشان را داشته باشند و اگر مبلغ مهریه بیش از این رقم باشد، مردان فقط بابت 110 سکه آن راهی زندان میشوند. اما این قانون که عطف به گذشته نشده، سبب شده تا هماکنون زندانیان مهریه دو دسته باشند؛ عدهای که طبق قانون جدید زندانی میکشند و عدهای که طبق قانون قدیم مجازات میشوند و حتی با مهریه کمتر از 110 سکه، در زندان بهسر میبرند.
مریم خباز - گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد