معمولا کمتر میتوان سراغی از یک کارگر در میان شخصیتهای یک سریال تلویزیونی گرفت. اگر هم باشد حضورش پررنگ نیست، در حاشیه است و اصولا کمترین شباهتی به کارگرانی که در دور و اطرافمان میبینیم، ندارد. گویا موجودی است غریبه که از ناکجا آمده است. نه دغدغه مالی دارد و نه اضطرار معیشت. اقتصاد برایش در درجه چندم اهمیت است. شاید هم اصلا مهم نباشد. تمام فکر و ذکرش مسائل و حواشی درون خانواده است و بس.
از چند فیلم سینمایی سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی که اغلب نگاهی شعارزده و کلیشهای داشتند بگذریم، به کارگران فقط در معدود آثار نمایشی تلویزیونی و سینمایی پرداخته شده است. دهه 60 که دهه کارمندان بود. رادیو و تلویزیون پر بود از کارمند و حقوق کارمندی و مسکن کارمندی و مشکلات کارمندی، چه با لحن جدی و چه با زبان طنز و مطایبه. کارمند هم عموما به معنی موجودی است که کت و شلوار قهوهای یا طوسی بر تن دارد و یک عینک کائوچویی تهاستکانی بر چشم. کارگران در مجموعههای تلویزیونی اما گویا گم بودند. کارفرمایان البته وضعیت بهتری داشتند؛ در عین حال اما گاهی مترادف و همتراز میشدند با یک موجود مستکبر زورگو که زالوصفتانه از دسترنج دیگران نهایت سوءاستفاده را میبردند و روز به روز عرض و طول افزون میکردند.
بازتاب یک تصویر منطقی و واقعی
با وجود این ذکر یک نکته ضروری و قابل تامل است؛ کارمندانی که در آن دهه نوستالژیک در قاب کوچک نشان داده میشدند کم و بیش کپی برابر اصل بودند و شبیه قاطبه حقوق و مواجببگیران دولت. برای مثال، برای یک کارمند خانه دوبلکس آنچنانی را در نظر نمیگرفتند. کارمندجماعت هم به مانند اکثریت قریب به اتفاق مردمان آن روزگار مبل نداشتند، روی زمین مینشستند و برای غذاخوردن بر دور سفرهای جمع میشدند که پهن و گسترانیده شده بود.
«زیر تیغ» یک نمونه موفق است در میان همان اندک سریالهایی که در پس روایت یک داستان، نیمنگاهی هم داشتهاند به زندگی و مشکلات قشر کارگر. محمدرضا هنرمند در مقام کارگردان نگاهی غیرمستقیم اما موثر به زندگی 2 کارگر و البته 2 دوست قدیمی داشت که سرنوشت حوادث عجیب و غریبی را برایشان رقم میزد و دست یکی ناخواسته به خون دیگری آلوده میشد. در زیر تیغ نشان داده میشد که کارگران مشکلات حاد مالی هم دارند، آنچنان که برای تهیه جهیزیه دختر یا تامین مسکن پسر خود هم در مضیقه و تنگنای شدید قرار دارند.
یک اتهام ناروا
کاسب حبیب خداست، کارآفرینی یک هنر است، پیامبر اسلام(ص) مدتی را به تجارت مشغول بودهاند، گذاشتن نان بر سر سفره دیگران توفیق و سعادتی است که نصیب همه کس نمیشود. فردی که سرمایهاش را وارد بازار کسب و کار کرده است حتی به نیت بهره از درآمد، در اصل به رونق بازار و گردش چرخ اقتصاد هم مدد رسانده و برای عدهای شرایط اشتغال را فراهم آورده و واسطهای شده برای تامین رزق و روزیشان.
نگاه و بینش برآمده از جریان چپ حاکم بر محافل و نحلههای روشنفکری همان فیلمهای شعارزده سالهای آغازین انقلاب که بر نفی سرمایهداری تاکید فراوان داشتند، گویا همچنان با آثار نمایشی همراه است و کارفرما نه یک انسان خلاق و پویا که یک موجود وقتالساعه و زالوصفت است که آمده خون کارگران بیچاره را بمکد؛ تا آخرین قطره. بهعنوان مثال، در سریال «همه چیز آنجاست» که سال گذشته از تلویزیون پخش شد شخصیت منفی آن یک کارفرمای ورشکسته بود. نشان دادن چنین نگاه خشن و دور از انصافی از کارفرمایان در مجموعههای نمایشی به حس بدبینی در جامعه نسبت به این قشر عموما زحمتکش دامن میزند و البته خود آنها را هم یکسره از رسانه ملی که اتفاقا متعلق به خود آنها هم هست دلزده و رنجور میکند. وجه تمایز کارفرما نسبت به کارگر فقط در سرمایه و شاید تخصصی است که دارد وگرنه هر دو انسان هستند و برابر و یکسان در پیشگاه خداوند. پس قرار نیست نگاهی از بالا و از موضع برتر در میان این دو برقرار باشد.
هر 2 شریف هستند
نه تنها کارگران که بالطبع حقوقشان هم در آثار نمایشی تلویزیون نادیده انگاشته شده و مغفول مانده است. یکی از ـ و شاید مهمترین ـ رسالت هر رسانه اطلاعرسانی و آگاهیبخشی است. تلویزیون به عنوان فراگیرترین رسانه کشور آنچنان که باید و شاید به کارگران نپرداخته و در جهت آشنایی این قشر زحمتکش با حق و حقوق اولیه و ابتدایی خود باید بیشتر تلاش کند.
آنچه بین کارگر و کارفرما باید برقرار باشد یک رابطه و تعامل دوستانه و محترمانه است که در نهایت برای هر دو انتفاعی را به ارمغان بیاورد. نه کارفرما ظالم است و نه کارگر مظلوم و این همان راهبردی است که باید در مجموعههای نمایشی تلویزیون مد نظر نویسندگان و کارگردانان قرار بگیرد.
کارگر که میگوییم نه لزوما آن زحمتکشی است که بر سر ساختمان کار میکند و لهجه عجیب و غریبی هم دارد و تنها دلیل حضور و کاربردش بهانه و وسیلهای برای سر به سر گذاشتن و تفریح و مضحکه شدن به دست قهرمان فیلم یا سریال است. کارگر آن شریفی است که سواد دارد، تحصیلات آکادمیک دارد، نگاه دارد، عقیده دارد، حق و حقوق دارد و سهمی از آثار نمایشی رسانهای که متعلق به خود میداند، بیگمان.
کارفرما هم که میگوییم، نه لزوما شکم فربهی است که تازه به شهر کوچ کرده و تهلهجهای هم دارد و تنها به منافع شخصیاش فکر میکند و بس و قرار است بدمن و شخصیت منفی فیلم یا سریال باشد. کارفرما آن بزرگواری است که سواد دارد، تحصیلات دانشگاهی دارد، بینش اقتصادی دارد، خلاقیت دارد، وجدان دارد، حق و حقوق دارد و البته سهمی منصفانه از رسانه ملی.
محسن محمدی / گروه رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: