فردا روز جوان است همین

فکر کن که قرار است هر هفته کار مهمی بکنی سرساعت و روز مشخص کار را به عده ای تحویل بدهی تا آنها نظر بدهند که چند مرده حلاج بوده ای و باز فکر کن که به قول معروف چقدر روزها تند تند
کد خبر: ۷۹۸۶
مثل نسیم بهاری یا به قول معروفتر مثل باد می گذرند و تو می مانی و یک هفته که خیلی زود انگار عجله دارد که از پشت هفته های جلوتر از خودش بپرد جلویت سبز می شود اما تو کاری نکرده ای . کاری نکرده ای ؛ نه این که تنبلی ، یا اینقدر سرت شلوغ است که این کار مهم یادت رفته است ؛ نه کاری نکرده ای ، یعنی اینقدر برای رسیدن به آن کار مهم و طی آن راه و رسیدن به مقصد، سنگلاخ و شوره زار و گل و بلبل هست که می مانی کدام گوشه اش را بگیری و از کدامش ، کارت را به انجام برسانی که خوششان بیاید.و حالا تقویم را ورق می زنم ؛ هفته و ساعت و روز مقرر رسیده است و این بار باید دست صفحه ات را بگیری و دل به روزی بسپاری که به نام صفحه ات نامیده اند؛ تا به آن نامه بنویسی و از او از آن روز بخواهی که دست کم به دردهایت گوش دهد و بشنود که هستی و چه هستی.این هفته دست صفحه جوان را می گیری و وسط ظهر دم آفتاب ، با نسیمی اندک با خودت کلنجار می رود که چه کنی که مهم باشد؛صفحه جوان ، کار مهم هر روز و هر ساعت توست ؛ اما وقتی صفحه جوان می شود دیوار به دیوار روز جوان ، یک کمی می مانی چه کنی دست دست می کنی با خودت می گویی ، ای داد و بیداد! همین طوری اش همیشه از صفحه عقبی ، حالا چکار باید بکنی ؛! ناسلامتی میهمان داری ؛ آن هم روز جوان .کار مهم ات را می گذاری همین طور معطل بماند و آفتاب بگیرد؛ شاید آب شد؛ شاید بخار شد رفت هوا قلمت را می گذاری کنار دست صفحه ؛ یک روز است و این همه جوان حالا کم کم داری مثل آنهایی می شود که از زمان حافظ و پیش از آن تا عصر نیما یوشیج و امروز شعر گفته اند و می گویند واز دل تنگ و دم غروب می نالند حالا کم کم دلت می گیرد داری همین حرفهای بچگی را جدی می گیری برای خودت مهم می شوی یک کمی ، یک جورهایی دلت به حال خودت می سوزد چه روز گرم کسل کننده ای ! انگار نه انگار که میهمان داری ؛ انگار نه انگار که کار مهمی داری و باید صفحه را به دست صاحبانش بدهی.همین طور مانده ای که چکار کنی ؛ تبریک بگویی ؛ بگویی که جوانان ایران زمین ! روز جوان مبارک ، خوش باشید!می بینی نه ، این طوری نمی شود.به خودت می گویی ، دیدی بعضی وقت ها توی یک جمع خیلی رسمی و یا گرفتار پیچ و خم های زندگی ، می خواهی مثلا بگویی بچه ها! برای این که از این کسالت بیرون بیاییم ، بیایید همگی یک دست فوتبال بزنیم ، ولی دلت نمی آید که آنها را بیشتر برنجانی و بیش از آن ، دلت نمی آید فکر کنی ممکن است بگویند برو بابا! تو هم دلت خوش است؛حالا من هم می ترسم بگویید دلت خوش است؛هی هی چقدر کیف کرده بودم از هفته ها پیش ، پیش خودت فکر کرده بودی فردا8 اردیبهشت توی تقویم جیبی ات با خط بسیار ریز نوشته شده است "روز جوان".ولی تو فکر کرده بودی که بزرگش کنی ؛ فکر کرده بودی که با آقای رئیس مصاحبه کنی که آقای ! روز جوان مبارک برای جوانان چکار کرده اید؛ فکر کرده بودی که سفارش گزارش بدهی که مثلا چرا جوانان مشکل دارند؛ چه کسی به فکر جوان است یا باید باشد؛فکر کرده بودی به جوانان بگویی ، عاشق زندگی شوید و صبح تا شب با نفس عشق ، امید را به خودتان هدیه کنید.خیلی فکر کرده بودی که فردا روز جوان است.تصمیم گرفته بودی دست صفحه را بگیری و کنار همین روز صمیمی و شاد، های و هوی به پا کنی.راستی ؛ دیدی چطور از هفته ها پیش برای کلی روزهای سال که هر کدام برای خودشان اسمی و یال و کوپالی دارند، تدارک می بینند وعده می دهند ؛حیف که جوانیم و باید از روی جوانی نادانی نکنیم و فکر کرده بودی ، باید صفحه را پر بار کنی ؛ پر از حرف جوانان ، خواستی بگویی که جوانان عزیز! دوستان من ! مثل این که یادتان رفته روزتان است؛چرا ساکتید؛می دانی فردا روز جوان است؛هیچ نمی گوید راستی فردا روز جوانه هیچ نمی گوید روز جوانه می خندد.یکی داد می زند: دل خوش داری ها.جوان سیری چند؛ روز جوان سیری چند؛ مشکلات یعنی چی ؛دلت می آید؛!ساعتت را نگاه می کنی ، کار از کار گذشته است.فردا روز جوان است ، همین .تا سال بعد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها