تاریخ ایران‌ در دوران معاصر‌‌اتفاقات زیادی را پشت سر گذاشته‌ که ‌‌دستمایه ساخت آثار نمایشی قرار گرفته است

صداقت؛‌ نقطه قوت ‌سریال‌های‌ تاریخی

تاریخ ایران بویژه در 200 سال اخیر، آبستن حوادث و اتفاقات بی‌شماری بوده است که هر یک از این وقایع می‌تواند دستمایه ساخت آثار نمایشی قرار بگیرد.
کد خبر: ۸۰۰۷۸۴

کشورمان در دو سده اخیر خسارت جبران‌ناپذیری را از دخالت و نفوذ بیگانگان متحمل شده که دانستن این وقایع برای نسل جدید جالب است و خواندنی و شنیدنی و البته عبرت‌انگیز و مایه گوش به زنگ بودن و هوشیاری بیشتر.

تاریخ جذاب است و دوستداران خاص خودش را دارد، اما اگر قرار است برای مخاطب عام هم جذابیت پیدا کند باید شاخصه‌های نمایشی و دراماتیک هم در پس یک روایت داستانی به آن اضافه شود. تجربه ساخت آثار نمایشی تاریخی در تلویزیون چه پیش از انقلاب و چه پس از آن نشان می‌دهد که درهم‌آمیختن تاریخ و درام معمولا به سرانجام خوبی رسیده و باب طبع و سلیقه مخاطب واقع شده است. سریال «امیرکبیر» سعید نیکپور همچنان پس از گذشت سال‌ها برای مردم جذاب است و خاطره‌انگیز و البته در کارنامه هنری سازنده‌اش هم یک برگ برنده و نقطه روشن. کوچک جنگلی هم برای بهروز افخمی یک اعتبار است؛ همچنان که سریال مدرس برای کارگردانش، هوشنگ توکلی. مجموعه‌های دیگری هم بوده که اینچنین عریان و سر راست به تاریخ نپرداخته‌اند و در عوض با نگاهی به حوادث یک مقطع سرنوشت‌ساز، راوی چند ماجرا و رویداد به هم پیوسته و مرتبط بوده‌اند. به‌طور مثال، مسعود جعفری جوزانی در سریال «در چشم باد» و در قالب روایت وقایع و اتفاقات پیش آمده برای یک خلبان جوان ایرانی و خانواده‌اش، به چند دهه از تاریخ معاصر کشور پرداخت؛ از زمان شکست قیام میرزا کوچک‌خان جنگلی تا وقوع انقلاب اسلامی و حتی جنگ تحمیلی و در نهایت آزادسازی خرمشهر؛ به همین وسعت و گستردگی.

اصغر هاشمی هم در مجموعه «یک مشت پر عقاب» ضمن روایت ماجرای یک سرباز که حادثه پیش آمده برای خواهرش او را درگیر اتفاقات ناخواسته و ناگواری می‌کند، به بخشی از حوادث و رویدادهای ماه‌های پیش از انقلاب می‌پرداخت. در «کیف انگلیسی» هم ضیاءالدین دری داستان سریالش و محل وقوع آن را به یک کارزار انتخاباتی در شهری کوچک می‌برد و در ادامه قهرمانش را به پایتخت آورده و در ورای وکالت و روزنامه درآوردن او، چشمه‌هایی هم می‌آمد و اسنادی هم رو می‌کرد از دخالت انگلستان در امور داخلی کشور و حتی نفوذ در چیدمان مجلس و انتخاب وکلا در اوان سلطنت پهلوی دوم. سریال ماندگار و خاطره‌انگیز دری البته یک گره دراماتیک عاشقانه را هم در بطن فیلمنامه خود داشت تا اسباب جذب مخاطبان، هرچه بیشتر فراهم شود. «مدار صفر درجه» حسن فتحی هم بر چنین محوری می‌چرخید؛ نگاهی به هولوکاست و بررسی عوامل حادث شدن آن در پس قصه دلدادگی یک دانشجوی ایرانی با دختری یهودی.

سریال «تبریز در مه» که پخش آن چند هفته‌ای است که از شبکه یک آغاز شده، راوی مقطعی تاریخی از جنگ‌های میان ایران و روسیه در دوران حکومت فتحعلی‌شاه قاجار است؛ همان دوره که روس‌ها، ایران را به جولانگاهی برای اهداف شوم و جنایات‌شان تبدیل کرده و با تصرف گرجستان و حمله به مسلمانان گنجه و شیروان، به سرحدات ایران دست‌ درازی می‌کردند. محمدرضا ورزی کارگردان این مجموعه حداقل در زمینه کارهای تاریخی فیلمساز شناخته‌شده‌ای است. او علاوه بر این سریال ساخت مجموعه‌هایی تاریخی همچون سال‌های مشروطه و پدر‌خوانده را در کارنامه خود دارد و این روزها هم که بشدت درگیر ساخت اثر تازه‌اش «معمای شاه» است.

بهانه نگارش این یادداشت، نقد و بررسی سریال در حال پخش ورزی ـ تبریز در مه ـ نیست، بلکه نگاهی مجمل و کوتاه به الزامات و عوامل ساخت یک مجموعه تاریخی برای توفیق یافتن در برقراری ارتباط با مخاطب است. اگر بخواهیم این الزامات را ردیف کنیم بی‌گمان در صدر آنها صداقت قرار می‌گیرد. روراستی و صداقتی که برآمده از نگاه منصفانه و مستند به تاریخ فیلمساز است. آنچه به یک اثر تاریخی اصالت و اعتبار می‌بخشد در وهله اول وفاداری و تعهدش به تاریخ و استنادات آن است. هر کارگردان می‌تواند از نگاه خود به تاریخ بنگرد و واکاوی‌اش کند، اما به این شرط که قلب واقعیت نکند و تحریف را چاشنی کار خود نسازد و دروغ و راست را با هم درنیامیزد.

تماشاگر امروز تلویزیون به ظاهر عام است، اما باهوش و بسیار نکته‌سنج و باریک‌بین. او براحتی قادر است سره را از ناسره تشخیص دهد و خود بر مسند قضاوت بنشیند و به جمع‌بندی نهایی برسد. بخشی از این توانایی و قابلیت به دسترسی‌اش به منابع خبری و اطلاعاتی متنوع در عصر ارتباطات بازمی‌گردد. او از این امکان برخوردار است که اطلاعات را از منابع مختلف و متنوع گرفته، در کنار یکدیگر قرار داده، صحت و سقم شان را بیازماید و به یک برداشت و انتخاب نهایی برسد.

فاکتور دیگری که در جذابیت بخشیدن به‌ مجموعه‌های نمایشی تاریخ محور نقش موثری دارد، روایت یک داستان جذاب با گره‌های دراماتیک و جاذبه‌های احساسی در کنار قصه اصلی است. به تعبیری دیگر می‌توان شیرینی تاریخ را با جذابیت‌های درام و حتی کمدی آمیخت و در قالب فیلمنامه‌ای حرفه‌ای، محصول دلچسب و دلپذیری را به بیننده ارائه کرد. روایت سرراست و فاقد پیچیدگی تاریخ شاید برای دوستداران و علاقه‌مندانش خواستنی باشد، که هست، اما برای همه بعید است و دور از ذهن.

بخشی از موفقیت یک مجموعه تاریخی به توانایی سازندگان و عواملش بستگی دارد. در این میان، نقش کارگردان ممتاز است و بی‌رقیب. در وهله اول از بابت انتخاب بازیگرانی که برای ایفای نقش‌های تاریخی مناسب باشند. هر بازیگری نمی‌تواند شخصیت‌های تاریخی را بخوبی از آب و گل در بیاورد. در این موضوع شک نکنید. و در وهله دوم هم به دلیل پرداخت هنرمندانه و زنده‌کردن فیلمنامه و شخصیت‌هایش در جلوی دوربین تصویربرداری. با این همه نباید غافل شد از تاثیرگذاری سایر عوامل؛ از تهیه‌کننده و تصویربردار و چهره‌پرداز گرفته تا طراح و تدوینگر و آهنگساز.

تاریخ ایران بخصوص در دوران معاصر حوادث و اتفاقات بی‌شماری از سرگذرانده است که هر یک از این وقایع می‌تواند دستمایه ساخت آثاری نمایشی قرار بگیرد. این تکرار نشانه‌ای بر تاکید دوباره و واگویی چندباره اهمیت این موضوع است.

حمید اصغری / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها