آنها در دفاع از اثر مثبت تحصیل روی کاهش نرخ جرم، فرضیههای منطقی و توجیهپذیری را عنوان کردهاند اما تشخیص مقدار این ارتباط کار چندان سادهای نیست. بنابر بعضی از فرضیههای مطرح شده، تحصیل میتواند روی تصمیمهای افراد در دوری از رفتار مجرمانه موثر باشد.
اول و مهمتر از همه این است که فرد تحصیلکرده به دلیل کسب دانش و مهارت میتواند کار مناسبی که برگشت اقتصادی داشته باشد برای خود اختیار کرده و نیازهای فردی و روانی خود و احتمالا خانوادهاش را تامین کند و کمتر دست به اعمال مجرمانه بزند.
دوم اینکه هرچه فرد تحصیلکردهتر باشد، بار روانی مجازات برایش سنگینتر و داغ ننگی که از سوی جامعه به پیشانی او زده میشود، سختتر است، زیرا جامعه به طور کلی از یک فرد تحصیلکرده توقع رفتارهای مجرمانه ندارد.
سوم اینکه، تحصیل میتواند اولویتهای فرد را به طور غیرمستقیم تغییر دهد. مثلا ممکن است نوجوانان عواقب تصمیمهایشان را بهتر درک کنند و در نهایت دوراندیشتر شده و کمتر به سمت رفتارهای پرخطر بروند. در واقع سطح شکیبایی یا بیزاری از خطر کردن در دانشآموزان و دانشجویان افزایش مییابد. معمولا افراد تحصیلکرده رفتار مجرمانه و عواقب آن که مجازات شدن و به زندان رفتن است، سبک و سنگین میکنند و خود را به دردسر نمیاندازند.
چهارم، تحصیل به طور کلی میتواند ذائقه افراد را نسبت به جرم تغییر دهد و آنها به طور کلی رفتارهای مجرمانه را برنتابند. از طرفی میفهمند که حبسشدن به معنای از دست دادن بازار کار و سالهای عمر باارزششان است و دلیل مطرح شده آخر این است که وقتی افراد در محیطهای ناسالمی که در آن رفتارهای مجرمانه بیش از مکانهای دیگر مشاهده میشود، قرار بگیرند احتمال دارد خودشان هم به جرایم گوناگونی دست بزنند. بنابراین با دور نگهداشتن نوجوانان و جوانان از خیابانها و سرگرمکردن آنها با تحصیل علم و مهارتهای زندگی جلوی ارتکاب به جرم توسط آنها گرفته میشود. تمام فرضیههای فوق حاکی از این است که تحصیل میتواند از میزان ارتکاب به جرم بکاهد، اما آنچه در نظر سیاستگذاران جامعه مهم است مقدار دقیق اثر تحصیل روی کاهش فعالیتهای مجرمانه است. در حقیقت جرم، عمل نامناسبی است که هزینههای گزافی روی دست جامعه میگذارد و اگر تحصیل بتواند میزان ارتکاب به جرم را کاهش دهد مسلما از هزینههای اضافه بر دوش دولت کاسته و به نوعی بازگشت اجتماعی دارد. سیاستگذاران با دانستن این حقیقت میتوانند در تحصیل عموم مردم سرمایهگذاری کرده و جامعه را از نظر امنیت در وضعیت مناسبی قرار دهند.
اما کارشناسان در تخمین این اثر با مشکلاتی مواجه هستند. از جمله اینکه افرادی که در محلههای فقیرتر شهر زندگی میکنند بیشتر احتمال دارد ترکتحصیل کنند یا بر اثر گذشته بد خانوادگی یا فشار همسالان و به طور کلی فقر و محرومیت دست به خلاف بزنند. این موارد که در نهایت فرد را به سوی جرم و جنایت میکشاند نباید نادیده گرفته شود.
بنابر توضیحات فوق، تعیین ارتباط دقیق بین تحصیل و کاهش بزهکاری بسیار مهم است. زیرا اگر چنین منفعتی در کار باشد، سرمایهگذاری در بخش تحصیل عمومی نتایج بسیار خوبی برای تکتک افراد و امنیت بیشتر برای کل جامعه به همراه خواهد داشت. ولی اگر بین تحصیل و کاهش جرم ارتباطی قوی وجود نداشته باشد و باز هم فشار همسالان، فقر و پیشینه خانوادگی در ارتکاب جرم موثر باشند، بنابراین به جای سرمایهگذاری در تحصیل باید ریشه رفتارهای مجرمانه را مورد بررسی قرار داد.
تحصیل، عامل بازدارنده تکرار جرم
در زندانهای تادیبی بزرگسالان آمریکا تعداد بسیاری زندانی کمسواد، بیکار و افرادی که عمدتا فقیر هستند، وجود دارد. اکثر این افراد پس از پایان دوران محکومیت خود و رهایی، دوباره دست به ارتکاب جرم زده و به زندان بازمی گردند. عوامل جمعیتی، روانشناسی و اجتماعی با تکرار جرم ارتباط بسیار نزدیکی دارد و بیشتر افرادی که دست به تکرار جرم میزنند بیسواد، کمسواد و بدون مهارت هستند.
در سال 1997 محققان، 3 زندان در 3 ایالت مختلف در آمریکا را بررسی کردند و در فعالیتهای خود به آموزش و تربیت 3600 زندانی پرداختند. آنها را پس از آموزش، 3سال زودتر از موعد آزاد کردند. در نهایت 29 درصد کاهش جرم مشاهده و موجب صرفهجویی چشمگیری در هزینههای مربوط به زندانها شد. در واقع در برابر هر دلار مصرف شده در آموزش مجرمان، چیزی بیش از 2دلار صرفهجویی شد و جامعه نیز از وقوع تکرار جرم تا 29 درصد در امان ماند.
نتیجه این تحقیقات نشان داد که تحصیلات تاثیر بسزایی در کاهش و پیشگیری از اقدامات مجرمانه دارد. در واقع آموزشهای اصلاحی در زندانها فواید اقتصادی و امنیت اجتماعی بسیاری در پی دارد.
تحصیلکردههای بزهکار
از طرفی این احتمال وجود دارد که تحصیلات باعث ایجاد شیوههای بهتری برای ارتکاب به جرم شود. افراد تحصیلکرده، بیشتر به جرایم سازمان یافته و هوشمندانه دست میزنند.درحالی که ارتکاب جرایم خیابانی بیشتر در میان افراد عادی و کم سواد جامعه به چشم میخورد. همچنین گاهی اوقات تحصیلکردهها به دلیل برخورداری از هوش و آگاهی بیشتر میتوانند بدون اینکه شناسایی و مجازات شوند دست به جرم بزنند یا با نفوذ بر دستگاههای قضایی از میزان محکومیت و مجازاتشان بکاهند.
نقش موسسههای آموزشی در تربیت
وضعیت موسسههای آموزشی در تربیت جوانان بسیار مهم است. یک مدرسه بد سازمان یافته و با عملکرد نامناسب موجب دلسردی دانشآموزان و دانشجویان و حتی معلمان و مربیان میشود و احتمال اینکه محصلان، غیبت کرده و در موسسه آموزشی حاضر نشوند، بسیار زیاد است. در چنین موسسههایی معلمها نیز بموقع سرکلاس درس حاضر نمیشوند و محصلان را بهدرستی هدایت نمیکنند. آنها و مسئولان این موسسات آموزشی نمیتوانند تعلیم و تربیت مناسبی که شایسته محصلان است در اختیارشان قرار دهند و از نظر مدیریتی بسیار ضعیف عمل میکنند و در نتیجه نمیتوانند تاثیر خوبی روی رفتار دانشآموزان خود داشته باشند. فردی که تحت تربیت و تعلیم قرار میگیرد در پایان تحصیلات باید بتواند بد و خوب را به درستی تشخیص دهد و قدرت تحلیل مسائل مختلف در زندگی خود و جامعه را داشته باشد و بهترین تصمیمها را بگیرد. اما در موسسههای آموزشی بیکفایت، دانشآموزان تهاجمی و پرخاشگر شده و احتمال اینکه از نظر تحصیلی با شکست مواجه شوند و برای همیشه ترکتحصیل کنند بسیار بالاست.
دولت باید روی عملکرد مدارس نظارت دقیقی داشته باشد و اجازه فعالیت به مدارس بدون کیفیت را ندهد و در کنار آموزش تحصیلی به دانشآموزان فواید رفتارهای مناسب را بیاموزد. همچنین باید شرایطی فراهم کند که این جوانان بتوانند براحتی به تحصیلات عالیه دسترسی داشته باشند.
بنابراین کاهش جرم با تحصیلات زمانی موثر خواهد بود که در کنار بالا رفتن دانش و آگاهی فرد، رفتارهای اخلاقی نیز به او آموخته و روی این نوع رفتارها تاکید شود و صبر، تحمل و عاقبتاندیشی را در آنها افزایش دهند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد